۱۳۹۱/۱۲/۳۰

نگاهی به کشورهای کثیرالمله و چندزبانه – چین

نویسنده: سردار داغچی
جغرافيا
جمهورى خلق چين با 9572900 كيلومتر مربع وسعت پس از روسيه و كانادا سومين كشور پهناور جهان بوده و با 1317925000 نفر سكنه پرجمعيت ترين كشور جهان است. اين كشور از 20 هزار كيلومتر مرز دريايى و 14 هزار كيلومتر مرز زمينى برخوردار مى باشد. از جمله همسايگان كشور چين مى توان به كشورهاى مغولستان، روسيه، قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان، كره شمالى، ويتنام، لائوس، برمه، بوتان، نپال، هند، پاكستان و افغانستان اشاره نمود. حدود 92 درصد جمعيت به نژاد هان و 8 درصد باقيمانده به اقليت هاى ائتنیکی نظير زوانك، سانكو، طويى، مايو، اويغور، زحى، توجيا، مغول و تبتى تعلق دارد. زبان رسمى كشور زبان ماندارين و بجز در برخى موارد زبان آموزشى مدارس نيز می باشد. اين كشور سالانه از 9 درصد رشد جمعيتى برخودار مى باشد. 72 درصد از مردم در مناطق روستايى زندگى مى كنند. كشور چين با 22 استان و 5 منطقه خود مختار، كشورى در حال توسعه است. كشور چين بزرگترين كشور در حال توسعه جهان است كه از بزرگترين نظام آموزشى نيز برخوردار مى باشد.
تقسيمات كشورى
جمهورى خلق چين به 22 استان (به استثناى تايوان) و 5 منطقه خود مختار تقسيم مى گردد كه دو منطقه آن مسلمان نشين است. چهار منطقه كشور نيز از شهردارى مستقل برخوردار است كه تحت نظارت دولت مركزى اداره مى گردند. گفتنى است بيش از دو هزار شهرستان نيز در كشور چين وجود دارد. از جمله مهمترين استان هاى كشور مى توان به سى چوان، شاندونگ، خوننان، جيانگ سوخه بى، واندونگ، آنخوى، خه جيانگ، ليايونينگ، يوننان، شاانسى، چياانسى، جيانگشى، شانسى، هيلونجيانگ، رئيجو، فوجيان، چينگ خاى، جى لين، گانسو، خنان وخاينان اشاره نمود. از جمله مناطق خود مختار كشور نيز مى توان به مغولستان داخلى، گوانشى، چوانگ، سين كيانگونين و شيا خويى( 2منطقه مسلمان نشين) اشاره نمود. مناطق ويژه ى شهردارى چين نيز از پكن، شانگ هاى، تيان جين و چونگ چن متشكل مى گردد. از جمله مناطق متعلق به كشور چين كه بعدها استقلال يافته و تحت عنوان مناطق خودمختار شناخته شدند مى توان به مناطق ذيل اشاره نمود:
- تايوان: طى سال 1949 پس از آن كه نيرو هاى كمونيست به رهبرى "مائو تسه دونگ" به سرزمين اصلى چين تسلط يافتند، نيرو هاى ملى گرا به رهبرى " چیانگ کامی چینگ " به جزيره تايوان گريخته و تحت حمايت آمريكا حكومت چين ملى را بنيان نهادند. شعار رئاليستها در آن اثنا، رهايى سرزمين چين از سيطره كمونيستها بود. پس از برقرارى مناسبات رسمى سياسى ميان چين وآمريكا طى ژانويه 1979 موقعيت تايوان تضعيف و حمايت هاى علنى آمريكا از تايوان كاهش يافت. با اين حال بسيارى از سرمايه داران منتفذ آمريكايى همچنان از تايوان حمايت مى نمايند. جزيره تايوان از لحاظ استراتژيك وبازرگانى جزيره مهمى به شمار مى رود و به اين دليل كشور چين از اين جزيره همچنان به عنوان جزيى از سرزمين اصلى خود ياد نموده و با موجوديت كشور مستقلى تحت نام تايوان مخالفت مى نمايد. از اين روى كشور چين اعلام نموده كه تايوان با حفظ اجتماعى و اقتصادى خود به صورت يك منطقه خود مختار بايد به سرزمين اصلى ملحق گردد. طى سال هاى اخير با رفع پاره اى از موانع، روابط اقتصادى، تجارى و ارتباط مردمى و رسمى دو طرف تنگه رو به افزايش گذارده است. از نوامبر 2001 منطقه خود مختارتايوان همزمان با كشور چين به عضويت سازمان تجارت جهانى پذيرفته شد.
- هنگ كنگ: منطقه هنگ كنگ از 30 جزيره بزرگ وكوچك متشكل گرديده و سومين مركز مهم مالى دنيا به شمار مى رود. اين منطقه از 1092 كيلو متر مربع وسعت و 6780000 نفر جمعيت برخوردار مى باشد كه 95 درصد آن چينى مى باشند. توليد ناخالص داخلى اين منطقه طى سال 2000 بالغ بر 12 ميليون دلار هنگ كنگ برآورد شده است. سالانه حدود 13 ميليون نفر از اين جزيره ديدن مى كنند.لازم به ذكر است كه سهم عمده سرمايه گذارى هاى صورت گرفته در كشورچين متعلق به سرمايه داران هنگ كنگى و تايوانى است. طى سال 1839 به دنبال جنگ هاى ترياك، اين بخش از خاك چين به اشغال انگليسى ها در آمده و در سال 1898 اين جزيره و تعدادى از جزاير اطراف آن به مدت 99 سال تا سال 1997 به اجاره انگلستان در آمد. پس از برقرارى مذاكرات مفصل و طولانى ميان چين و انگلستان نهايتا دو كشور طى سال 1984 به امضاى موافقتنامه هايى مبنى بر حاكميت مجدد چين بر اين جزيره مبادرت نمودند. طبق اين قرار داد دولت چين متعهد به حفظ نظام سرمايه دارى، سيستم قضايى و آزادى هاى فردى و اجتماعى هنگ كنگ به مدت 50 سال گردیده است.
- ماكائو: جزيره كوچكى در نزديكى شهر « جوخاى » واقع در جنوب چين و در مجاورت « هنگ گنگ» است كه از 6 مايل مربع مساحت و 450 هزار نفر جمعيت  برخوردار مى باشد. تا سال 1999 اين منطقه، مستعمره دولت پرتغال محسوب گرديده و از سيستم اقتصاد آزاد برخوردار بود. اين در حاليست كه براساس موافقتنامه اى كه طى مارس 1987 ميان 2 كشور چين و پرتغال به امضاء رسيد، از سال 1999 حاكميت سرزمين ماكائو به دولت چين باز گردانده شد.
پايتخت چين
مركز ادارى، سياسى و فرهنگى كشور چين، شهر تاريخى پكن است كه به احتساب حومه از وسعتى معادل 16.008 كيلومتر مربع و جمعيتى بالغ بر 10.717.000 نفر در سال 2005 برخوردار مى باشد. به استثناى دوره زمانى كوتاه پيش از پيروزى انقلاب كمونيستى چين كه شهر « نانجينگ » به عنوان پايتخت اين كشور مطرح بود،  در ساير دوره هاى زمانى شهر پكن براى مدت بيش از 800 سال پايتخت سلسله هاى مختلف امپراطورى چين بوده است.
سيستم حكومتى
سيستم حكومتى چين، جمهورى خلق و مبتنى بر حاكميت مطلق حزب كمونيست است. بر اساس قانون اساسى كشور، حزب كمونيست بر عملكرد 7 ارگان مندرج در قانون اساسى نظارت كامل داشته و قانون اساسى اين كشور، از زمان تاسيس جمهورى خلق چين تاكنون 5 بار اصلاح شده و متن نهايى آن طى سال 1992 به تصويب رسيده است.
از جمله مهمترين ارگان هاى حكومتى كشورچين مى توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1-  كنگره ملى خلق (مجلس نمايندگان)
2-  رياست جمهورى
3-  شوراى دولتى
4-  حكومت هاى محلى (استانها)
5- دادگاه عالى خلق
6- دادستانى عالى خلق
7-  كنفرانس مشورتى- سياسى خلق
گفتنى است كه دركشورچين تفكيك كامل قوا وجود نداشته و تعدادى از مقامات دولتى و حزبى عضو مجلس نيز مى باشند.
كنفرانس مشورتى- سياسى خلق چين
كنفرانس مشورتى- سياسى خلق چين نهادى است كه با نظارت بر اوضاع جارى كشور پيشنهاداتى در خصوص برطرف نمودن مشكلات و مسائل سياسى و اجتماعى جارى كشور به دولت ارائه مینمايد. گفتنى است كه سازمان مذكور در دوران اوليه فعاليت خود كه به سالهاى آغازين انقلاب كمونيستى چين باز مس گردد، نقش ارگان قانون گذار كشور را بر عهده داشته و به جاى كنگره ملى فعاليت مینموده است. بعدها با تشكيل كنگره ملى خلق، تقش سازمان فوق كاهش يافته و به مجلس مشورتى تغيير وضعيت داد. درحال حاضر نقش اين سازمان، ضمن نظارت و ارائه مشاوره در خصوص سياستها و برنامه هاى عمده حزب كمونيست، درصدد برقرارى تماس و وحدت ميان گروه هاى اجتماعى، احزاب سياسى و شهروندان چينى تبار مقيم خارج میباشد.
