۱۳۹۹/۱۱/۱۰

‌آیا قوانین موجود در دولت‌ها برای تحقق آموزش به زبان مادری کافی‌اند؟

اومود اورمولو

شیلا آیکمن از پیوند مابین زبان و هویت ائتنیکی و پیچیدگی رابطه مذکور سخن می‌گوید. به عنوان مثال مجادله تورک‌ها و زبان تورکی، که به عنوان ملتی تحت ستم ملی در ایران فعالیتهای جسته گریخته‌ای که حول حفظ و بسط زبان تورکی صورت گرفته و یا مجادله‌ای که برای تحقق "عدالت اجتماعی" در ایران پرداخته و می‌پردازند به خوبی می‌توان مشاهده نمود. دیگر گروه‌های ائتنیکی فرودست در ایران نیز مجادله‌ا‌ی که برای تحقق حقوق زبانی-فرهنگی انجام می‌دهند خواستار شکل‌گیری مدلهای آموزشی هماهنگ با فرهنگ و زبان خویش و در عین حال دربرگیرنده مفاهیم تکثرگرائی، چندفرهنگ‌گرائی، چندزبانگی و دیگر فواید جهان گلوبال جهت همزیستی می‌باشند. فقط این خواستها تنها در سایه تغییر قوانین قابل تحقق نمی‌باشد، همانطور که دیر جینگرن و شیرین میلر در نمونه‌ی هندوستان اشاره می‌کنند علارغم وجود قوانین، کاربرد زبان مادری در مدارس هندوستان مدلهای آموزشی به ظاهر دوزبانه ولی باطنا تک‌زبانه‌ دانش‌آموزان را به صورت آگاهانه به سمت زبان دوم سوق می دهد و یا دانش آموزان را به شیوه‌هائی ملزم به کاربرد زبان مادری خود به صورت غیررسمی در مدارس سوق دهی می‌کنند. قانون اساسی ایران رسمیت انحصاری زبان فارسی را بی‌قید و شرط پذیرفته و زبان فارسی را نه تنها به عنوان زبان دولت ایران بلکه با عنوان "زبان مشترک" تمامی ملل جغرافیای ایران مشخص ساخته است. در بخشی از اصل ۱۵ قانون اساسی از زبانهای ملی دیگر گروههای ائتنیکی مغلوب با عناوینی همچون "زبان محلی و یا زبان قومی" یاد نموده و حق آموزش ادبیات زبانهای یاد شده در کنار انحصاریترین زبان رسمی را به رسمیت شناخته است ولی طی ۴۰ سال گذشته همین اصل به شدت ناقص و غیرقابل پاسخگو با نیازهای امروز نیز علارغم وجود در قانون اساسی اجرا نگردیده و شرح های متفاوتی بر آن رفته است، حتی بسیاری از منتسبین جامعه حاکم همچون غلامعلی حداد عادل از اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی طی بیش از ۱۵ سال گذشته خبر داده‌اند. در دیگر سو سیستم آموزشی ایران که تماما تک‌زبانه و بر پایه زبان گروه حاکم می‌باشد نه برای آموزش علوم به دانش‌آموزان بلکه با هدف اساسی"فارسیزه"  کودکان تورک، عرب، بلوچ، کرد، گیلک، مازنی و ... بکار بسته می‌شود. در کنار تغییر قوانین و تصویب قوانین حمایتی از آموزش دوزبانه و چندزبانه، افزایش منابع مادی آموزشی، ترسیم نقشه‌های زبانی به صورت علمی و بی‌طرف، تشکیل انستیتوهای آکادمیک آموزشی جهت تحقیق بر روی مدلهای آموزشی و ... جهت تحقق سیاست‌های آموزشی چندزبانه به صورت علمی جزء ملزومات می‌باشد. در دیگر سو وجود قانون آموزش به زبان مادری در هر سطح و کیفی نیز به منزله‌ی تحقق امر آموزش به زبان مادری نیست، موردی که در ایران شاهد آنیم.