۱۳۹۱/۹/۲۴

اهمیت زبان مادری و آموزش به زبان مادری

اومود اورمولو
زبان در کنار اینکه ابزار ارتباطی مابین انسانهاست در خود خصوصیات و ویژگهای مختلفی که در تعریف ابزار ارتباطی نمی گنجند را نیز دارا می باشد. هر زبان میراث دار هویت فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، هویتی، زبانی و .. اجتماع متکلم به آن می باشد. در زبان ترکی مثلی ایچنین داریم: "بیر دیل بیر اینسان، ایکی دیل ایکی اینسان" که معناش به صورت"دانستن یک زبان یک انسان و دو زبان دو انسان میباشد" افاده می گردد. اهمیت دانستن بیش از یک زبان در مثل ترکی فوق بسیار مشهود می باشد، هر انسانی هر چقدر تسلط به چندین زبان داشته باشد بدون کوچکترین شبهه ای زوایای دید مختلفی را به دنیا و محیط یپرامون به یدک می کشد، ولی در عین حال شخصی که زبان مادری خویش را نمی داند به چه ترتیبی می باشد؟ زبان مادری اولین ابزاری ارتباطی انسان به محیط پیرامون و دنیا می باشد، انسان با زبان مادری هست که می تواند احساسات خویش را بیان کرده و داشته های خود را ایفا کند، در دیگر سو تاثیر زبان مادری در رشد ذهنی و روحی انسان غیرقابل چشم پوشی میباشد. بدین صورت که زبان مادری جزئی جداناپذیر از هویت هر انسانی تلقی گردیده و تعریف می شود. اگر انسانی قادر به آموزش زبان دوم نباشد شاید بتواند گفت این شخص دارای نقصان های کوچکی شده باشد ولی اگر شخصی قادر به بیان خویش با زبان مادری نباشد بی شک نیمی از خویشتن خویش را هنوز نادیده گرفته و در جستجوی نیمه دیگر میباشد. یک لحظه تامل کنید که نمی توانید از زبان مادریتان استفاده کنید! چه چیزی خواهد شد؟ آیا انسان نمی تواند خود را با زبان دیگری بیان کند؟ آیا تنهاترین شرط زیستن هویت و فرهنگمان زبان مادری می باشد؟ سوالهای اینچنین می تواند افزایش یابد ولی آن موضوعی که قابل چشم پوشی نمی باشد اهمیت زبان مادری به اندازه هویت و هستی مان می باشد. 
امروزه بسیاری از زبانه با خطر مرگ زبانی مواجه اند. کاهش تعداد متکلمین یک زبان، سیر طبیعی مرگ زبانی، عدم رقابت با زبانهای غالب رابط جهانی، سیاست های دولت ها و .. از جمله مهمترین عوامل مرگ زبانها تلقی می گردند، در بعضی از کشورهای دنیا به مانند ایران زبانهای ترکی، بلوچی، لری، کردی و ... با قوانین نانوشته ای ممنوع شده و از طرف سیستم حاکم به عنوان تهدیدی امنیتی نگریسته می شوند، تداوم سیاست های آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی در ایران بی شک حیات زبانهای مغلوب را درخطر انداخته است به طوریکه اکثر زبانهای مغلوب امروزه دچار انواع بیماری های زبانی گشته اند. زبانها که به عنوان جزئی جداناپذیر از فرهنگ و میراث انسانی تلقی می گردند در بعضی از مواقع به مانند مثال نوع نگرش به زبان ترکی در ایران به علت نوع نگرش سیستم حاکم با خطر مرگ زبانی مواجه اند.
به طور اخص در پروژه های دولت – ملت در جغرافیاهائی که به صورت هموژن نبوده سیستم های سیاسی برای حکمرانی و ساخت جامعه ای هموژن دست به اجرای سیاست هائی مبتنی بر هموژن سازی جامعه ناهمگن دست می زنند که خود سبب مرگ زبانها و فرهنگهای مغلوب طی پروسه ای می گردد. زبان شناسان نگرش سیاسی و تهدید به تفاوت زبانها و هویت های ائتنیکی و فرهنگی را مهمترین عامل مرگ زبانها معرفی می کنند. جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان تنها راه رهائی این نوع نگرش به زبانهای مختلف را بسط زبانهای مغلوب در سیستم های آموزشی و تحصیلی معرفی می کنند، حتی در بسیاری از کشورهای جهان مدل های آموزشی چند زبانه سالهاست که در حال اجرا و تداوم میباشد، علارغم اینکه در کشورهائی به مانند ایران هنوز حتی وجود هویت ترک میلیونها انسان به عنوان تهدیدی امنیتی تلقی شده و میشود سیاست های آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی با تمام وجود در حال تداوم می باشد. منطقه جغرافیائی ایران نیز علارغم کتمانش به علت وجود ملیت ها، زبانها متفاوت، ادیان و .. یکی از رنگین کمانهای دنیا از نظر تنوع ائتنیکی و زبانی میباشد، که متاسفانه این موضوع نه به عنوان میراث بشری قابل احترام بلکه به عنوان تهدیدی امنیتی نگریسته می شود.

۱۳۹۱/۹/۲۰

اعلامیه جهانی حقوق زبانی و حق تحصیل به زبان مادری

امروز 10 دسامبر مصادف با 20 آذر و روز جهانی حقوق بشر میباشد، در این نوشته سعی در بررسی اعلامیه جهانی حقوق زبانی داشته ایم.  