نظام آموزشى جمهورى خلق چين بر مقاطع آموزش ابتدايى، مقدماتى و تكميلى متوسطه و آموزش عالى مشتمل مى گردد. آموزش مقاطع ابتدايى و مقدماتى و تكميلى متوسطه اجباريست. كودكان رده سنى 6 سال بدون در نظر گرفتن جنسيت، مليت و نژاد از برنامه هاى آموزش رايگان بهره مند مى گردند. در صورت شرايط خاص، با ضمانت خانواده سن آموزش كودك به 7 سالگى بالغ مى گردد. در اين كشور، گذراندن آموزش پايه 9 ساله اجبارى است. به عبارت ديگر هر دانش آموز مى بايد حداقل مدت زمان 9 سال به مدرسه برود. دانش آموزان ملزم به گذراندن دوره ابتدايى و مقدماتى متوسطه بوده و پس از قبولى در آزمون هاى كليه مقاطع از حق ورود به دانشگاه برخوردار مى گردند. جهت ورود به مراكز آموزش متوسطه فنى و حرفه اى نيز قبولى در آزمون ورودى الزامى است. دركشور چين، توسعه نظام آموزشى در اولويت قرار دارد. سياست مربوط به پيشرفت كشور بر مبناى آموزش پايه و رايگان به دانش آموزان به مدت 9 سال به اصلاح نظام آموزشى كشور منجر گرديده است. مدرنيزه شدن جهان در آينده عامل اصلى اين توسعه مى باشد. نظام آموزشى چين به مراحل ذيل تقسيم مى گردد:
مقطع آموزش پيش دبستانى ويژه كودكان رده هاى سنى3 – 5 سال
مقطع آموزش ابتدايى ويژه دانش آموزان رده هاى سنى 6 – 11 سال
عمده مراكز آموزش ابتدايى كشور توسط مقامات آموزشى محلى اداره مى شوند. گفتنى است كه مدارس خصوصى ابتدايى نيز فعاليت داشته و شهريه دريافت مى دارند. مدارس مقدماتى و تكميلى متوسطه نيز ويژه دانش آموزان رده هاى سنى 12 – 17 سال می باشد. اين مدارس توسط مقامات و مسئولان محلى اداره مى گردد. اغلب مدارس متوسطه خصوصى آموزش فنى و حرفه اى ارائه مى دهند اما كيفيت آموزش ارائه شده توسط اين مدارس با مدارس دولتى يكسان است با اين وجود فارغ التحصيلان مدارس متوسطه خصوصى جهت ورود به دانشگاه ها از آمادگى بيشترى برخوردار مى باشند. دانش آموزانى كه مقطع مقدماتى متوسطه را به پايان رسانده اند مى توانند به مدت 3 تا 5 سال در مدارس متوسطه فنى و حرفه اى ادامه تحصيل دهند. جهت ورود به دانشگاه ها، دانش آموزان ملزم به حضور در آزمون ورودى كه هر ساله در ماه جولاى برگزار مى گردد، مى باشند. گفتنى است كه در اين دوره شرايط سنى خاصى براى داوطلبان وجود نداشته و گزينش دانشجو بر مبناى نمرات او در آزمون مذكور صورت مى گيرد. آن دسته از دانش آموزانى كه پذيرفته نشده اند جهت ادامه تحصيل بايد به دانشكده هاى خصوصى بروند. شهريه چنين مؤسساتى بيشتر از شهريه دانشگاه ها دولتى است. از سال 1950 كشور چين مبادرت به پذيرش دانشجوى خارجى نموده، در حال حاضر تعداد دانشجويان خارجى بيش از 41000 نفر است كه به 125 كشور جهان تعلق داشته و در كليه رشته ها و مقاطع تحصيلى به تحصيل مبادرت مى نمايند. دانشجويان خارجى از نياز هاى آموزشى متفاوتى برخوردار مى باشند. معمولاً در دانشگاه هاى چين آموزش متفاوتى براى اين دسته از دانشجويان ارائه مى شود. نظام آموزشى چين بر مبناى هماهنگى با موازين حكومت كمونيستى سازمان يافته و وزارت آموزش به تعيين اكثريت قوانين مربوطه مبادرت مى نمايد. اين وزارت خانه مهمترين نهادى است كه مسئوليت تدوين قوانين حاكم بر تشكيلات آموزشى كشور را بر عهده داشته و در جهت نظارت و حمايت مالى دولت از برنامه هاى آموزشى سياست گذارى مى نمايد. وزارت خانه فوق به هماهنگى فعاليت هاى مختلف دولت با اهداف نظام آموزش (هماهنگى ميان برنامه هاى آموزشى دوره هاى ابتدايى و آموزش عالى) مبادرت مى نمايد. دولت، اشخاص و گروه هاى مختلف از آموزش عالى حمايت و مقامات محلى نيز نقش مهمى در آموزش پايه ابتدايى ايفا مى نمايند. علاوه بر نقش مديريتى طى سه سال آموزش پايه نقش مقامات استانى در مديريت آموزش عالى نيز در حال افزايش است. مقامات محلى، به اداره مدارس ابتدايى از محل بودجه محلى مبادرت نموده و دولت نيز به اداره دانشگاه ها از محل درآمد ملى مبادرت مى نمايد. دولت، اشخاص و گروه هاى مختلف از آموزش عالى حمايت و مقامات محلى نيز نقش مهمى در آموزش پايه ابتدايى ايفا مى نمايند. علاوه بر نقش مديريتى طى سه سال آموزش پايه نقش مقامات استانى در مديريت آموزش عالى نيز در حال افزايش است. مقامات محلى، به اداره مدارس ابتدايى از محل بودجه محلى مبادرت نموده و دولت نيز به اداره دانشگاه ها از محل درآمد ملى مبادرت مى نمايد. اين در حالى است كه نمايندگى هايى در سطح استانى به فراهم آورى تسهيلاتى براى مقطع ابتدايى با مشاركت مقامات محلى در جهت تامين هزينه ها مبادرت مى نمايد. بررسى و پيشبرد فعاليت هاى آموزشى جزئى از نظام آموزش محلى قلمداد شده و حمايت مردمى در خصوص تامين هزينه هاى آموزشى گسترش يافته است. با وجود حمايت هاى مختلف از سال 1978 دولت به اختصاص بودجه بيشترى به نظام آموزشى كشور مبادرت نموده است. در سال 1986 قانون آموزش پايه تصويب شده و طى چند سال اين قانون مرحله به مرحله به اجرا درآمد. جهت برآوردن نيازهاى آموزش پايه هر كودك چينى ملزم به گذراندن برنامه هاى آموزشى پنج ساله در مدارس ابتدايى و چهار ساله در مراكز مقدماتى متوسطه و يا شش سال در مدارس ابتدايى و سه سال در مراكز مقدماتى متوسطه مى باشد. در برخى مناطق كشور اجراى كامل اين قانون امكان پذير نبوده است از اين روى در قوانين جديد كشور چين به سه منطقه شهرها و نواحى كه از لحاظ اقتصادى پيشرفت كرده اند، شهرهاى كوچك و روستاها و مناطق محروم تقسيم مى گردد. در هر يك از اين مناطق شرايط گوناگونى جهت اجراى برنامه هاى آموزش پايه حاكم است. در مناطق پيشرفته اين آموزش كاملا اجرا مى گردد. آمارها نشان مى دهد آموزش ابتدايى در اين مناطق كه 91 درصد از جمعيت را در خود جاى داده فراگير است. در مناطق روستايى كه 10 تا 20 درصد جمعيت را شامل مى گردد. اجراى آموزش پايه برمبناى عدم رشد اقتصادى صورت گرفته و اجراى آن يك هدف و نه واقعيت است. غير از آموزش پايه، تحصيلات برمبناى شايستگى ها و با هزينه تامين شده از سوى دولت و منابع خصوصى صورت مى گيرد. نظام آموزشى چين برگرفته از نظام آموزشى روسيه است و از زمان تشكيل جمهورى خلق چين درسال 1949 به اجرا درآمد. براى حمايت از حقوق ائتنیک های مختلف برنامه هاى آموزشى پيچيده اى طى پنجاه سال گذشته شكل گرفته است. درحال حاضر نظام آموزشى كشور چين از چهار بخش اصلى تشكيل آموزش پايه، آموزش پلى تكنيكى و حرفه اى، آموزش عالى و آموزش بزرگسالان متشكل مى گردد.
آموزش پايه شامل مقاطع پيش دبستانى، دوره آموزشى شش ساله دوره ابتدايى، آموزش 3 ساله دوره مقدماتى متوسطه و سه سال دوره تكميلى متوسطه مشتمل می گردد. درحال حاضرآموزش پايه از آموزش اجبارى فراتر رفته و دوره تكميلى متوسطه را نيز در برمى گيرد. پس از به اجرا درآمدن برنامه هاى آموزش اجبارى طى سال 1986 اهميت اين مسئله در مناطق شهرى و روستايى متفاوت بوده است. در شهرها دوره تكميلى متوسطه نيز به آموزش اجبارى افزوده شد اما در مناطقى كه از رشد اقتصادى كمى برخوردار بوده از تحصيلات پايه به نه سال آموزش پايه محدود شده است. طبق آمار به دست آمده طى سال 1999 تعداد مدارس ابتدايى كشور بر 582 هزار و تعداد دانش آموزان بالغ بر 135/5 میلیون نفر می گردد. اين در حالى است كه درحال حاضر نرخ ثبت نام كودكان در مدارس ابتدايى تا 99 درصد تخمين زده شده است. طبق آمار به دست آمده طى سال 1999 هم چنين تعداد مدارس مقدماتى متوسطه نيز بر 64400 مدرسه بالغ می گردد. آموزش حرفه اى عمدتاً شامل آموزش هاى تخصصى، تكنيكى، حرفه اى - تكنيكى كوتاه مدت می باشد. طى 20 سال اخير به علت رشد سريع اقتصادى، اين بخش ها سريعاً توسعه يافتند. طبق آمار به دست آمده طى سال 1997 تعداد مدارس حرفه اى- پلى تكنيكى كشور بر 33464 مدرسه با 18 ميليون دانش آموز بالغ می گردد. علاوه براين در تعداد 2100 مركز مهارت هاى فنى و تكنيكى در قالب دوره هاى كوتاه مدت آموزشى ارائه می گردد كه هر ساله بالغ بر يك ميليون دانش آموز دراين مراكز آموزش می بينند. آموزش عالى در سياست هاى آتى كشور چين از اهميت بسزايى برخوردار است. طى سال 1995 حدود 30 درصد از فارغ التحصيلان مدارس متوسطه به دانشگاه ها راه يافته و باقى در مراكز فنى وحرفه اى به تحصيلات خود ادامه داده اند. آن دسته از دانش آموزانى كه قصد ورود به دانشگاه را دارند ملزم به حضور در آزمون ورودى با ديگران می باشند تا در يكى از دانشگاه ها پذيرفته شوند. طى سالهاى گذشته تقريباً كليه دانشجويان از بورس تحصيلى بهره مند شده و از حق انتخاب جهت ادامه تحصيل برخوردار بوده اند. طى سال هاى اخير بدون افزايش كمك هاى مالى دولت از برنامه هاى دراز مدت براى توسعه آموزش عالى استفاده شده است. در حال حاضر اكثر دانشجويان به پرداخت بخشى از هزينه هاى آموزشى مبادرت می نمايند كه اين مسئله خود به افزايش تعداد دانشجويان دوره هاى آموزش از راه دور با هزينه كمتر تحصيلى منجر گرديده است. هر دانشجو قبل از ورود به دانشگاه و طى دوره آموزشى 1 ساله به گذراندن دروس مربوط به علوم سياسى در جهت آشنايى با سياست هاى كشور می پردازد. همان گونه كه قبلاً نيز بدان اشاره شد قبل از سال 1985 دولت چين به كليه دانشجويان كمك هزينه تحصيلى اعطا می نمود و اين درحالى است كه پرداخت شهريه توسط دانشجويان در زمره برنامه هاى جديد آموزشى كشور است. از سال 1985 قانونى مبنى بر اعطاى انحصارى بورس تحصيلى به دانشجويان ممتاز به تصويب رسيد. بر اساس اين قانون آن دسته از دانشجويانى كه ملزم به ارائه خدمت پس از اتمام تحصيلات به مدت شش سال می باشند. اعطاى بورس براساس شايستگى دانشجو (سلامت جسمانى و اخلاقى) اوست. طى اين سال ها تعداد دانشجويان رشته هاى علمى وكاربردى نيز افزايش يافته است.
