۱۳۹۲/۸/۹

تاثير مهم زبان مادرى در آموزش كودكان

نویسنده: سردار داغچی
امروزه اصطلاح جهانى شدن كه احساسات مثبت و منفى زيادى را برانگيخته است، در صفحه ى اول روزنامه ها به چشم مى خورد. كسانى كه جهانى شدن را محكوم مى كنند، عميق تر شدن فاصله ى بين مردم و كشور هاى غنى و فقير را به طرز چشم گيرى نتيجه ى جهانى شدن مى دانند. از طرفى ديگر عده اى از آن استقبال مى كنند زيرا تاسيس بازار هاى جهانى، داد و ستد همه جانبه را افزايش مى دهد.
يكى از ابعاد جهانى شدن كه از نظر متخصصين آموزش و پرورش اهميت دارد، افزايش فزاينده ى مهاجرت از كشورى به كشور ديگر است. عوامل بسيارى باعث جابه جا شدن مردم مى شود: رسيدن به شرايط بهتر اقتصادى، نياز به نيروى كار در كشورهايى با نرخ زاد و ولد كمتر، كشمكش ها و سركوب هاى گروهى و يا فجايع بومى. همچنين يكى شدن اتحاديه اروپا، از نظر اقتصادى، باعث جابجايى راحت كارگران و خانواده هايشان بين كشورهاى عضو شده است. و اين واقعيت كه امروزه رفت و آمد سريع بين كشورها جابجايى جمعيت را آسان تر كرده است.
تنوع زبانى، فرهنگى، مذهبى و « نژادى » از پيامد هاى جابه جايى جمعيت است. براى مثال در تورنتوى كانادا، 58 درصد بچه هاى مهد كودك، اهل كشورهايى هستند كه زبان اصلى آن ها انگليسى نيست. مدارس اروپا و آمريكاى شمالى سال هاست كه به صورت بحث انگيزى با اين نوع ناهمگونى مواجه بوده و هنوز هم هستند. تدابير آموزشى و عملى بين كشورها و حتى در داخل كشورها بسيار متفاوت است. گروه هاى نئو فاشيست در بعضى از كشورها آشكارا و بى پروا از سياست هاى نژاد پرستانه درباره ى مهاجران و اقليت هاى جوامع مختلف حمايت مى كنند. احزاب و گروه هاى سياسى ديگر نيز تا حدى موضع روشن بينانه اتخاذ كرده و در پى يافتن روش هايى براى « حل معضل»  اقليت هاى گوناگون و ادغام آنها در مدارس و جامعه هستند با وجود اين، آنها از حضور اقليت هاى مختلف به عنوان « معضل » . ياد مى كنند و معتقدند پيامد هاى مثبت كمى براى كشور ميزبان به همراه دارند. آنها نگران هستند كه تنوع و مذهب هويت كشور ميزبان را تهديد كند، بنابراين براى حل « نژاد » ، زبان، فرهنگ اين معضل از تدابير آموزشى كارساز حمايت مى كنند.
در حاليكه گروه هاى نئوفاشيست از اخراج مهاجران و يا به حاشيه كشاندن آنها از جريان اصلى جامعه (براى مثال جدا كردن مدارس و مناطق مسكونى) حمايت ميكنند، بسيارى از گروه هاى ليبرال طرفدار پذيرفتن آنها در بطن جامعه هستند. درست است که « پذيرش » مهاجران و « محروم كردن » آنها از بسيارى جهات به هم شباهت دارند، اما هر دو براى حل « معضل »  طراحى شده اند. در هر دو اين خط مشى ها گروه هاى مختلف فرهنگى ناديده گرفته مى شوند.  روش هاى جذب مهاجران، دانش آموزان را از حفظ و نگهدارى زبان مادريشان نااميد مى كند. و اگر آنها زبان و فرهنگشان را حفظ كنند، در آن صورت در جريان اصلى فرهنگى و آموزشى جامعه كمتر جذب مى شوند. هرچند دانش آموزان در مدرسه به علت صحبت كردن به زبان مادرى شان تنبيه بدنى نمى شوند (قبلا در بسيارى از كشورها چنين رفتارى اعمال مى شد)، اين پيام شديداللحن به آنها القا مى شود كه براى پذيرش از جانب جامعه و معلم ها بايد از هر گونه سرسپردگى به فرهنگ و زبان اصلى شان چشم پوشى كنند.
اين نوع جهت گيرى ها در « حل معضل »، هنوز هم در بسيارى از كشورهاى  اروپايى و آمريكاى شمالى وجود دارد كه با كمال تاسف مى تواند نتايج مصيبت بارى براى بچه ها و خانواده هايشان به بار آورد: متزلزل كردن رابطه ى آنها و والدينشان. هر متخصص با تجربه اى براين باور است كه مدارس بايد بر پايه ى تجربه و ميزان دانش دانش آموزان بنا گردد. همچنين آموزش بايد توانايى و استعدادهاى آن ها را نيز بارور سازد. خواه ناخواه، وقتى زبان مادرى كودكان را از آنها گرفته و روابط شان را با والدين، مادر بزرگها و پدر بزرگها قطع كنيم، در واقع آموزش را از جوهره اش تهى كرده ايم. 
از بين بردن زبان و فرهنگ در مدارس براى خود جامعه ى ميزبان نيز زيانبار است. در عصر جهانى سازى، جامعه اى كه با منابع چند زبانه و چند فرهنگى سر و كار دارد، شايستگى آن را دارد كه از نظر اجتماعى و اقتصادى نقش مهمى در صحنه جهانى برعهده گيرد. در تاريخ بشر، هويت تمامى جوامع بر اساس تقابل و اختلاط فرهنگى بوجود آمده. هويت جوامع و گروه هاى قومى هرگز ايستا نبوده و ساده انديشانه است باور كنيم در عصرى كه آهنگ تغيير جهان مانند امروز بسيار سريع است، آنها همچون نقاشى تك رنگ و موزه ى تك فرهنگى ثابت مانده اند.
چالش متخصصين تعليم و تربيت و سياستمداران براى شكل دادن به رشد هويت ملى به گونه اى است كه حقوق تمامى شهروندان (از جمله دانش آموزان) رعايت شده و منابع اقتصادى، زبانى و فرهنگى كشور به بيشترين حد بهره دهى رسانده شود. هدر دادن منابع زبانى كشور از طريق دلسرد كردن كودكان از رشد زبان مادريشان، از نقطه نظر منافع ملى و همچنين نقض حقوق كودك، كارى نابخردانه است.
مدارس چگونه مى توانند براى دانش آموزانى كه از نظر فرهنگى و زبانى تفاوت دارند، آموزش مناسبى را ارايه دهند؟ اولين قدم آگاهى از تحقيقات انجام شده در مورد نقش زبان، مخصوصا زبان مادرى، در پيشرفت تحصيلى آنهاست.