مقدمه:
موسسات و تشکیلات غیردولتی٬ امضاء کنندگان "بیانیه جهانی حقوق زبانی" حاضر٬ گردهم آمده از ٦ تا ٩ ژوئن ١٩٩٦ در بارسلونا؛
- با در نظر گرفتن "اعلامیه جهانی حقوق بشر" مورخ ١٩٤٨ ٬ که در مقدمه اش اعتقاد خود را به "برابری حقوق پایه ای بشر٬ کرامت و ارزش افراد انسانی و حقوق برابر مرد و زن" بیان می نماید؛ و نیز در ماده دوم خود که اعلام میکند "همه افراد٬ بدون در نظر گرفتن "نژاد٬ رنگ٬ جنسیت٬ زبان٬ دین٬ باورهای سیاسی و یا دیگر باورها٬ منشاء ملی و یا اجتماعی٬ مالکیت٬ محل تولد و یا خصوصیات دیگر"٬ دارای همه حقوق و آزادیها میباشند"؛ 
- با در نظر گرفتن "عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی" ١٦ دسامبر ١٩٦٦ (ماده ٢٧) ٬ و "عهدنامه بین المللی حقوق فرهنگی٬ اجتماعی و اقتصادی" به همان تاریخ٬ که در مقدمه های خود بیان مینمایند آحاد نوع بشر نمیتوانند آزاد شمرده شوند مگر آنکه شرایطی فراهم گردد که آنها را قادر به اعمال و بهره برداری از هر دوی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خود نماید؛ 
- با در نظر گرفتن "قطعنامه ١٣٥-٤٧"٬ ١٨ دسامبر ١٩٩٢مجمع عمومی سازمان ملل متحد که "بیانیه در حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی٬ ائتنیکی٬ دینی و زبانی" را تصویب نمود؛ 
- با در نظر گرفتن اعلامیه ها و توافقنامه های (کنوانسیونهای) مجمع اروپا مانند "کنوانسیون اروپائی برای حفظ حقوق بشر و آزادیهای اساسی"٬ به تاریخ ٤ نوامبر ١٩٥٠ (ماده ١٤)؛ "کنوانسیون شورای وزیران مجمع اروپا" به تاریخ ٢٩ ژوئن ١٩٩٢ ٬ که "مقاوله نامه (چارتر) اروپائی برای زبانهای منطقه ای و یا اقلیتی" را تصویب نمود؛ "اعلامیه در باره اقلیتهای ملی" تهیه شده توسط نشست سران مجمع اروپا در تاریخ ٩ اکتبر ١٩٩٣ ؛ و "کنوانسیون چهارچوب برای محافظت از اقلیتهای ملی" نوامبر ١٩٩٤ ؛ 
- با در نظر گرفتن "بیانیه انجمن بین المللی قلم در سانتیاگو د کومپوستلا" و "بیانیه ١٥ دسامبر ١٩٩٣ کمیته حقوق زبانی و ترجمه ای انجمن جهانی قلم٬ در رابطه با پیشنهادی برای برگزاری کنفرانسی جهانی در موضوع حقوق زبانی"؛ 
- با در نظر گرفتن این امر که در شهر رسیف برزیل٬ "اعلامیه ٩ اکتبر ١٩٨٧ دوازدهمین سمینار انجمن بین المللی برای توسعه تفاهم و ارتباط بین فرهنگها"٬ به سازمان ملل متحد توصیه نمود که گامهای لازم را برای تصویب و اجرای اعلامیه جهانی حقوق زبانی بردارد؛ 
- با در نظر گرفتن "کنوانسیون ١٦٩ سازمان جهانی کار" مورخه ٢٦ ژوئن ١٩٨٩ در باره مردمان بومی و طائفه ای در کشورهای مستقل؛ 
- با توجه به "اعلامیه جهانی حقوق جمعی خلقها"٬ بارسلونا ٬ می ١٩٩٠ ٬ که اعلام نمود همه خلقها ٬ در درون چهارچوبهای سیاسی متفاوت از حق افاده و توسعه فرهنگ٬ زبان و قواعد سازمانیابی خویش و در نهایت از حق پذیرش و دارا بودن نهادهای حکومتی٬ ارتباطاتی٬ تحصیلی و سیاسی خود برخوردار میباشند؛ 
- با در نظر گرفتن "بیانیه نهائی پذیرفته شده در همایش عمومی فدراسیون جهانی معلمان زبان مدرن" در شهر پچ (مجارستان) به تاریخ ١٦ آگوست ١٩٩١ ٬ که به شناخته شدن رسمی حقوق زبانی به عنوان حقوق پایه ای انسانی توصیه نموده بود؛ 
- با در نظر گرفتن "گزارش کمیسیون شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد٬ ٢٠ آوریل ١٩٩٤ " در ارتباط با طرح "اعلامیه در حقوق خلقهای بومی" که به حقوق فردی در پرتو حقوق جمعی نظر میکند؛
- با در نظر گرفتن طرح "بیانیه کمیسیون حقوق بشر بین آمریکائی در باره مردمان بومی" ٬ مصوب نشست ١٢٧٨ به تاریخ ١٨ سپتامبر ١٩٩٥؛
- با در نظر گرفتن اینکه اکثریت زبانهای در خطر نابودی٬ متعلق به گروههای مردمانی میباشند که از حق حاکمیت ملی خود برخوردار نیستند و اینکه عوامل اصلی که از توسعه این زبانها ممانعت کرده و به روند جایگزینی زبانی دیگر به جای آنها شتاب میبخشند٬ عبارتند از نبود حکومتهای خودگردان آنها و سیاست دولتها٬ که ساختارهای سیاسی و اداری و زبان خود بر آنها را تحمیل مینمایند؛
- با در نظر گرفتن اینکه حمله نظامی٬ مستعمره نمودن٬ اشغال و دیگر نمونه های به انقیاد در آوردن اجتماعی٬ اقتصادی و سیاسی٬ اغلب اوقات شامل تحمیل مستقیم زبانی خارجی بوده و یا حداقل٬ تصورات موجود در باره ارزش و منزلت زبانها را خدشه دار نموده و موجب ایجاد آنچنان رفتارهای زبانی سلسله ای میگردند که وفاداری زبانی متکلمین به آنها را از بین میبرند؛ 
- با در نظر گرفتن اینکه زبانهای برخی از خلقهائی که حاکمیت ملی خود را بتازگی بدست آورده اند٬ متعاقبا و در نتیجه سیاستی که زبان قبلی قدرتهای استعماری و یا امپریالیستی را مقدم میشمارد٬ در روند جانشینی زبانی در میغلطند؛ 
- با در نظر گرفتن اینکه جهانی شدن میبایست بر اساس تلقیای از تنوع زبانی و فرهنگی٬ غالب آمده که بر روندهای یکسانسازی و تجرید حذفی زبانها و فرهنگها٬ بنیاد گذارده شود؛ 
- با در نظر گرفتن این نکته که به منظور تامین نمودن همزیستی صلح آمیز بین جمعیتهای زبانی٬ میبایست اصولی عمومی یافت شوند که تشویق و ارتقاء موقعیت و احترام به همه زبانها و کاربرد اجتماعی آنها در محیطهای عمومی و خصوصی را تضمین نمایند ؛
- با در نظر گرفتن اینکه عوامل گوناگون با ماهیتهای غیرزبانی (عاملهای تاریخی٬ سیاسی٬ سرزمینی٬ جمعیت شناسی٬ اقتصادی٬ اجتماعی-فرهنگی و اجتماعی-زبانی و عوامل دیگر مربوط به رفتارهای جمعی) مسائلی را ایجاد میکنند که منجر به نابودی٬ به حاشیه رانده شدن و یا انحطاط زبانهای بیشمار میگردند٬ و نیز برای اینکه بتوان راه حل های مناسبی برای هر مورد خاصی اعمال نمود٬ حقوق زبانی میبایست به طوری همه جانبه بررسی گردند؛ 
- با اعتقاد به اینکه "اعلامیه جهانی حقوق زبانی"٬ به منظور تصحیح عدم توازنهای زبانی در پرتو تضمین احترام و توسعه کامل همه زبانها٬ و پایه گذاری اصولی برای صلح و برابری عادلانه زبانی در سراسر جهان به عنوان عاملی کلیدی در حفظ روابط اجتماعی موزون٬ مورد نیاز میباشد؛
بدینوسیله اعلام می دارد که:
آغاز
موقعیت هر زبان٬ در پرتو ملاحظاتی که در زیر آمده اند٬ محصول تقارب و اندرکنش دامنه وسیعی از عوامل با ماهیتهای سیاسی و قانونی٬ ایدئولوژیک و تاریخی٬ جمعیت شناختی و قلمرو- سرزمینی٬ اقتصادی و اجتماعی٬ فرهنگی٬ زبانشناختی و زبانی - اجتماعی٬ بین زبانی و ذهنی است.