آموزش پيش دبستانى
آموزش پيش دبستانى همواره به عنوان يكى از مقاطع آموزشى كشور چين مدنظر قرار داشته است. در نواحى شهرى، آموزش پيش دبستانى عمدتاُ در كودكستان ارائه گرديده و مدت زمان سه، دو يا يك سال به طول می انجامد. گفتنى است كه مراكز فوق بصورت تمام وقت، پاره وقت و يا پانسيونى فعاليت می نمايند. در نواحى روستايى آموزش پيش دبستانى عمدتاً بصورت كلاس هاى نگهدارى اطفال و كودكستان هاى فصلى است. در مناطق باستانى، ائتنیکی، دور افتاده و فقيرنشين كشور علاوه بر آموزش پيش دبستانى طبيعى و معمول، آموزش غير معمول با اشكال مختلف از قبيل مراکز فعاليتى كودكان ،مراكز تفريحى و مراكز آموزشى متحرك « كاروان » فعاليت دارند. در اين مقطع، كودكان رده سنى 3 تا 6 سال به كودكستان نزديك خانه خود رفته و درآنجا به تعليم موضوعات اصلى و زبان مادری خود مبادرت می نمايند. آنها بازى می كنند، می رقصند و آواز می خوانند. در اين مقطع به كودكان ارزش حقيقت، مهربانى و زيبايى آموخته می شود. در كشور چين آموزش كودكان جدى گرفته می شود زيرا شخصيت هر فرد طى سال هاى اوليه شكل می گيرد. طى سال هاى اخير، سياست آموزشى پيش دبستانى با توسعه چشمگيرى روبرو بوده است. طى سال هاى اخير برنامه هاى آموزش پيش دبستانى در شهرهاى بزرگ و متوسط كشور گسترش يافته است. اين در حالى است كه برنامه هاى آموزش پيش دبستانى در نواحى روستايى، دورافتاده و ، فقيرنشين نيز از رشد چشمگيرى برخوردار بوده است به نحوى كه طى سال 1998 از ميان 11 استان جنوب غربى و شمال غربى كشور بالغ بر 39.9 درصد از كودكان نواحى فقيرنشين از برنامه هاى آموزش پيش دبستانى سه ساله دولتى و نيز 66.7 درصد از برنامه هاى يكساله آموزش پيش دبستانى بهره مند گرديده اند. از جمله مهمترين مزاياى كودكستان ها و مراكز پيش دبستانى كشور چين به تركيب امور مراقبتى و آموزشى كودكان در جهت رشد بدنى، اخلاقى، فكرى و زيبايى شناسى كودكان در اجزاء موزون و آمادگى آنان جهت بهره بردارى از آموزش مدرس هاى ضابطه مند اشاره نمود. فعاليت هاى آموزشى مراكز پيش دبستانى در ساختارى متشكل، هدفمند و چند جانبه از آموزش هدايت كننده به سوى تقويت و توانمندسازى و رشد ذهنى كودكان سازمان يافته است. علاوه بر پرداختن به فعاليت هاى تفريحى كودكان كه بخش اصلى فعاليت هاى مراكز پيش دبستانى است، فراهم سازى محيط مناسب جهت ايجاد شرايط و فرصتهايى جهت مواجهه واقعى كودك با مسائل و مشكلات زندگى و تقويت درك معانى از اهم اهداف اين گونه مراكز محسوب می گردد. در جهت ارتقاء كيفيت مديريت مراكز پيش دبستانى، دولت به اتخاذ سرى قواعد دسته بندى شده مشتمل بر "نظام .  مديريتى و نظام كارى كودكستانها" بر پايه اصول علمى مديريتى مبادرت نموده است. دولت چين همچنين به طراحى نظام ها و قوانينى در جهت ارزيابى كيفيت كارى معلمين و برآورد توانايی هاى آنان اقدام نموده است.
اولويت هاى آموزشى
از جمله مهمترين اولويت هاى آموزشى مقطع آموزش پيش دبستانى در كشور چين مى توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- توسعه سرمايه گذارى هاى خارجى در حوزه آموزش پيش دبستانى
2- تأمين سلامت و بهداشت كودكان
3- اجبارى سازى درس انگليسى در دوره هاى آموزش پيش دبستانى
باتوجه به روند رو به افزايش علاقه والدين به آماده سازى فرزندان خود براى آينده، درس انگليسى در مهد هاى كودك شهر هاى بزرگ كشور چين به ويژه شهر پكن به صورت اجبارى در آمده و در بسيارى از مهد هاى كودك، از معلمين انگليسى و كانادايى جهت تدريس دروس انگليسى استفاده مى شود. بنا بر آمار منتشره، بيش از 3 هزار مؤسسه آموزش زبان خارجى، در كشور چين فعاليت دارند كه درآمد آنها بالغ بر 10 ميليارد يوان ((معادل 1.2 ميليارد دلار آمريكا)) مى گردد. 
معضلات آموزشى
از جمله مهمترين مشكلات پيش روى آموزش مقطع پيش دبستانى مى توان به افت راندمان نظام آموزش پيش دبستانى اشاره نمود. در قانون آموزش و پرورش چين بطور واضح آمده است كه آموزش و پرورش كودكان پيش دبستانى نخستين مرحله آموزش و پرورش و بخش مهمى از برنامه هاى آموزشى دولت است. اين نوع آموزش در “برنامه اجرايى ارتقا آموزش و پرورش چين طى قرن 21 “ پيش بينى شده و در آن آمده است كه آموزش و پرورش كيفى و توانمند بايد از مقطع آموزش پيش دبستانى آغاز گردد. اين در حاليست كه از سال 1995 تا 2001 تعداد مراكز آموزش پيش دبستانى و شمار كودكان تحت تعليم اين مراكز با سير نزولى مواجه بوده است. تعداد مراكز آموزش پيش دبستانى سراسر چين از 180 هزار باب به 110 هزار باب و شمار كودكان حاضر در اين مراکز نیز از 27.112 میلیون نفر به 20.218 میلیون نفر و نسبت كودكان رده هاى سنى 3 تا 6 سال از 41 درصد به 34 درصد كاهش يافته است. علت اصلى اين مسئله آن است كه برخى از دولت هاى محلى به آموزش وپرورش پيش دبستانى اهميت نداده و بر اين عقيده اند كه آموزش و پرورش پيش دبستانى بخشى از آموزش اجبارى محسوب نمى گردد. در زمان اجراى كوچك سازى ساختار ادارى دولت، برخى از سازمان هاى ادارى مرتبط با آموزش پيش دبستانى حذف شده و آموزش كودكستانى تحت نظارت دولت قرار نگرفته است، برخى از دولت هاى محلى نيز، مقطع آموزش پيش دبستانى را وارد عرصه بازار خصوصى نموده و مبادرت به قطع بودجه مدارس پيش دبستانى نمودند. بدين ترتيب حقوق معلمين مدارس پيش دبستانى و هزينه آنان تامين نگرديده است. بلكه آنان جهت تامين بودجه مورد نياز خود به كار هاى ديگر روى آوردند. به علت كمبود بودجه حتى تعدادى از مدارس پيش دبستانى به بخش خصوصى فروخته شده و يا به انبار تبديل گرديده اند. با توجه به وضعيت پيش آمده و جهت جلوگيرى از بروز لطمات بيشتر به بخش آموزش پيش دبستانى، ادارات مربوطه دولتى در حال تدوين مقرراتى جهت “اصلاح ساختار و توسعه آموزش پيش دبستانى“ مى باشند.
مقطع آموزش ابتدايى
اين مقطع شامل مقطع آموزش پيش دبستانى و ابتدايى است. مهد كودك ويژه كودكان زير رده سنى سه سال و پيش دبستانى ويژه كودكانى است كه وارد سه سالگى شده و در شش سالگى وارد مدارس ابتدايى مى گردند. مقطع آموزش ابتدايى از كلاس اول شروع و بسته به نظام آموزشى تا كلاس پنجم يا ششم ادامه مى يابد. سال تحصيلى به دو ترم تقسيم مى شود كه هر ترم شامل 19 هفته و در مجموع مدت دو ترم 38 هفته آموزشى در طول سال است. همچنين يك هفته اضافى (مثلا براى روز هاى برفى در چين) هم در نظر گرفته اند و 13 هفته باقيمانده ويژه تعطيلات است. طى مقطع ابتدايى، دانش آموزان ملزم به گذراندن دروس متنوعى نظير زبان چينى، رياضيات و مطالب اخلاقى و همچنين ورزش و فعاليت هاى فوق العاده مى باشند. گفتنى است كه يادگيرى زبان خارجى (انگليسى) طى سال هاى آخر اين دوره در زمره دروس اختيارى است.
