۱۴۰۰/۲/۲۴

حق آموزش به زبان مادری در کودکان

اومود اورمولو

زبان‌ها با سرعتی سرسام‌آور در حال مرگ‌اند، براساس تخمینهای زبان‌شناسان بیش از ۹۵-۹۰% زبان‌ها تا سال ۲۱۰۰ به مرگ زبانی دچار خواهند شد، بدین صورت نسل‌های جدید با عدم آموزش زبان مادری والدین خود مواجه خواهند گردید.

بسیاری از زبان‌های در معرض خطر از سوی قبایل محلی بکار برده می‌شوند، بسیاری از این زبانها در صورتیکه در سیستمهای آموزشی و یا به طرق دیگر مورد حمایت دولتها واقع نگردند طی سالهای پیش رو به فراموشی سپرده خواهند شد. اگر اهداف برنامه "آموزش برای همه"  که از سوی سازمان ملل در حال اجرا می باشد تحقق یابد بسیاری از کودکان آموزش را آغاز خواهند نمود، فقط بسیاری از کودکان قبایل و دیگر کودکان گروه‌های اقلیت یا  گروههای مغلوب بجای آموزش به زبان مادری، ملزم به فراگیری زبان حاکم خواهند بود. برای مثال در آفریقایی که یکی از زبان‌های رسمی‌اش انگلیسی یا فرانسه می باشد کودکان به‌جای آموزش به زبان مادری خود ملزم به یادگیری یک زبان غربی یا زبان رسمی گروه حاکم خواهند بود. علت عدم آموزش به زبان مادری برای کودکان مذکور عدم وجود آلترناتیو آموزشی می‌باشد چونکه کودکان یاد شده از مدارسی که بتوانند آموزش به زبان مادریشان را فراگیریند محروم‌اند.

بسیاری از خانواده‌ها و سیاست‌مداران در امر آموزش خواهان کاربرد زبان حاکم از سوی دانش‌آموزان می‌باشند، در حالیکه تحقیقاتی که بر روی دوزبانگی و آموزش صورت پذیرفته حاکی از تاثیرات منفی عدم آموزش به زبان مادری و فواید متعدد آموزش به زبان مادری، دوزبانگی و چندزبانگی می باشد. در عین حال ترجیح آموزش به زبان دیگری به جزء زبان کودک به واقع نقض آشکار حقوق کودک و حقوق آموزشی می‌باشد و خانواده‌ها و سیاستمداران دانسته یا ندانسته در این امر شریک می گردند.

از دست رفتن فرصت‌های آموزشی 

بعضی از محققان بر این باورند که، بسیاری از زبان‌ها به صورت "طبیعی" و به علت عدم تناسب با تکنولوژی پسا مدرن و یا امکاناتی که از سوی دیگر زبانها(اللخصوص زبانهای غالب) ارائه می گردد و انسانها به جای آموزش زبان مادری خود به سبب ارتقاء موقعیت شغلی، زندگی و رفاهی زبان مادری خود را طرد نموده و شروع به آموزش زبانهای حاکم می نمایند. خانواده‌ها با تفکر دسترسی سهل کودکانشان در مراحل بعدی زندگی و کاری سعی در جهت‌دهی کودکانشان به سمت زبانهای غالب و یادگیری آنها و در عین حال طرد زبان مادری کودک را در پیش می گیرند. بی‌تردید نمی توان خانواده و یک فردی را که چنین می‌اندیشید مورد بازخواست و یا سرزنش قرار داد، چونکه این مسئله در دید اول به گونه‌ای هست که شاید به نظر برسد خانواده‌ها به آینده و کسب موفقیت فرزند خود می‌اندیشند. متاسفانه در آزربایجان جنوبی و ایران نیز بسیاری از خانواده‌های تورک با این طرز تفکر به کودکانشان به جای تکلم و کاربرد زبان تورکی، دانسته کودکان تورک را به سمت آموزش زبان اقلیت حاکم فارسی سوق می دهند. بسیار خوب، آیا به واقع طرد آموزش به زبان مادری و آموزش زبان حاکم به نفع کودک هست؟ بر اساس نتایج تحقیقات متعددی که بر روی کودکان اقلیت در کشورهای مختلف صورت پذیرفته، در صورتیکه اساس آموزش بر پایه زبان حاکم و طرد زبان مادری کودک باشد آثار منفی زیادی را برای کودک به ارمغان خواهد ‌آورد.  برای درک بهتر موضوع دو مثال می‌آورم: در کانادا دانش آموزان اینویت که آموزش زبان انگلیسی را فرا می گیرند پس از طی ۹ سال آموزش پیوسته به زحمت می توانند به سطح کلاس چهارم برسند؛ در عین حال مهمترین سد در راه موفقیت کودکان قبایل محلی استرالیا نیز آموزش زبان انگلیسی به جای زبان مادری مطرح می‌گردد. بر اساس تحقیقات:

- آموزش به زبانی که کودک بهتر می داند دارای نتایج مفید متعددی می باشد.

- کودکانیکه در مدارس دوزبانه‌ی آمریکائی بر اساس زبان مادری کودک شکل گرفته به تحصیل مشغول می باشند در قیاس با مدارس تک‌زبانه‌ای که بر پایه زبان انگلیسی شکل گرفته بهتر و با سرعت بیشتری زبان انگلیسی را فرا میگیرند و در عین حال میزان موفقیت کودکان در مدارس دوزبانه نیز به مراتب بیشتر از مدارس تک‌زبانه می باشد.

- بر اساس نتایج تحقیقات بلند مدتی که تاکنون بر روی کودکان اقلیت صورت پذیرفته، کودکان در صورتیکه به صورت پیوسته و طولانی مدت در سیستمی که بر پایه زبان مادریشان شکل گرفته باشد به تحصیل مشغول باشند میزان موفقیت کودکان در امر تحصیل به مراتب بیشتر بوده است.

اطلاعاتی که برای ادامه حیات اهمیت بسزائی دارند

در اکوسیستم‌های تخریب‌نشده‌ای همچون آمازون، برنو، جنگلهای باران در گینه‌نو و ...، تنها قبایل محلی و گروه‌های سنتی زندگی میکنند. اگر زبان این گروهها نابود گردد معلومات لازم برای تداوم حفظ اکوسیستم‌های یاد شده نیز با خطر مواجه خواهد گردید. بسیاری از این معلومات همچون خواص گیاهان سنتی در درمان بسیاری از بیماریها که به طور مستقیم با حیات انسان مرتبط می باشند نیز که در زبان مردمان مناطق یاد شده کدبندی گردیده است، نیز دچار نابودی خواهند شد. در حقیقت انسانها دانسته یا ندانسته با فراهم نمودن زیرساختهای مرگ زبانها به نوعی تیشه به ریشته حیات انسانی زده و شرایط تداوم زندگی انسان را با خطر مواجه می سازند.

نابودی زبانها را می توان به نوعی زبان‌کشی نامید، تحمیل زبانی به غیر از زبان مادری بر کودکان اقلیت و دیگر کودکانی که زبان یاد شده را نمی دانند با دو مورد از بندهای کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسل‌کشی سازمان ملل متحد(E793, 1948) همخوانی دارد:   

مادده ۲(E): انتقال تحمیلی کودک منتسب به یک گروه به گروه دیگر.

ماده ۲ (B): آسیب روحی و جسمی جدی به اعضای یک گروه ائتنیکی و زبانی.

کودکان گروه‌های اقلیت و دیگر کودکان می باید اساس آموزش را به زبان مادری خود و سپس طی پروسه‌ای به آموزش زبان رسمی حاکم کشور  بپردازند، یعنی کودکان آموزش زبان دوم را نه بجای زبان مادری خود بلکه پس از فراگیری زبان مادری خود اقدام به آموزش زبان رسمی کشوری که در آن زندگی می کنند، می‌باید بپردازند. 

کانگاس

دانمارک، دانشگاه راسکلد. آکادمی آبو، فنلاند

skutnabbkangas@gmail.com

در عین حال، رجوع شود به: 

Genocide in Education – or Worldwide Diversity and Human Rights? Mahwah, New Jersey: Lawrence Erlbaum, by Tove Skutnabb-Kangas, 2000