در حال حاضر٬ این فاکتورها بدینگونه تعریف میشوند:
- تمایل دیرینه یکسانسازی اکثریت دولتها به کاهش تنوع و تشویق رفتارهائی که بر ضد چندگانگی فرهنگی و تکثر زبانی میباشند. 
- سیر به سوی اقتصاد جهانی و بدنبال آن بازار جهانی اطلاعات٬ ارتباطات و فرهنگ که باعث مختل گردیدن محیطهای مناسبات مشترک و گونه های تاثیر متقابلی که انسجام درونی جمعیتهای زبانی را تضمین مینمایند٬ میشود.
- مدل رشد اکونومیسیستی پیشنهاد شده توسط گروههای اقتصادی ماوراءملی٬ که خواهان یکی نشان دادن کاهش کنترلهای دولتی با پیشرفت و فردیت گرائی رقابتی بوده و باعث ایجاد نابرابریهای جدی و فزاینده زبانی٬ فرهنگی٬ اجتماعی و اقتصادی میگردد. 
- جمعیت های زبانی در عصر حاضر از سوی عواملی مانند نداشتن حکومتهای ملی (خودگردان) خود٬ نفوس محدود٬ و یا جمعیتی که به لحاظ جغرافیائی قسما و یا کاملا پراکنده شده است٬ اقتصادی شکننده٬ زبانی استانداردیزه نشده٬ و یا مدلی فرهنگی در ضدیت با مدل فرهنگی مسلط٬ در معرض تهدید قرار دارند. این عوامل٬ ادامه حیات و گسترش بسیاری از زبانها را عملا غیرممکن میسازد مگر آنکه اهداف اساسی زیرین ملحوظ شوند:
الف) از دیدگاه سیاسی٬ هدف طراحی روشی برای سازماندهی تکثر و تنوع زبانی به گونه ای که به مشارکت موثر جمعیتهای زبانی در این مدل توسعه جدید اجازه دهد. 
ب) از دیدگاه فرهنگی٬ هدف تامین و ایجاد محیط ارتباطات جهانیای سازگار با مشارکت برابر همه خلقها٬ جمعیتهای زبانی و افراد در روند توسعه. 
ج) از دیدگاه اقتصادی٬ هدف تشویق پایدار توسعه بر پایه مشارکت همه و بر اساس احترام به تعادل محیط زیست جوامع و در روابط برابر بین همه زبانها و فرهنگها. 
بنا به همه دلایل فوق الذکر٬ این اعلامیه مبداء حرکت خود را "جمعیتهای زبانی" و نه "دولتها" قرار میدهد و میبایست به این اعلامیه در متن تقویت موسسات بین المللی قادر به تضمین نمودن توسعه برابر و پایدار همه جامعه بشری نگریست. به همین دلایل٬ همچنین از اهداف این اعلامیه٬ تشویق ایجاد چهارچوبی سیاسی برای تنوع زبانی مبتنی بر احترام٬ همزیستی هماهنگ و منافع متقابل میباشد.
عنوان مقدماتی: مفاهیم
ماده ١
١- این بیانیه "جمعیت زبانی" را بدین گونه تعریف می نماید: هر جامعه انسانی که به لحاظ تاریخی در "محیط سرزمینی" معینی٬ فارغ از به رسمیت شناخته شدن و یا نشدن آن٬ سکنی گزیده و خود را به عنوان یک توده با هویت واحد دانسته و زبان مشترکی را به عنوان وسیله ای طبیعی برای ارتباط و هم بندی فرهنگی بین اعضای آن توسعه داده است. تعبیر "زبان خاص یک سرزمین" (زبان نیاخاکی) به زبان جمعیتی که به شرح فوق در همچو محیطی سکنی گزیده باشد اطلاق میشود. 
٢- این اعلامیه مبداء حرکت خود را بر این اصل قرار میدهد که حقوق زبانی در عین حال و یکجا٬ هم فردی و هم جمعی میباشند. در تعریف دامنه کامل حقوق زبانی٬ این اعلامیه مرجع خود را مورد یک جمعیت زبانی تاریخی٬ در محیط سرزمینی خود قبول می نماید و آنچه از این محیط درک میشود٬ نه تنها گستره جغرافیائیای که جمعیت در آنجا زندگی می نماید٬ بلکه محیط اجتماعی و عملیای که برای توسعه و شکوفائی تمام و کمال یک زبان حیاتی است میباشد. تنها بر این اساس امکان دارد که حقوق زبانی گروههای ذکر شده در نقطه ٥ ام این اعلامیه و حقوق افرادی که در خارج سرزمین زبانی خویش میزیند را٬ برحسب پیوستگی و درجه بندی تعریف نمود. 