تاريخچه
جمهورى خلق چين (PRC) كشورى متحد با چندين مليت است. علاوه بر مليت هان(Han)، 55 اقلیت ملی ديگر با جمعيت 108 ميليون نفر، (حدود 8.98 درصد ار کل جمعیت کشور) وجود دارد. آموزش اقليت هاى ائتنیکی (EFEM) جزء مهم نهضت آموزشى كشور چين به شمار مى آيد.
پس از پايه ريزى جمهورى خلق چين طى سال 1949 ، توجه عمده اى بر آموزش اقليت هاى ائتنیکی معطوف گرديده و اين حوزه آموزشى همواره توسعه يافته است. تا قبل از سال 1949 ، اغلب نواحى اقليتهاى ائتنیکی از نظر اقتصادى و اجتماعى نسبتاً عقب افتاده بوده و تعدادى نيز در مرحله فئوداليسم قرار داشتند. طى سال 1950 ، تنها 9% درصد دانشجويان مراكز آموزش عالى، 4%  دانش آموزان مدارس متوسطه و 2% درصد دانش آموزان مدارس ابتدايى به دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکى تعلق داشت. به عبارت ديگر تعداد دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکى در آن اثنا بسيار پايين تر از درصد جمعيت ائتنیکی نسبت به كل جمعيت حدود( 6 درصد كل) بود. علاوه بر اين در سرتاسر كشور حتى يك مؤسسه آموزش عالى ويژه اقليتهاى ائتنیکى وجود نداشت. پس از سال 1949، دولت چين توجه قابل ملاحظه اى به توسعه EFEM معطوف داشت.از این روی، پس از كنفرانس هاى كارى متمركز بر هدف EFEM تشكيل يافته و قانون ویژه خود مختارى ناحيه اى ائتنیکی ،آموزش پايه ويژه اقليت هاى ائتنیکی PRC، ماده قانون ويژه حمايت و كمك به توسعه آموزش ائتنیکی به طور وضوح تصريح شد.
در اين اثنا، ارگان هاى ادارى به تفكيك گروه هاى آموزشى درقالب دو سطح محلى و مركزى مبادرت نمودند. گفتنى است كه ارگان هاى فوق عهده دار مسئوليت انجام سياستها و مديريت هاى آموزشى كشور در خصوص آموزش اقليت هاى ائتنیکی و مطالعه و حل مسائل مربوط به آموزش اقليت هاى ائتنیکی مى باشند. علاوه بر اين به بودجه ويژه اى جهت به اجرا در آوردن طرح كمك مالى به آموزش اقليت هاى ائتنیکی براى برآورده نمودن نيازهاى مالى نهضت آموزش ائتنیکی اختصاص يافت.
پس از 50 سال توسعه، آموزش اقليت هاى ائتنیکی چينى(EFEM) به موفقيت هاى بزرگى در كليه سطوح آموزشى نائل آمده است. اين در حالى است كه حتى برخى از نواحى اقليت هاى ائتنیکی از روند توسعه اى با سرعتى بالاتر از متوسط توسعه ملى برخوردار بوده اند. با توجه به آمار سال 1998 ، تعداد دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی كليه سطوح آموزشى بر 18.5322 میلیون نفر بالغ مى گردد که 16.92 برابر افزايش داشته است. تعداد معلمان با زمينه ائتنیکی نيز بر 888400 نفر بالغ مى گردد كه 12.60 برابر افزايش يافته است. در حال حاضر سيستم آموزش ائتنیکی مطابق با خصوصيات اقليت هاى ائتنیکی به صورت پايه اى در كشور تأسيس يافته است. با توجه به آمار بدست آمده، تعداد 90704 مدرسه ابتدايى، 11486 مدرسه متوسطه و 92 مؤسسه آموزش عالى در نواحى اقليت هاى ائتنیکی احداث گرديده است. علاوه بر اين بيش از 20900 مدرسه ابتدايى، 3500 مدرسه متوسطه و 12 مؤسسة آموزش عالى نيز در مناطق غير بومى براى دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی احداث گرديده است. مدارس مذكور به آموزش تعداد زيادى از شهروندان اقليت هاى ائتنیکی با مهارت هاى تخصصى مبادرت نموده اند كه اين خود به توسعه اقتصادى و اجتماعى نواحى اقليت هاى ائتنیکی منجر گرديده است.
زبان آموزشى
تا قبل از سال 1949 ، تنها 19 اقليت ائتنیکی كشور چين به نگارش به زبان هاى ائتنیکی خود مبادرت مى نمودند. پس از سال 1949 ، حكومت مركزى مبادرت به قاعده متدسازى قانون ويژه خود مختارى بخش هاى ائتنیکی كشور نمود. بر اين اصل كليه اقليت هاى ائتنیکی از حق كاربرد زبان نوشتارى بومى و توسعه آن برخوردار گرديدند. علاوه بر اين حكومت مركزى به حمايت از اقليت هاى ائتنیکی در جهت توسعه آموزش كاربردى زبان نوشتارى خود مبادرت نمود. پس از آزادى كشور نيز، حكومت مركزى به حمايت از 10 اقليت ائتنیکی در جهت اصلاحاتى در ساختار زبان بومى مبادرت نموده است. در حال حاضر، به جزء اقليت هاى هويى(Hui) و مانچو (Manchu)  به طور كلى از زبان چينى هان (Han) در تكلم و نگارش خود بهره مى برند، 53 اقليت ائتنیکی ديگر كشور تماماً از زبان هاى مادری خاص خودبر خوردار مى باشند. علاوه بر اين اقليت هاى ائتنیکی Mongolian , Uygur , Tibetun, Yi , Bai , Hani , Dong , Buyi, Zhuang , Miao , Korean , Sibo , Kirgiz , Kazak Vzbek , Dia , Wa, Lahu , Lisa , Jingpo , Naxi به كاربرد زبان مادری خود در اجراى برنامه هاى آموزشى مبادرت نموده اند.
همچنين مراكز انتشاراتى ويژه انتشار كتب آموزشى اقليت هاى ائتنیکی و سازمان هاى همكارى آموزش زبان هاى ائتنیکی با هدف ويرايش و ترجمه مواد آموزشى زبان هاى ائنمیکی تأسيس يافته است. گفتنى است كه مراكز انتشاراتى ويژه چاپ كتب آموزشى اقليت هاى ائتنیکی در استانها يا نواحى خود مختار InnerMongolia، Xinjiang، Qinghhai، Sichuan، Guizhou، Yunnan، Guangxi، Jilin راه اندازى گرديده  است. علاوه بر اين نهاد هاى ويرايش و ترجمه زبان هاى ائتنیکی در 8 استان و ناحيه خود مختار كشور تأسيس گرديده اند. همچنين گروه هاى ويژه اى در جهت تهيه كتب مرجع ويژه مدارس ابتدايى ، مرجع مدارس ابتدايى و متوسطه به زبان هاى مغولى(Mongolian) تبتى و كره اى تشكيل يافته است. طى سال 1988 نيز، 3500 عنوان كتاب  و متوسطه درقالب 29 زبان ائتنیکی براى دانش آموزان 21 اقليت ائتنیکی كشور انتشار يافت. درحال حاضر، به منظور پرورش پرسنل با زمينه ائتنیکی در جهت فراهم سازى احتياجات توسعه منطقه اى و توانايى در زمينه تكنولوژى و اطلاعات آموزشى، مدارس و كلاس هاى ويژه دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی به ارائه انواع خدمات به صورت وسيع در قالب آموزش 2 زبانه مبادرت مى نمايند. طبق آخرين آمار بدست آمده، بالغ بر 10000 مدرسه در كشور چين فعاليت دارند كه به ارائه برنامه هاى آموزشى 2 زبانه به 6 ميليون دانش آموز مبادرت مى نمايند.
حمايت آموزشى
به منظور حمايت آموزشى از اقليت هاى ائتنیکی، كشور چين به احداث مدارس و سازماندهى نواحى پيشرفته اقتصادى داخلى مبادرت نموده است. در اين راستا، تعداد زيادى از معلمان و فارغ التحصيلان دانشگاه هاى داخلى ملزم به انجام وظيفه در نواحى ائتنیکى گرديدند. بيش از 100 دانشگاه داخلى نيز به مشاركت با دانشگاه هاى Xingian، Inner Mongolia، Ningxia، Guangxi Tibet، Guizhou، Qinghai و نواحى خود مختار و استان Gansu مبادرت نمودند. از جمله اين مشاركتها میتوان  به ثبت نام دانش آموزان ائتنیکی، فراهم سازى جلسات سخنرانى در مناطق ائتنیکی توسط اساتيد برجسته داخلى، فرستادن افراد با تجربه جهت مشاركت در برنامه هاى تحقيقاتى كالج ها و دانشگا ههاى منطقه اى، اهداء تسهيلات آموزشى و ابزار كتابخانه اى و تبادل تجربيات و آموزش كادر آموزشى اشاره نمود. علاوه بر اين نشست ها، همكارى ميان دانشگاه هاى ملى و منطق هاى صورت گرفته كه به ثبت نام تعداد 7 هزار دانشجو در 50 دانشگاه ملى (با بيش از 110 تخصص) و آموزش 800 معلم منتهى گرديد. كمك به تبت (Tibet)از جمله اين نشستهاى همكارى است. به نحوى كه تعداد كلاس هاى  آموزشى ويژه دانش آموزان تبتى در مدارس ملى از روند فزاينده طى سال هاى 1985 تا 1998 برخوردار گرديده و بر 19444 دانش آموز بالغ گرديد. علاوه بر اين، آموزش هاى شغلى و استانداریهاى داخلى براى كادر نواحى ائتنیکی و معلمان اين نواحى توسط شهرداریها فراهم آمده است. تعدادى از معلمان با استعداد انتخاب شده و به آن نواحى فرستاده شدند تا به عنوان راهنما براى آموزش در مدارس نواحى ائتنیکی به ايفاى نقش بپردازند. اجراى تعدادى طرح با سود دوجانبه در تلاشهاى مشترك توسعه يافت. ساختار اقتصادى مدارس به واسطه مشاركت داخلى تامين اعتبار گرديده و وامهايى با سود كم در جهت فراهم سازى تجهيزات آموزشى و كتب كتابخانه ها به اين امر اختصاص يافت. گفتنى است كه كليه كمك هاى مختلف توسط دانشگاههاى داخلى و در جهت پيشرفت اصلاحات و توسعه شرايط آموزشى در نواحى ائتنیکی صورت می گيرد.