٣- به منظور کاربرد در این بیانیه٬ گروههایی که دارای یکی از موقعیتهای زیر باشند نیز متعلق به یک جمعیت زبانی و ساکن در سرزمین خود شمرده میشوند:
الف- هنگامی که آنها از بدنه اصلی جمعیت خود توسط مرزهای اداری و یا سیاسی جدا شده باشند. 
ب - هنگامی که در طول تاریخ٬ در منطقه کوچک جغرافیائیای محصور شده توسط اعضاء جوامع زبانی دیگر٬ تثبیت شده باشند. 
ج- هنگامی که در منطقه جغرافیاییای که در آن با اعضاء جمعیتهای زبانی دیگری با سوابق تاریخی مشابه٬ سهیم و شریکند تثبیت شده باشند.
٤- این بیانیه همچنین مردمان عشایری کوچرو در مناطق قشلاق - ییلاق خودشان و همچنین مردمان تثبیت شده در نواحی به لحاظ جغرافیایی پراکنده را به عنوان جمعیتهای زبانی در سرزمینهای تاریخی خود میپذیرد.
٥- این اعلامیه "گروه زبانی" را بدین شکل تعریف می نماید: هر گروه از اشخاص دارای زبان واحد٬ که زبانشان در محیط سرزمینی جمعیت زبانی دیگری تثبیت شده اما دارای سابقه تاریخی برابری با اشخاص جمعیت مهمانپذیر نبوده نباشد. نمونه های این چنین گروههائی مهاجرین٬ پناهندگان٬ اشخاص دیپورت شده و اعضای دیاسپورا میباشند. 
ماده ٢
١- این بیانیه اعلام میدارد که هرگاه گروهها و جمعیتهای زبانی گوناگون در سرزمین واحدی مشترک باشند٬ حقوق مندرجه در این اعلامیه میبایست بر اساس احترام متقابل و به گونه ای اعمال شوند که دمکراسی به حداکثر اندازه ممکنه تضمین گردد. 
٢- در جستجو برای وصول به تعادل اجتماعی - زبانی رضایت بخش٬ به عبارت دیگر به منظور ایجاد هماهنگی مناسب بین حقوق مربوطه چنین جمعیتها و گروههای زبانی و افراد متعلق بدانها٬ عوامل مختلفی - علاوه بر سوابق تاریخی مربوطه آنها در سرزمینها و مطالبات آنها که به روشهای دمکراتیک بیان شده اند- میباید در نظر گرفته شوند. اینچنین عواملی شامل ماهیت اجباری مهاجرتها٬ که منجر به همزیستی جمعیتها و گروههای مختلف میشود و همچنین درجه آسیب پذیری فرهنگی٬ اجتماعی-  اقتصادی و سیاسی آنها میگردد. 
ماده 3
١- این اعلامیه حقوق زیر را به عنوان حقوق شخصی غیرقابل سلبی که در هر گونه شرایط٬ امکان برخورداری از آنها وجود دارد٬ قبول می نماید:
- حق به رسمیت شناخته شدن شخص به عنوان عضوی از یک جمعیت زبانی؛
- حق شخص برای استفاده از زبان خود در مکانهای خصوصی و عمومی؛
- حق شخص برای استفاده از نام خود؛ 
- حق شخص برای ایجاد مناسبات و پیوند با دیگر اعضای جمعیت زبانی مبداء خود؛
- حق شخص برای حفظ و گسترش فرهنگ خود؛
- و همه حقوق دیگر مربوط به زبان که در "عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی ١٦ دسامبر ١٩٦٦ " و "عهدنامه بین المللی در باره حقوق اقتصادی٬ اجتماعی و فرهنگی" به همان تاریخ به رسمیت شناخته شده اند.
٢- این بیانیه اعلام میدارد که حقوق جمعی گروههای زبانی٬ علاوه بر حقوق فوق الذکر که تک تک افراد عضو گروههای زبانی از آنها برخوردار میباشند٬ در تطابق با شرایط تشریح شده در بند ٢.٢ شامل موارد زیر میباشد:
- حق گروههای زبانی برای آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛
- حق گروههای زبانی برای دستیابی به خدمات فرهنگی؛
- حق گروههای زبانی برای حضور برابر زبان و فرهنگهایشان در رسانه های ارتباطی؛
- حق گروههای زبانی در دریافت توجه و اعتناء نهادهای حکومتی و در روابط اجتماعی- اقتصادی تهیه شده به زبان خود.
٣- حقوق فوق الذکر اشخاص و گروههای زبانی به هیچ طریقی نمیبایست مانع برقراری مناسبات متقابل بین اینگونه اشخاص و گروههای زبانی٬ با جمعیت زبانی مهمانپذیر و یا ادغامشان در آن جمعیت گردد. همچنین این حقوق نباید به محدود نمودن حقوق جمعیت مهمانپذیر و یا اعضاء آن در کاربرد زبان خود جمعیت در سراسر فضای سرزمینی آن زبان منجر شود. 
ماده ٤
١- این اعلامیه بیان میدارد اشخاصی که به سرزمین جمعیت زبانی دیگری رفته در آنجا ساکن میشوند حق دارند و موظف اند که نسبت به این جمعیت (مهمانپذیر) رفتاری همگرایانه از خود نشان دهند. آنچه از این بیان استنباط میشود تلاشی اضافی است از سوی اینگونه اشخاص برای انسیت با اعضاء جمعیت مهمانپذیر؛ به طرزی که در ضمن حفظ خصوصیات فرهنگی اصلی خویش ؛ مراجع٬ ارزشها و گونه های رفتاری کافیای را با جامعه ای که در آن سکنی گزیده اند سهیم شوند. این امر آنها را قادر خواهد ساخت که به لحاظ اجتماعی و بدون مواجه شدن با مشکلاتی بیش از آنچه اعضای جمعیت مهمان پذیر با آن مواجه اند٬ کارآ عمل نمایند. 
٢- این اعلامیه٬ از سوی دیگر٬ بیان میکند که یکسانسازی - آسیمیلاسیون٬ تعبیری به مفهوم اخذ فرهنگ جامعه میهمان پذیر به شکلی که خصوصیات فرهنگی اصلی٬ با مراجع٬ ارزشها و گونه های رفتاری جامعه مهمان پذیر جایگزین میگردند٬ به هیچوجه نباید تحمیلی و یا جبری بوده و تنها میتواند که محصول انتخابی تماما آزادانه باشد. 
ماده ٥
این اعلامیه بر این اساس استوار است که حقوق تمامی جمعیتهای زبانی مساوی و مستقل از موقعیت این زبانها به عنوان زبان رسمی٬ محلی و یا اقلیتی بودن میباشد. در این اعلامیه٬ تعبیراتی مانند محلی و یا اقلیتی بکار برده نشده اند زیرا - هرچند در بعضی موارد مشخص٬ شناسانی زبانها به عنوان اقلیتی و یا محلی میتواند احقاق برخی از حقوق معین را تسهیل نماید- با اینهمه٬ این و دیگر تعابیر جرح و تعدیل کننده٬ غالبا برای اعمال محدومیت بر حقوق جمعیتهای زبانی بکار برده میشوند.
ماده ٦
این اعلامیه اعلام میکند که نمیتوان تنها بر این مبناء که یک زبان٬ زبان رسمی دولت است و یا به طور سنتی برای مقاصد اداری و یا برخی از فعالیتهای فرهنگی مشخص در یک سرزمین بکار رفته است٬ آنرا "زبان خاص سرزمین" بشمار آورد.
عنوان اول: اصول عمومی
ماده ٧
١- همه زبانها بیان هویتی جمعی و راهی مجزا برای درک و توصیف واقعیت اند و بنابراین میبایست که از همه شرایط لازم برای گسترش و پیشرفتشان در همه نوع فعالیت و کارکرد برخوردار باشند.
٢- همه زبانها محصول آفرینش جمعی بوده و به عنوان ابزار همبستگی٬ تعیین هویت٬ ارتباط و افاده خلاق برای استفاده فردی در درون یک جمعیت٬ در دسترس همگان قرار دارند.
ماده ٨ 
١- همه جمعیتهای زبانی از حق سازماندهی و مدیریت منابع خویش٬ برای تضمین نمودن کاربرد زبانهایشان در همه فعالیتها در درون جامعه برخوردارند.
٢- همه جمعیتهای زبانی محق اند که بر هرگونه وسائط لازمه ممکن برای تضمین نمودن انتقال و پیوستگی زمانی زبان خود دسترسی داشته باشند. 
ماده ٩
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که سیستم زبانی خود را٬ بدون مداخلات اجباری و یا القائی٬ تنظیم و استانداردیزه نموده٬ حفظ٬ توسعه و ارتقاء دهند.
ماده ١٠
١- همه جمعیتهای زبانی دارای حقوق برابرند. 
٢- این اعلامیه تبعیض بر علیه جمعیتهای زبانی را غیرقابل قبول میداند٬ فارغ از آنکه این تبعیض بر مبنای درجه حاکمیت سیاسی مستقل جمعیت زبانی؛ موقعیت تعریف شده آن جمعیتها از لحاظ اجتماعی٬ اقتصادی و یا دیگر لحاظها؛ درجه استانداردیزه شدن٬ مدرنیزاسیون و یا به روز شدگی زبانهایشان و یا هر معیار دیگری اعمال گردد.
٣- همه گامهای ضرور برای تحقق اصل برابری و به جا آوردن موثر آن میبایست برداشته شوند.
ماده ١١
همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی به و استفاده از همه وسائط ترجمه به دیگر زبانها و یا ترجمه از دیگر زبانها٬ که برای تضمین نمودن اعمال و برخورداری از حقوق ذکر شده در این اعلامیه ضروری باشند٬ برخوردارند.
ماده ١٢
١- هر کس حق دارد که کلیه فعالیتهای خود را در محیطهای عمومی به زبان خویش به جا آورد؛ به شرط آنکه آن زبان٬ "زبان خاص سرزمینی" محلی باشد که وی در آن ساکن است.
٢- هر کس حق دارد که زبان خود را در محیط های شخصی و خانوادگی بکار برد.
ماده ١٣
١- هر کس حق دارد که زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) خود را که در آن زندگی میکند بیاموزد.
٢- هر کس حق دارد که چند زبانه شود و بر اساس تضمیناتی که دراین اعلامیه برای کاربرد عمومی زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) تثبیت شده اند٬ و بدون هیچ گونه پیشداوری٬ مناسبترین زبانی را که موجب پیشرفت شخصی و یا تحرک اجتماعی وی میگردد آموخته و بکار برد. 
ماده ١٤
تدابیر این اعلامیه نمیتوانند به طرزی تفسیر شوند و یا بکار روند که به نرمها و یا رویه های عملی ناشی از موقعیت داخلی و یا بین المللی یک زبان - که برای کاربرد آن زبان در سرزمین خود مناسبتتر میباشند- زیان برسانند.
عنوان دوم: رژیم جامع زبانی
بخش اول: ادارات دولتی و نهادهای رسمی
ماده ١٥
١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که در سرزمین- قلمرو خود به طور رسمی بکار برده شوند.
٢- همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که تمام اسناد اداری٬ مدارک شخصی و دولتی و قیدیات محضرهای عمومی ثبت شده به زبان خاص سرزمینشان (زبان نیاخاکیشان)٬ معتبر و قابل اجراء شناخته شوند و هیچ کس و مقامی نمیتواند تظاهر به نادیده گرفتن و بیخبری از این زبان بنماید. 
ماده ١٦
همه اعضای یک جمعیت زبانی حق دارند که با مقامات دولتی به زبان خویش ارتباط برقرار کرده و اعتناء متقابل در زبان خود را از آنها دریافت کنند. این حق همچنین بخشهای مرکزی٬ سرزمینی٬ محلی و تقسیمات فرامنطقه ای٬ شامل سرزمینی که زبان مورد نظر٬ زبان خاص نیاخاکی آن میباشد٬ را فرامیگیرد. 