توسعه آموزشى
طى سالهاى اخير مدارس شبانه روزى براى دانش آموزان ابتدايى و متوسطه اقليت هاى ائتنیکی احداث گرديده است. عمده جمعيت اقليت هاى ائتنیکی در نواحى كوهستانى، دورافتاده و نواحى روستايى كشور ساكن بوده و خانواده هاى آنها به صورت پراكنده و غير قابل دسترسى می باشند كه اين خود سبب میگردد تا كودكان چينى با مشكلات عديده اى به مدرسه راه يابند. جهت برطرف نمودن اين مشكل دولت چين در اوايل آزادى كشور به احداث مدارس ابتدايى مناسب مبادرت نمود. از جمله اين مدارس می توان به مدارس ابتدايى ويژه چوپانها، مدارس ابتدايى خيمه اى، مدارس پوشالى و مدارس متحرك ويژه كودكان اقليت هاى ائتنیکی اشاره نمود. در اواخر دهه 1950 ، در نواحى اقليتهاى ائتنیکی تعدادى مدارس شبانه روزى متناسب با شرايط ويژه ناحيه اى بنا گرديد. علاوه بر اين دولت در كليه سطوح بودجه اى جهت تأمين هزينه هاى تحصيلى و زندگى روزانه دانش آموزان، افزايش حقوق معلمان، احداث مدارس و دسته بندى روشهاى مديريتى اختصاص دادند. طى دهه 1990 مدارس شبانه روزى ويژه دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی هر چه بيشتر توسعه يافت. در حال حاضر، تعداد 6 هزار مدرسه شبانه روزى براى بيش از يك ميليون دانش آموز مقاطع ابتدايى و متوسطه اقليت هاى ائتنیکی ساكن 18 استان كشور و نواحى خودمختار احداث گرديده است. احداث مدارس شبانه روزى ابتدايى و متوسطه در نواحى اقليت هاى ائتنیکی با پيشرفتهايى مواجه بوده است كه به علت اداره و سازماندهى متمركز آموزشى و متمركز شدن افراد در يك مكان و ايجاد منابع مادى و اقتصادى بوده است. گسترش احداث مدارس شبانه روزى نيز به نوبه خود به افزايش نرخ ثبت نام، ابقا دانش آموزان در مدارس و عمومى تر شدن آموزش ابتدايى و متوسطه در نزد دانش آموزان اقليت های ائتنیکی ساكن در كوهستانها و نواحى روستايى منجر گرديده است. طبق سياست هاى اتخاذ شده براى آموزش اقليت هاى ائتنیکی آن دسته از دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی كه از سطح سواد در حد استاندارد برخوردار نمی باشند ابتدا در كلاس هاى مقدماتى ثبت نام به عمل می آيد تا به مدت يك تا دو سال به ارتقاء سطح سواد خود مبادرت نموده و پس از گذراندن آزمون هاى سنجش به كلاس هاى معمولى راه می يابند. برنامه هاى آموزشى و كتابهاى مرجع ويژه اى مطابق با خصوصيات كلاسهاى درسى اقليت هاى ائتنیکی طراحى گرديده است. در اين كتب از عادات زندگى، باورهاى مذهبى و جشن هاى ملی ائتنیک ها به صورت خاص و با احترام ياد شده است. علاوه بر اين سيستم مديريت خاصى متناسب با خصوصيات اقليت هاى ائتنیکی در خصوص ثبت نام، آموزش، مديريت و تكاليف درسى طراحى گرديده است. در حال حاضر بيش از 100 مؤسسه آموزش عالى در سراسر كشور به برگزارى كلاس هاى معمولى و يا مقدماتى ويژه دانش آموزان اقليت هاى ائتنکی (9000 دانش آموز) مبادرت می نمايند. علاوه بر اين 86 كلاس مقدماتى ويژه دانش آموزان اقليت هاى ائتنیکی مدارس متوسطه كشور با بيش از 10 هزار دانش آموز فعاليت دارند. 12 دانشگاه ويژه دانشجويان اقليت هاى ائتنیکی در 11 استان، و نواحى خود مختار نيز توسط شهرداریها احداث گرديده است. گفتنى است دانشگاه هاى مذكور منحصرا از دانشجويان اقليت هاى ائتنکی ثبت نام نموده و از رشته هاى ويژه تحصيلى و عناوين كاربردى خاص مطابق با نيازهاى نواحى ائتنیکی برخوردار میباشند. اين دانشگاهها همچنين به اتخاذ و اجراى روشهاى ادارى و آموزشى خاص منطبق بر مدل آموزشى اقليت هاى ائتنیکی مبادرت می نمايند. طبق آمار بدست آمده طى سال 1989 ، در اين دانشگاهها بالغ بر 39332 دانشجو و 4897 كادر آموزشى فعاليت داشتند. طى سالهاى اخير در جهت تقويت ساختار آموزش عالى تعداد زيادى از پرسنل با توانايى بالا و با مهارتهاى تخصصى مختلف آموزش ديده اند كه در جهت افزايش سرعت توسعه اقتصادى و آموزشى نواحى ائتنیکی كشور نقش مهمى ايفا می نمايند.
كادر آموزشى
طى سال 1951 ، طرح تحقيقاتى آموزش معلمان با اصالت اقليت ائتنیکی توسط دولت چين به مورد اجراء درآمد. هدف اصلى اين طرح احداث مدارس ملى در سطوح مختلف در ارتباط با نياز توسعه آموزشى مناطق ائتنیکی بود. در آن دسته از نواحى كه شرايط لازم جهت تاسيس اين گونه مدارس مهيا نبود، كلاس هاى آموزشى ويژه آموزش اقليت هاى ائتنیکی در مدارس ابتدايى و متوسطه عمومى تشكيل يافت. بدين ترتیب در مناطق Inner- Mongolia، Xinjiang، Guizhou، ،Yunnan Ningxia، Guangxi، Tibet و مناطق خودمختار بيش از 100 دانشگاه ملى، كالج هاى  دانشگاهى، دانشگاه هاى دو ساله ويژه آموزش حرفه اى معلمان، مدارس متوسطه عمومى و بيش از 100 كالج آموزشى راه اندازى گرديد. در همان اثنا همچنين گروه هاى آموزشى ويژه آموزش معلمان اقليت هاى ائتنیکی و تعدادى كالج ملى ودانشگاه جامع راه اندازى گرديد. به علاوه به منظور آموزش معلمان اقليت هاى ائتنیکی در نواحى شمال غرب و جنوب غرب چين، ارتباط مركز آموزش معلمان اقليت هاى ائتنیکی شمالغرب و مركز آموزش جنوب غرب و معلمان قومى فارغ التحصيل از خارج پايه گذارى گرديد. بر اساس نياز هاى توسعه آموزش منطقه اى، در اين مراكز، برنامه هاى آموزش معلمان با اصليت قومى مدرسين ارائه مى گردد. در دانشگاه شرقی چین و دانشگاه Bejing و سايردانشگاه هاى كليدى كلاس هاى آموزشى ويژه افراد ساكن نواحى ائتنیکی با پرسنل آموزشى ائتنیکی برگزار مى گردد. پس از 50 سال الزام كارى، بالغ بر 888400 معلم با اصليت ائتنیکی در سراسر كشور فعاليت دارند و اين در حالى است كه در ابتداى آزادى چين اين رقم بر 35 نفر بالغ مى گرديد.