ماده ١٧
١- همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که به همه اسناد و مدارک رسمی که به نحوی مربوط به سرزمین نیاخاکی یک زبان میباشد٬ تهیه شده در زبان خودشان دسترسی داشته و آنها را کسب نمایند٬ چه این چنین مدارکی چاپی٬ قابل خواندن با ماشین و یا در هر فرم دیگری بوده باشد.
٢- فرمها و اسناد اداری استاندارد٬ چه در شکل چاپی و چه در شکل قابل خواندن توسط ماشینها و یا به هر فرم دیگر٬ باید به همه زبانها تهیه شده و در محلهای قابل دسترسی برای عموم و استفاده آنها قرار گیرند. این خدمت باید توسط مقامات دولتی به شکلی انجام پذیرد که همه سرزمینهایی را که برای یک زبان٬ سرزمین خاص زبانی (نیاخاکی) شمرده میشوند تحت پوشش قرار دهد. 
ماده ١٨
١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که قوانین و دیگر ملاحظات قانونی که به نحوی به آنها مربوط میشود٬ به زبان خاص سرزمینیشان (زبان نیاخاکشان) تهیه و منتشر شوند.
٢- مقامات دولتی که در حوزه حاکمیت خود٬ دارای بیش از یک زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) تاریخی هستند٬ میبایست همه قوانین و مقررات دیگر قانونی و حقوقی دارای ماهیت عمومی را٬ به تک تک این زبانها تهیه و منتشر سازند. فارغ از اینکه متکلمین به هر کدام از این زبانها قادر به فهم زبانهای دیگر باشند و یا نهּ.
ماده ١٩
١- زبان رسمی همه مجالس نمایندگی٬ میبایست زبان(های) به طور تاریخی رایج در سرزمینهایی که نمایندگان ٬ نمایندگی آن را بر عهده دارند باشد.
٢- این حق همچنین شامل زبانهای جمعیتهای زبانی سکنی گزیده در مناطق جغرافی پراکنده که به آنها در بند ١ پاراگراف چهار اشاره گردید نیز میشود.
ماده ٢٠
١- هرکس حق دارد زبانی را که به طور تاریخی در یک سرزمین به آن تکلم میشود - هم به شکل شفاهی و هم به شکل نوشتاری- در محاکم و دادگاههای قضائی واقع در آن سرزمین بکار برد. محاکم قضائی باید در امورات داخلی خود٬ زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاکی) را بکار برند و اگر بنا به سیستم حقوقی فعلا موجود در کشور٬ ضرورتی به ادامه جریان محاکمات در محلی دیگر موجود باشد٬ میباید به کاربرد زبان اصلی در محل جدید همچنان ادامه داده شود. 
٢- هر کس حق دارد که در تمام موارد٬ به زبانی که آنرا درک میکند و قادر به تکلم به آن است محاکمه شود٬ همچنین حق دارد که از خدمت مترجمی مجانی بهره مند گردد. 
ماده ٢١
همه جمعیتهای زبانی حق ثبت و بایگانی مدارک و اسناد به زبان سرزمینی خود (زبان نیاخاکی) توسط محضرهای عمومی را دارا میباشند.
ماده ٢٢
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که مدارک تائید شده آنها توسط ثبت اسناد٬ محضرهای عمومی و یا دیگر ماموران صلاحیتدار دولتی٬ به زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاکی) محل خدمت ماموران دولتی و یا محضرهای عمومی تهیه و تنظیم شوند.
بخش دوم: تحصیل
ماده ٢٣ 
١- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی که در آن عرضه میگردد٬ به تشویق افاده فرهنگی خود از سوی جمعیت زبانی٬ کمک نماید.
٢- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی که عرضه میشود٬ به حفظ و توسعه زبانی که یک جمعیت زبانی به آن سخن میگوید یاری رساند.
٣- آموزش و تحصیل همواره میبایست در خدمت تکثر و تنوع زبانی و فرهنگی و روابط آهنگدار بین جمعیتهای زبانی گوناگون در سراسر جهان باشد. 
٤- در بستر اصول پیش گفته٬ هر کس حق دارد که هر زبانی را بیاموزد.
ماده ٢٤
همه جمعیتهای زبانی حق دارند در باره گستره حضور زبانشان٬ به عنوان زبان رابط و به عنوان زبان مورد مطالعه٬ در تمام سطوح تحصیلی در سرزمین خود (پیش دبستانی٬ ابتدائی٬ متوسطه٬ حرفه ای و فنی٬ دانشگاهی و آموزش بزرگسالان) تصمیم بگیرند.
ماده ٢٥
همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی و کاربرد همه منابع انسانی و مادی لازم برای تضمین نمودن حضور زبانشان در همه سطوح تحصیلی در نیاخاک خود٬ از قبیل آموزگاران ورزیده٬ روشهای آموزشی مناسب٬ کتب و متون درسی٬ منابع مالی٬ تجهیزات و ساختمانها٬ تکنولوژی های سنتی و مدرن و در وسعتی که خواهان آنند برخوردار میباشند.
ماده ٢٦
همه جمعیتهای زبانی محق اند از تحصیلی که اعضای آن جامعه را قادر به تسلط کامل در کاربرد زبانشان سازد٬ شامل توانائیهای مختلف مربوط به همه محیطهای روزمره کاربرد زبان٬ همچنین گسترده ترین تسلط ممکنه به هر زبان دیگری که خواهان یادگیری آن باشند٬ برخوردار شوند. 
ماده ٢٧
همه جمعیتهای زبانی حق دارند از تحصیلی که اعضای آن جمعیت را قادر به کسب دانش هر زبانی که مربوط به سنن فرهنگیشان بوده باشد برخوردار شوند. مانند زبانهای ادبی و یا زبانهای مقدس که سابقا زبانهای معمول آن جمعیت بوده اند. 
ماده ٢٨
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که از تحصیلی که اعضای آن جمعیت را به دستیابی به آگاهی همه جانبه در باره میراث فرهنگی خود (تاریخ٬ جغرافیا٬ ادبیات٬ و دیگر نمودهای فرهنگیشان) قادر سازد برخوردار شوند. همچنین محق اند که از گسترده ترین آگاهی ممکنه در باره هر فرهنگ دیگری که خواهان دانستن آن باشند بهره مند شوند. 
ماده ٢٩
١- هر کس محق است که از تحصیل و آموزش به زبان خاص سرزمین خود که در آنجا ساکن است (زبان نیاخاکی) برخوردار گردد.
٢- این حق٬ حق کسب دانش گفتاری و نوشتاری زبانی دیگر را که شخص ممکن است به عنوان ابزار ارتباط با دیگر جمعیتهای زبانی بکار برد ٬ نفی و سلب نمیکند.
ماده ٣٠
زبان و فرهنگ همه جمعیتهای زبانی میبایست که موضوع مطالعه و تحقیقات علمی در سطح دانشگاهی قرار گیرند.
بخش سوم: نامهای شخصی
ماده ٣١
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که سیستم نامهای شخصی خویش را در همه محیطها و در همه مناسبتها حفظ نموده و آنها را بکار برند.
ماده ٣٢
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که نامهای محل و مکان به زبان خاص سرزمینی خود را (زبان نیاخاکی)٬ هم به صورت شفاهی و هم به صورت کتبی٬ در محیطهای خصوصی٬ عمومی و رسمی بکار برند.
٢- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که نامهای بومی محلها و مکانها را تثبیت و حفظ نموده٬ در آنها اصلاحاتی اعمال نمایند. همچو نامهای امکنه را نمیتوان به طور کیفی موقوف و منسوخ نمود و یا تحریف و جرح و تعدیل کرد. همچنین نمیتوان اینگونه نامها را پس از تغییرات سیاسی و یا هر گونه دگرگونی حادثه دیگر٬ تغییر داد.
ماده ٣٣
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که جمعیت خود را به همان نامی که در زبان خودشان بکار میبرند بنامند. هرگونه ترجمه به زبانهای دیگر میبایست از نامگذاریهای تحقیر آمیز و ابهام انگیز اجتناب نماید.
ماده ٣٤
هر کس حق دارد که نام خود را در همه محیطها به زبان خویش بکار برد. و همچنین حق دارد که نامش٬ اگر لزومی به بکاربردن سیستم نوشتاری متفاوت با زبان وی وجود داشته باشد٬ با لحاظ دقیقترین آوانگاری ممکن ثبت گردد.
بخش چهارم: رسانه های ارتباطی و تکنولوژیهای جدید
ماده ٣٥
همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که در باره درجه حضور زبانشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود (نیاخاک خود)٬ بدون در نظر گرفتن متد پخش و یا انتقال تولیدات آنها تصمیم بگیرند چه این رسانه ها محلی و یا سنتی٬ چه رسانه های دارای شمول گسترده تر و چه رسانه هایی که از تکنولوژیهای پیشرفته تر استفاده میکنند باشند
ماده ٣٦
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که به همه منابع مادی و انسانی لازم برای تضمین نمودن درجه مطلوبی از حضور زبان خویش و درجه مطلوبی از افاده فرهنگی خودشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود؛ و از پرسنل ورزیده٬ منابع مالی٬ ساختمانها و تجهیزات٬ تکنولوژیهای سنتی و مدرن دسترسی داشته باشند.
ماده ٣٧
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که از طریق رسانه های ارتباطی آگاهی کاملی در باره میراث فرهنگی خویش (تاریخ٬ جغرافیا٬ ادبیات٬ و دیگر نمودهای فرهنگ شان)٬ همچنین حداکثر اطلاعات ممکنه در باره هر فرهنگ دیگری که اعضای آن جمعیت٬ خواستار دانستن آن باشند را دریافت نمایند.
ماده ٣٨
زبانها و فرهنگهای همه جمعیتهای زبانی در سراسر جهان٬ میبایست در رسانه های ارتباطی از معامله و برخوردی برابر و غیرتبعیض آمیز بهره مند شوند.
ماده ٣٩
جمعیتهای توصیف شده در ماده ١ ٬ پاراگراف ٣ و ٤ این اعلامیه و گروههای ذکر شده در پاراگراف ٥ همان ماده٬ از حق برابر تمثیل زبانشان در رسانه های ارتباطی سرزمینی که در آن ساکنند و یا به آنجا مهاجرت مینمایند برخوردارند. این حق باید در هماهمنگی با حقوق دیگر گروهها و جمعیتهای زبانی ساکن در آن سرزمین اعمال گردد. 
ماده ٤٠
در عرصه تکنولوژی اطلاعاتی٬ همه جمعیتهای زبانی حق دارند که به تجهیزات تطبیق داده شده با سیستم زبانیشان و به ابزارآلات و محصولات تهیه شده در زبان خودشان دسترسی داشته باشند به نحوی که بتوانند از همه امکانات و پتانسیلهای ممکنه توسط چنین تکنولوژیهایی برای افاده خود٬ برای تحصیل٬ در ارتباطات٬ انتشارات٬ ترجمه و پروسسینگ اطلاعاتی و پخش و کلا تبلیغ فرهنگشان حداکثر بهره برداری را بنمایند.
بخش پنجم: فرهنگ
ماده ٤١
١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که زبان خویش را در همه فرمهای افاده فرهنگی بکار برده٬ آنرا حفظ نموده و توسعه دهند.
٢- همه جمعیتهای زبانی میبایست بتوانند حق مذکور را تمام و کمال اعمال نمایند٬ بی آنکه محیط آن جمعیت به اشغال سلطه گرایانه فرهنگی بیگانه معروض شود.
ماده ٤٢ 
همه جمعیتهای زبانی از حق رشد و توسعه تمام و کامل در داخل محیط فرهنگی خود برخوردارند.
ماده ٤٣
همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی به آثار آفریده شده به زبان خود برخوردار میباشند.
ماده ٤٤
همه جمعیتهای زبانی محق اند که به برنامه های بین فرهنگها٬ از طریق پخش اطلاعات کافی دسترسی داشته باشند. همچنین حق دارند که از فعالیتهایی مانند آموزش زبانشان به خارجیان٬ ترجمه٬ دوبلاژ٬ پست سنکرونیزاسیون و زیرنویسی حمایت نمایند.
ماده ٤٥
همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که زبان خاص سرزمینیشان (زبان نیاخاکیشان) جایگاه ممتازی را در رویدادها و خدمات فرهنگی (کتابخانه ها٬ کلوبهای ویدئویی٬ سینماها٬ تئاترها٬ موزه ها٬ آرشیوها٬ فرهنگ عامه٬ صنایع فرهنگی و در همه دیگر نمودهای حیات فرهنگی) اشغال نماید.