مدارس ويژه دختران
طى سال هاى اخير، به تدريج بر شمار مدارس با كيفيت ويژه دختران و محبوبيت اين مدارس نزد خانوادها و دختران چينى افزوده مى شود و اين در حالى است كه شهريه ساليانه اين مدارس همچون مدرسه عالى پكن بر بيش از 800 دلار بالغ مى گردد. با اين وصف تعداد زيادى از خانواده ها براى ثبت نام به اينگونه مدارس مراجعه مى نمايند. از اين روى، به واسطه تعداد زياد داوطلبين، ناگزير آزمونى در جهت گزينش شايسته ترين افراد برگزار مى گردد. به عنوان مثال طى سال 2001 در مدرسه عالى پكن از تعداد 900 داوطلب دختر، تنها تعداد 90 نفر از آنها گزينش شدند. طى دهه 1990 همچنين مدارس دخترانه ديگرى مانند ”دانشكده زنان چين” و “مدرسه دختران” تأسيس يافت. بسيارى از خانواده هاى چينى بر اين باورند كه مدارس دخترانه، محلى مناسب و بدون هرگونه مشكلات روحى، افسردگى، پريشان احوالى و مشكلات دوران بلوغ براى دختران آنان مى باشد. نظرسنجى هاى به عمل آمده نشان مى دهد كه اغلب دانش آموزان دختر و پسر به ويژه در شهرهاى بزرگ، پس از پاگذاردن به سن بلوغ (رده هاى سنى 14 تا 16 سال) در صدد برقرارى روابطى مى باشند كه بعضاً از جمله موانع و عوامل باز دارنده تحصيلى آنان محسوب مى گردد. حال آنكه در مدارس ويژه دختران، آنان با چنين مسائلى مواجه نبوده و هيچ گونه عواملى از اين دست، بازدارنده و مانع تحصيلى آنان به شمار نمى رود. علاوه بر اين، رقابت شديد جهت حضور در دانشكده ها و دانشگاهها و فشارهاى وارده به خانواده ها و دانش آموزان موجب گرديده است تا بر محبوبيت مدارس دخترانه افزوده شود. ضمن آنكه، مدارس فوق در زمره اماكن و محيط هاى امن و آرام محسوب مى گردند كه در جهت پرورش و آموزش دختران و آمادگى آنان در مواجهه صحيح با دنيا از چشم انداز و ديدگاه زنانه تلاش مى نمايند. در اين مدارس، شيوه زندگى و طريقه مواجهه با مشكلات به دختران آموزش داده شده و آنان جهت رقابت با همتايان مرد خود مهيا مى گردند. از سوى ديگر، از آنجاييكه، دانش آموزان پسر همواره از مزيت و برترى در رشته هاى مختلف علمى برخوردار مى باشند، از اين روى، در اين مدارس به دختران حس اعتماد داده شده و در جهت آماده سازى آنان براى رقابت با دانش آموزان پسر بويژه در رشته هاى علمى تلاش مى شود. به اعتقاد مسئولين مدارس دخترانه، دانش آموزان مدارس مذكور با اعتماد به نفس، با هيچ گونه نگرانى در رويارويى علمى با پسران مواجه نمى باشند. علاوه بر اين، بيش از دو سوم معلمين مدارس دخترانه را زنان تشكيل مى دهند و معلمين مرد نيز با لباس هاى كاملاً رسمى و مناسب در كلاس درس حاضر مى شوند. پوشيدن لباس هاى غير رسمى ( تى شرت – شلوارك ) در اين مدارس براى معلمين ممنوع است. معلمين اينگونه مدارس همواره از احساس آسودگى خاطر برخوردار بوده و معتقدند كه دانش آموزان دختر بسيار آرامتر از دانش آموزان پسر مى باشند. از جمله ديگر مزاياى اين گونه مدارس، برخوردارى از آگاهى هاى بيشتر دانش آموزان دختر اين گونه مدارس درخصوص حقوق زنان، نسبت به همتايان خود در مدارس مختلط و عمومى و مواجهه با مشكلات كمتر شغل يابى در جامعه مى باشد. از نقطه نظر ديگر، برخى كارشناسان انتقاداتى بر اين گونه مدارس ايراد داشته و از انزواى دختران از جامعه و جنس مخالف تحت عنوان نقطه ضعف اينگونه مدارس ياد نموده اند. رسانه هاى گروهى نيز به طرح مسائلى در اين خصوص مبادرت نموده و مساله عدم برابرى ميان مردان و زنان را مطرح نموده اند. با اين حال، مشوقين توسعه مدارس دخترانه آن را اقدامى آزمايشى دانسته و بر اين اعتقادند كه نظارت دولتى بر اين مدارس از نقش اساسى در جهت بهبود سطح كيفى آموزش دختران و حل مسأله تبعيض ميان دختران و پسران برخوردار مى باشد.
تبعيض هاى موجود در چين
با وجود توضيحاتى كه درباره چين داده شد نبايد چنين تصور كرد كه ائتنیک هاى مختلف در اين كشور وضع به سامانى دارند و بدون هيچ مشكلى به حيات خود ادامه مى دهند. چين يكى از بزرگترين زندان هاى اقليت ملى در بين كشورهاى جهان است. اين كشور با داشتن 56 ائتنیک به ثبت رسيده و 350 گروه ائتنیکی ديگر به عنوان كلكسيون نژاد و ائتنیک فراوان به حساب مى آيد و نيز حداقل 10 ائتنیک مسلمان مانند اويغور، ازبك، تاتار، تاجيك، قزاق و قرقيز وجود دارند كه جمعيت آنها هميشه از سوى دولت چين به درستى اعلام نمى شود. تبت، تركستان شرقى و مغولستان داخلى از عمده ترين سرزمين هاى تحت اشغال چينى هاست.
تا كنون اقليت هاى ملى چين تحت غير انسانى ترين شكنجه ها و قتل عام هاى بى رحمانه چينى ها قرار داشته اند و مسلمانان اويغور و بوداييان تبتى بارها از سوى دولت مركزى مورد تجاوز و قتل عام قرار گرفته اند. اصرار چينى ها در تحت سلطه نگه داشتن تركستان شرقى، تبت و ساير سرزمينهايى كه اقليت هاى ملى ديگر را داراست صرفا به منظور استثمار منابع مادى و قتل عام ائتنیکی با استفاده از شيوه هاى گوناگون از جمله كوچ اجبارى، سركوب هاى وحشيانه و سقط جنين اجبارى توسط چينى ها اعمال شده است. بر همين اساس بين سال هاى 1952 – 1949 ، 2800000 نفر و بین سالهای 1957-1952، حدود 3509000 نفر و بین سالهای 1958 – 1960 حدود 6700000 نفر و در نهایت بین سالهای 1961 – 1965 حدود 13300000 نفر از مسلمانان ترکستان شرقی به طرق گوناگون كشته شدند.    نمونه اخير اين درگيريها مربوط مى شود به درگيرى 26 ژوئن 2009 ، كه در آن عده اى ازچينى هاى هان به خوابگاه كارگران اويغور ( ترك هاى شمالغرب چين ) كه در يك كارخانه اسباب بازى سازى درگانگ دونگ واقع در ايالت كانتون در جنوب چين هجوم مى برند و دو نفر از كارگران اويغور را به اتهام تجاوز به دو زن هان كشته و 118 نفر را به شدت زخمى مى كنند درحاليكه اويغورها مدعى هستند كه هان ها به زن هاى اويغور تجاوز كرده اند.
خبر اين حادثه در سراسر دنيا پخش مى شود و ده روز بعد يعنى پنجم ژوئيه چند صد نفر از جوانان اويغور در شهر اورومچى در پايتخت جمهورى خودمختار تركستان شرقى(سين كيانگ) در مقابل دفتر حزب كمونيست چين در ميدان مركزى جمع مى شوند و با تظاهرات آرام از مقامات مسئول چينى مى خواهند كه علت كشتار اويغور ها در گانگ دونگ روشن شود و عاملين جنايت مجازات شوند. دعوت به اين تجمع از طريق اينترنت انجام گرفته بود.
پليس براى متفرق كردن تظاهرات به خشونت متوسل مى شود و تظاهركنندگان با پليس درگير مى شوند. در عرض چند ساعت اين درگيرى به جنگ بين چينى هاى هان و ترك هاى اويغور تبديل مى شود و تعداد زيادى كشته و زخمى مى شوند. روز ششم ژوئن هان ها كه عضو ارتش خلق هستند با همراهى پليس به محلات اويغور نشين حمله مى كنند و با تخريب خانه ها و مغازه ها تعداد زيادى را كشته و تمام مردها و جوان ها را دستگير مى كنند. دولت چين پنجاه نفر از خبرنگاران خارجى را به اورومچى مى برد تا وانمود بكند كه اويغور هاى مسلمان، هان هاى غير مسلمان را قتل عام كرده اند اما تظاهرات زنان اويغور كه شوهران و پسرانشان كشته يا دستگير شده بود دولت چين را غافلگير مى كند و واقعيت قضيه آشكار مى گردد.
بلافاصله دولت چين بيست هزار نيروى نظامى كمكى به اورومچى اعزام نموده وحكومت نظامى برقرارمى كند اما باز ناآرامى ها تا روز جمعه يازده ژوئيه ادامه مى يابد و دولت دستور مى دهد كه از ورود مردم به مساجد جلوگيرى شود كه اين مساله نيز مسلمانان بى طرف را ناراضى مى كند. طبق آخرين آمار دولتى در ناآرامى هاى اورومچى و در گيرى ائتنیکی بين هان ها و اويغورها 192 نفر كشته، 1600 نفر زخمى شده و دو هزار نفر دستگير شده اند. درگيرى بين هان ها و اويغور ها بعد از واقعه ميدان تى آن من كه بيست سال پيش رخ داد بزرگترين حركت عليه حكومت مركزى بوده است. طبق نوشته روزنامه لوموند بر اساس اظهارات پزشكان بيمارستانهائى كه كشته ها و زخمى ها را پذيرفته اند اكثر اويغورها بر اثر تيراندازى پليس و با گلوله كشته شده اند در حاليكه هان ها با سنگ و چوب كشته شده اند. 
اويغورها
اويغورها كيستند؟
خواجه رشيدالدين فضل اله همدانى در مجمع التواريخ مى نويسد كه كلمه اويغور در زبان تركى قديم بمعنى جمع خان ترك است، اوغوزخان نه پسر داشته است كه جمع آنها را اويغور گفته اند. اويغورها يكى از معروفترين ملل ترك هستند كه فرهنگ و زبان آنها پايه ساير زبان هاى تركى محسوب مى شود و از اولين ملل ترك زبان بوده اند كه به دين اسلام گرويده اند. موطن اصلى اويغورها تركستان شرقى در آسياى مركزى و شمالغرب چين مى باشد و شهركاشغر پايتخت قديمى تركستان بزرگ بوده است. اويغورها در طول تاريخ در تركستان بزرگ كه شامل تركستان شرقى و مغولستان و قسمت عمده كشور هاى فعلى آسياى مركزى مى باشد حكومت كرده اند. محمود كاشغرى بزرگترين شخصيت تاريخى تمام ترك ها اولين دايره المعارف دنيا را بنام درقرن يازده ميلادى تدوين كرده است. اين كتاب كه ماخذ « ديوان لغات الترك » اصلى لغات و اصطلاحات و ضرب المثل هاى تركى مى باشد براى معرفى ترك ها به اعراب در دوران طلائى اسلام تدوين شده است.
رشته كوه هاى بلند به ارتفاع پنج هزار متر تركستان شرقى را از خاك اصلى چين جدا مى سازد. از اين منطقه در ادبيات فارسى بنام ختا و ختن ياد شده است. تركستان شرقى بزرگتر از ايران و حدود يك ميليون و هفتصد هزار كيلومتر مربع وسعت دارد كه بخش بزرگى از آن صحارى آسياى مركزى است. جمعيت فعلى تركستان شرقى كه چينى ها آنرا سين كيانگ نامگذارى كرده اند بيست ميليون نفر است. شغل عمده اويغور ها در گذشته غير از دامدارى و زراعت، پيشه ورى و تجارت در جاده ابريشم بوده و خط و زبان اويغورى در جاده ابريشم رايج بوده است. اويغور ها خط مخصوص خود را دارند و اغلب نوشته هائى كه از دوره مغولان و حكومت تيموريان در ايران باقى مانده به خط اويغورى مى باشد. زبان مغولى خط مخصوص به خود نداشته لذا مغول ها براى اداره امپراطورى مغول خط اويغورى را انتخاب كرده بودند.
نفوذ چين در تركستان شرقى
سابقه نفوذ چينى ها در تركستان شرقى به دوره باستان مى رسد و چينى ها آنجا را همواره جزئى از خاك چين دانسته اند اما در طول تاريخ، تركستان بزرگ حكومت هاى مستقل خود را داشته است و رابط چين با دنياى اسلام در آسياى مركزى بوده است. در قرون معاصر در سال 1884 ميلادى در دوره امپراطورى منچو، چينى ها تركستان شرقى را تسخير كردند و نام آنرا تغيير داده و آن را « سين كيانگ » ناميدند كه در زبان چينى بمعنى « مرز جديد » مى باشد. 
در سال 1933 جمهورى مستقل تركستان شرقى ايجاد شد و در دوره جنگ دوم جهانى در سال 1944 نيز حكومت تازه اى با كمك شوروى تاسيس شد و تا سال 1949 ادامه يافت. اين دولت ارتش مخصوص خود را داشت كه توسط نظاميان شوروى آموزش داده شده بودند. با پيروزى مائو تسه تونگ و تاسيس چين كمونيست شوروى ها مايل بودند كه حكومت تركستان شرقى به چين ضميمه شود ولى رهبران حكومت آنجا موافق نبودند بدين جهت شوروى ها رهبران تركستان شرقى را به مسكو دعوت كردند كه هواپيماى حامل آنان بعلت نامعلومى سقوط مى كند و تمام رهبران اويغور كشته مى شوند.
ارتش چين بدنبال اين واقعه و كشته شدن رهبران اويغور بدون مقاومت جدى وارد تركستان شرقى مى شود و باين ترتيب تركستان شرقى بعنوان يك ايالت خود مختار جزو فدراسيون چين كمونيست مى شود و اورومچى پايتخت سين كيانگ مى گردد. در سال 1949 هنگامى كه ارتش چين وارد تركستان شرقى شد، چينى هاى ساكن آنجا تنها شش در صد جمعيت را تشكيل مى دادند ولى طبق آمار رسمى دولتى با مهاجرت انبوهى كه طى شصت سال گذشته انجام گرفته هم اكنون چينى هاى هان 41 در صد جمعيت را تشكيل مى دهند و در شهر دوميلون نفرى اورومچى چينى ها اكثريت شده اند. با توجه به وجود انبوهى از قزاق ها، اوزبك ها و قيرقيزها، مغول ها و هوئى ها در تركستان شرقى بنظر مى رسد كه اگر وضع به همين منوال ادامه يابد بزودى اويغورها در وطن خودشان به اقليت مطلق تبديل خواهند شد. اويغور هاى چين بيست ميليون نفر بر آورد شده اند كه هم اكنون تنها 9 ميليون نفر آنان در تركستان شرقى ساكن هستند.
منابع عظيم نفت و گاز در تركستان شرقى آنجا را به يك منطقه استراتژيك تبديل كرده است. در تركستان شرقى قانون هر زن و شوهر يك فرزند كه در ساير نقاط چين رايج است اجبارى نمى باشد و اويغور ها اغلب فرزندان متعدد دارند با اين وجود مهاجرت انبوه هان هاى چينى تركيب جمعيتى را كاملا بهم زده است. دولت چين سرمايه گذارى هاى عظيمى در اين خطه كرده است ولى اين سرمايه گذارى كلا به ضرر اويغور ها تمام شده زيرا هان هاى مهاجر در كادر ارتش خلقى به اين منطقه اعزام مى شوند و صاحب زمين و پست هاى كليدى مى گردند و تنها كارهاى كوچك و روزمزدى براى اويغور ها باقى مى ماند به طورى كه كارگران زراعى عموما از اويغورها مى باشند و صاحب كارها مهاجرين هان هستند. كسى كه عضو ارتش خلقى است خانواده اش نيز ارتشى محسوب مى شود و داراى امتيازات بيشمارى است. بعد از انقلاب فرهنگى چين، سياست هاى آزادسازى اقتصادى با سياست انقلاب كشاورزى كه در تركستان شرقى عملا بصورت كلنيزاسيون زراعى در آمده همراه شد و تركستان شرقى بعلت خاك مرغوب و هواى مناسب به مركز توليد پنبه و باغدارى تبديل شد تا آنجا كه بزرگترين كارخانه توليد رب گوجه فرنگى دنيا كه محصولاتش به تمام كشورهاى جهان صادر مى شود در تركستان شرقى تاسيس شده است.
از نظر اقتصادى درگيرى ائتنیکی در گانگ دونگ كه يك سوم صادرات چين از آن منطه صنعتى است، دليل آشكار سرايت بحران اقتصادى جهانى در چين است و كارگران يك محل بعلت بيكارى حاصل از بحران كارگران غير بومى را تحمل نمى كنند و سياست هاى نادرست حزب كمونيست چين در برخورد با مساله اقليت هاى ملى با توجه به فاصله اى كه بين فقر و ثروت ايجاد شده است بحران را تشديد مى كند. در چين 56 مليت مختلف زندگى مى كنند و دولت چين براى آسيميله كردن آنها نيروى جوان را جابجا كرده و دور از زادگاهشان بكار مى گيرد در مورد اويغور ها كه يكى از پر شمارترين ملت ها هستند جابجائى نيروى كار گاهى با زور همراه است و قبل از واقعه اخير هشتصد كارگر اويغور براى كار دريك كارخانه اسباب بازى سازى درگانگ دونگ يعنى پنج هزار كيلومتر دورتر از تركستان شرقى زادگاه اويغورها انتقال يافته اند.
اهميت ژئوپلتيك تركستان شرقى
وجود منابع عظيم نفت و گاز و همسايگى تركستان شرقى با روسيه، مغولستان، قزاقستان، قرقيزستان، افغانستان و پاكستان، اين ايالت زرخيز را به ميدان رقابت هاى سياسى قدرت هاى بزرگ تبديل كرده است. از آغاز قرن بيستم روشنفكران اويغور تحت تاثير سياست هاى گوناگون بوده اند. ما بين دو جنگ جهانى بخشى از روشنفكران اويغور گرايش به سوسياليسم و بخشى ديگر گرايش به كماليسم داشته اند كه در نهايت با تشكيل دولت مستقل در سال 1944 تمايل سوسياليستى بقدرت مى رسد ولى با پيوستن تركستان شرقى به چين، مخالفان دولت چين ازجمله آمريكا مى كوشند از مساله ملى اويغور عليه چين كمونيست بهره بردارى بكنند تا اينكه در سال 1972 ريچارد نيكسون رئيس جمهور آمريكا به چين سفر مى كند و روابط چين و آمريكا عادى مى گردد و آمريكا سياست حمايت از گروه هاى جدائى طلب را كنار مى گذارد. بعد از آن بين چين و شوروى اختلافات شديد مرزى ايجاد مى شود و تا مرحله جنگ محلى پيش مى رود. در اين دوره شوروى مى كوشد بخشى از اويغورها را كه از دوره حكومت مستقل تركستان باقى مانده بودند دوباره فعال سازد اما چندان موفق نمى شود و با بهبود روابط چين و شوروى مساله خاتمه مى يابد.
هنگام حضور شوروى ها در افغانستان، دولت اسلامى پاكستان براى گرفتن بعضى امتيازات از چين اقدام به جذب بعضى از اويغورهاى مسلمان تندرو نموده و آنها را در كنار گروه مجاهدين افغان آموزش نظامى مى دهد و بدينسان گروه هاى تندرو اسلامى اويغور شكل مى گيرد اما بعدا دولت پاكستان براى مقابله با دشمن اصلى اش هندوستان به كمك هاى فنى و تسليحاتى چين نيازمند مى شود و چين نيز هم براى تكميل پروژه بمب اتمى پاكستان و هم ساخت موشك هاى دور برد با پاكستان همكارى مى كند و باين ترتيب مساله حمايت از اسلاميون تند رو اويغور منتفى مى شود. هم اكنون دياسپوراى اويغور در كشور هاى قزاقستان، قرقيزستان، تركيه، آلمان و ايالات متحده متشكل و فعال است و در مجموع به مبارزه مسالمت آميز و نافرمانى مدنى روى آورده است. دياسپوراى اويغور در تركيه سيصد هزار نفر است.
جنبش ملى اويغور در سال هاى اخير
با انحلال اتحاد شوروى و با استقلال مجدد جمهورى هاى آسياى مركزى ناسيوناليسم اويغور نيز كه هرگز خاموش نشده بود تولد دوباره مى يابد، اما دوران، ديگر دوران جنگ سرد و مبارزه ايدئولوژيك نبود بدين جهت گروه هاى متعدد اويغور و عموما در خارج از كشور فعال مى شوند. چند سالى جنبش ملى اويغور در كشمكش هاى درونى و پراكندگى سر مى كند تا اينكه كنگره جهانى اويغورها بعنوان يك جنبش دموكراتيك و لائيك به پراكندگى ها پايان مى دهد. در همين حال واقعه يازده سپتامبر در آمريكا به دولت چين امكان مى دهد تحت عنوان مبارزه با تروريسم تبليغات وسيعى را عليه مسلمانان افراطى و تروريست نشان دادن جنبش ملى اويغور به راه اندازد دستگيرى عده اى از اويغورها در افعانستان و انتقال آنان به زندان گوانتانامو نيز خوراك تبليغاتى براى دولت چين مى شود.
محور فعاليت اويغورها در دوره جديد شامل حفظ هويت فرهنگى، دينى و ملى و همچنين پايان تبعيضات سياسى و اقتصادى است.
دور جديد فعال شدن جنبش ملى اويغور با نام « ربيعه قادر » زنى شصت و سه ساله و مادر يازده فرزند گره خورده است. اين زن كه به مادر اويغور معروف شده در پانزده سالگى با يك كارمند حزب كمونيست ازدواج مى كند و از او صاحب شش فرزند مى شود. در دوره انقلاب فرهنگى چين از شوهرش جدا شده و يك مغازه لباسشوئى داير مى كند و بزودى آن را به فروشگاه هاى زنجيره اى تبديل مى كند و همچنين با يك روشنفكر اويغور بنام صديق روزى كه مدت ده سال در اردوگاه هاى كار اجبارى بسر برده بود ازدواج مى كند و تعداد فرزندانش را به يازده مى رساند. با استقلال جمهورى هاى تازه در آسياى مركزى كار تجارى اش را با اين كشور ها گسترش مى دهد و به عنوان زن ميلياردر و ثروتمند ترين زن اويغور معروف مى شود و در عين حال به عضويت شوراى خلق برگزيده مى شود. دولت چين پيروزى هاى تجارى ربيعه قادر را به حساب درستى سياست هاى اقتصادى دولت مى گذارد و او را چون سمبل موفقيت زن اويغور معرفى مى كند.
در سال 1997 در شهر گلجه(مينينگ) در نزديكى مرزهاى قرقيزستان شورش محلى اويغور ها رخ مى دهد. ربيعه قادر از اويغورها طرفدارى مى كند و اين عمل به مزاق مسئولين حرب كمونيست خوش نمى آيد اما چون ربيعه قادر مصونيت نمايندگى داشت نمى توانند كارى بكنند تا اينكه مانع انتخاب بعدى او به نمايندگى شوراى خلق مى شوند و چندى بعد بعنوان خيانت به خلق و فاش كردن اسرار دولتى به مرگ محكوم می كنند. جرم او ارسال بريده هاى روزنامه هاى چينى به شوهرش در خارج از چين بود و ربيعه قادر شش سال در زندان مى ماند و سازمان تجارى او از هم مى پاشد و دو پسرش زندانى مى شوند كه همچنان در زندان هستند.
در سال 2005 در اثر فشارهاى بين المللى ربيعه قادر به علت بيمارى از زندان آزاد می شود و به شوهرش در ايالات متحده آمريكا میپيوندد. آزادى او يك معامله سياسى بود. به گفته رئيس سازمان عفو بين الملل، سازمان ملل متحد قطعنامه اى را براى محكوم كردن چين بخاطر نقض حقوق بشر حاضر كرده بود. در آن موقع با مذاكراتى كه با مسئولين چينى صورت می گيرد ربيعه قادر آزاد میشود و قطعنامه مربوطه نديده گرفته می شود. ربيعه قادر بعد از معالجه به رهبرى كنگره جهانى اويغورها انتخاب می شود و در سال 2008 دوباره در اين پست ابقاء می شود. وى كه هميشه با كلاه اويغورى (عرقچين چهارگوش) و با زبان اويغورى با رسانه هاى خبرى روبرو می شود می گويد.
دولت چين بيش ازهمه به ما حمله مى كند چون ما مبارزه مسالمت آميز مى كنيم زيرا اگر بمبى در گوشه اى منفجر شود مقامات رسمى چين خوشحال مى شوند و آزادى خواهان اويغور را تروريست معرفى مى كنند.
دولت چين در تبليغات رسمى ربيعه قادر را آلت دست سياست هاى آمريكا، تروريست و تجزيه طلب معرفى مى كند و ادعا مى كند كه درگيرى ائتنيك در اورومچى نيز با برنامه ريزى او بوده است. چينى ها ربيعه قادر را با دالاى لاما رهبر اوپوزيسيون تبت مقايسه كرده و تمامى عمليات تروريستى را در سين كيانگ زير سر او مى دانند. دولت چين از اتباع خود مى خواهد كه در سايه رونق اقتصادى كشور به اندوختن ثروت مشغول بشوند و در سياست دخالت نكنند. ولى همه انسانها را نمى توان براى هميشه غير سياسى نگاه داشت. تجربه نشان مى دهد كه نه سوسياليسم و نه دموكراسى قادر بحل مساله ملى نيستند و اين مساله تنها با حق تعيين سرنوشت ملل بدست خودشان قابل حل است.
آينده تركستان شرقى چه خواهد بود؟
نظر به اينكه ديدگاه هاى متعدد در جنبش ملى اويغور وجود دارد استراتژى هاى متعددى نيز براى آينده طراحى مى شود. در اين ميان گروهى معتقدند كه چين كمونيست هم مانند اتحاد شوروى سابق دير يا زود از هم خواهد پاشيد و ملل موجود در فدراسيون چين مستقل خواهند شد و از جمله تبت و تركستان شرقى استقلال كامل خود را بازخواهند يافت و مبازه ملل موجود در فدراسيون چين تحقق اين هدف را تسريع خواهد كرد. گروهى ديگر آرزوى ايجاد جمهورى اسلامى را دارند بويژه كه در گذشته جنبش شكل يافته اى با اين استشراتژى وجود داشته است و شخصى بنام « يوسف آلب تكين » رهبر جمهورى اسلامى تركستان شرقى بود كه در سال 1995 در سن 94 سالگى درگذشت. هم اكنون در كشورهاى آسياى مركزى يك حزب اسلامى بنام حزب" تحرير" فعال است و حتى توانسته است به يك نيروى تهديد كننده حاكميت در كشور هاى آسياى مركزى تبديل شود. حزب تحرير در ميان اويغورها نيز نفوذ دارد و عليرغم اينكه روشنفكران اويغور كمتر به مذهب گرايش دارند ولى مردم عادى بويژه روستائيان اسلام را مبناى هر حركت سياسى مى دانند اسلام اويغورها جنبه تصوف دارد و طرفدار مداراست.
پايان دادن به كلنيزاسيون تركستان شرقى توسط چينى هاى هان، كسب خودمختارى واقعى، برداشته شدن تبعيضات اقتصادى و سياسى و مهمتر از همه دفاع از زبان و فرهنگ اويغور خواست همه مبارزان اويغور در حال حاضر است اگر اين خواسته ها بر آورده شده و موانع موجود برطرف شوند ملت اويغور خواهد توانست آزادانه و آگاهانه آينده خود را بدست خود رقم بزند.
تبت:
از نمونه هاى ديگر مى توان به فجايع روى داده در تبت اشاره كرد. مشكلات تاريخى اصلى تبت به قرن 19 و رقابت شديد امپراطورى روسيه تزارى و امپراطورى بريتانيا بر سر كنترل آسياى مركزى باز مى گردد كه در نهايت به حمله نظامى و اشغال تبت توسط نيروهاى انگليسى انجاميد. بعدها قرارداد صلحى ميان سران تبت و انگلستان امضا شد كه بسيارى از تاريخ دانان تبتى آن را نشانه هويت مستقل كشور تبت مى دانند. امپراطورى چين از حضور انگلستان در تبت ناخرسند بود ولى به علت ضعف تاريخى وادار شد به روش هاى ديپلماتيك اكتفا كند و از آن پس نيز همواره از لحاظ سياسى بر مالكيت تبت تاكيد كرده است.
قرن 7 تا 11 ميلادى: امپراطورى تبت
قرن 13 : اشغال توسط مغول ها
قرن 16 و 17 : مغول هاى حاكم بر تبت به آيين بودا روى مى آورند و عنوان "دالاى لاما" به رهبران مذهبى مغول- تبت اطلاق مى شود. 
قرن 19 : گسترش قلمرو امپراطورى هاى انگلستان (شبه قاره هند و افغاستان) و روسيه تزارى در آسياى مركزى.
1904 : ارتش انگستان تبت و لهاسا را اشغال مى كند.
1906 : در توافقى انگلستان به چين تعهد مى دهد كه در امور تبت دخالت نكند و در مقابل چين مانع دخالت و نفوذ دولت هاى ديگر (به خصوص روسيه) در تبت شود. در اين معاهده انگلستان تبت را تحت الحمايه چين مى شناسد.
1950 : به فرمان مائو ارتش آزادى بخش خلق چين، تبت را آزاد مى كند (يا اشغال مى كند بسته به اين كه از چه زاويه اى نگاه كنيد). در اين دوران نخبگان و رهبران تبت از دخالت چين حمايت مى كنند.
1959 : تبتى ها قيام مى كنند (به علت اختلافاتى كه بر سر اصلاحات ارضى و مخالف با آيين بوداييت دولت خلق چين پيش آمده بود) كه سركوب مى شود. هزاران نفر كشته مى شوند و رهبر تبتى ها يا« دالاى لاما »  با هشتاد هزار نفر از طرفدارانش يا دولت در تبعيد تبت را (CTA) به هندوستان مى گريزد و تشكيلات مركزى تبت تشكيل مى دهد.
1965 : منطقه خودمختار تبت تشكيل مى شود (به عنوان بخشى از خاك چين)
1966 : آغاز انقلاب فرهنگى در چين. « گارد سرخ تبت »  مجسمه بودا را خراب و معابد را تعطيل مى كند.
1972 : ريچارد نيكسون از چين بازديد مى كند و برنامه آموزش مبارزه چريكى تبتى ها عليه دولت چين را (كه توسط سازمان سيا انجام مى شد) متوقف مى كند.
1989 : حكومت نظامى در لهاسا برقرار مى شود. دانشجويان به شدت در ميدان تيانمن سركوب مى شوند.
1990 : پايان حكومت نظامى. دالاى لاما دولت در تبعيد را منحل مى كند.
1994 : دالاى لاما مذاكرات با دولت چين را به حال تعليق در مى آورد (به دليل عدم پيشرفت مذاكرات)
مارس 1999 : چين اعلام مى كند دالاى لاما در صورتى كه بپذيرد تبت بخشى از خاك چين است، مى تواند بازگردد.
دسامبر 1999 : دالاى لاما ضمن اعلام راضى بودن تبت به داشتن حاكميت خودگردان، چين را به قتل عام نژادى و نسل كشى متهم مى كند.
جولاى 2006 : گروه هاى تبتى، چين را متهم به شتاب بخشيدن به ورود چين هاى هان (Han)  به منطقه تبت مى كنند. 
مارس 2008 : شورش ضد چين در لهاسا در سال روز گرامىداشت سركوب سال 1959