ماده ٤٦
همه جمعیتهای زبانی حق دارند که میراث زبانی و فرهنگی خویش را٬ شامل نمودهای مادی آن مانند مجموعه های اسناد٬ آثار هنری و معماری٬ ابنیه تاریخی و متون نوشته شده به زبان خود را محافظه نمایند.
بخش ششم: محیط اجتماعی-اقتصادی
ماده ٤٧ 
١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که کاربرد زبان خویش در همه فعالیتهای اجتماعی-اقتصادی در سرزمینهای خود را نهادینه نمایند.
٢- همه اعضای جمعیتهای زبانی محق اند که برای اجرای فعالیتهای حرفه ای خود٬ به همه وسائط ضروری تهیه شده به زبانشان٬ مانند اسناد و کارهای مرجع٬ دستورالعملها٬ فرمها و تجهیزات کامپیوتری٬ ابزارآلات و تولیدات دسترسی داشته باشند.
٣- استفاده از زبانهای دیگر در این محیط٬ تنها در صورتی میتواند مورد احتیاج باشد که طبیعت فعالیت حرفه ای نیاز به آنرا موجه سازد. به همه حال در هیچ شرایطی زبان تازه واردتر٬ نمیتواند موقعیت زبان نیاخاکی را تنزل داده و یا جانشین استفاده از آن گردد.
ماده ٤٨
١- در درون سرزمین جمعیت زبانی خویش٬ هر کس حق دارد که زبان خود را با اعتبار قانونی کامل در همه معاملات اقتصادی از هر جنس٬ مانند خرید و فروش کالاها و خدمات٬ بانکداری٬ بیمه٬ قراردادهای شغلی و غیره بکار برد.
٢- هیچ ماده ی از اینگونه مقررات و عقدهای خصوصی٬ نمیتواند کاربرد زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاکی) را محدود و یا ممنوع سازد.
٣- در داخل سرزمین یک جمعیت زبانی٬ هر کس محق شمرده میشود که به همه اسناد لازم برای انجام عملیات فوق الذکر٬ تهیه شده به زبان خویش دسترسی داشته باشد. اینچنین اسنادی شامل فرمها٬ چکها٬ قراردادها٬ رسیدها٬ صورت حسابها٬ سفارشنامه ها٬ دریافت نامه ها و غیره میشود.
ماده ٤٩ 
در داخل سرزمین هر جمعیت زبانی٬ هر شخص حق دارد که زبان خویش را در انواع سازمانهای اجتماعی-اقتصادی مانند تشکیلات اتحادیه ای و سندیکاهای کارگری٬ انجمنهای حرفه ای٬ کارفرمایان٬ اصناف و بازرگانی بکار برد.
ماده ٥٠ 
١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که زبانشان از جایگاهی ممتاز در تبلیغات٬ آگهیها٬ تابلوها٬ علائم و نشانگاههای بیرونی و به عنوان یک کل در چهره کشور برخوردار باشد.
٢- در داخل سرزمین جمعیت زبانی٬ هر کس حق دارد به اطلاعات تمام و کامل شفاهی و نوشتاری تهیه شده به زبان خود در باره کالاها و خدمات عرضه شده توسط موسسات بازرگانی٬ از جمله به نحوه استفاده٬ اتیکتها٬ لیست های مواد سازنده٬ تبلیغات و آگهیها٬ ضمانت نامه ها و غیره دستیابی داشه باشد.
٣- همه علائم و نشانه های عمومی که تاثیر گذار بر سلامتی اشخاصند٬ به قید آن که پستتر از نشانه های مربوط به زبانهای دیگر نباشند٬ میبایست که اقلا به زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاکی) تهیه شوند.
ماده ٥١ 
١- همه کس حق دارد زبان خاص سرزمین خود را در ارتباط با شرکتها و موسسات بازرگانی و نهادهای خصوصی بکار برد و به همان زبان پاسخ و یا خدمت دریافت دارد.
٢- هر کس حق دارد به عنوان یک مشتری٬ مصرف کننده٬ خریدار و یا استفاده کننده٬ از موسسات عمومی٬ اطلاعات شفاهی و نوشتاری تهیه شده به زبان خاص سرزمین خود را (زبان نیاخاکی) دریافت دارند.
ماده ٥٢
هر کس حق دارد تمام فعالیتهای حرفه ای خویش را به زبان خاص سرزمین خود (زبان نیاخاکی) به انجام رساند. مگر آنکه طبیعت شغلش کاربرد زبانهای دیگری را الزامی سازد٬ مانند معلمین زبانهای خارجی٬ مترجمین و یا راهنمایان توریستی.
ملاحظات اضافی
نخست
مقامات دولتی میباید تمام گامهای لازم برای تحقق و جاری شدن حقوق مندرجه در این اعلامیه را در محدوده حوزه صلاحیتهای خویش بردارند. به طور مشخص تر٬ برای تشویق نمودن تحقق حقوق زبانی جمعیتهایی که آشکارا از جنبه منابع مالی در مضیقه میباشند٬ میبایست منابع مالی بین المللی تدارک دیده شوند بنابراین٬ مقامات دولتی میبایست حمایت لازمه برای استانداردیزه شدن٬ ترجمه٬ آموخته شدن و استفاده از زبانهای جمعیتهای گوناگون تحت اداره خود را فراهم نمایند.
دوم 
مقامات عمومی میبایست مطلع شدن نهادهای رسمی٬ سازمانها و اشخاص مرتبط را با حقوق و وظائف مربوطه ناشی از این اعلامیه٬ تضمین و تامین نمایند.
سوم
مقامات عمومی میبایست در پرتو سیستم قانونگذاری موجود٬ مجازاتهائی قابل اجراء برای هرگونه اخلال در حقوق زبانی تشریح شده در این بیانیه برپادارند.
ملاحظات نهائی
نخست
این اعلامیه بنیانگذاری "شورای زبانها" در بنیه سازمان ملل متحد را توصیه می نماید مجمع عمومی سازمان ملل متحد عهده دار برپاساختن چنین شورائی٬ تعریف وظائف آن و انتساب اعضای شورا؛ و همچنین عهده دار ایجاد نهادی در قوانین بین المللی برای حفاظت از جمعیتهای زبانی در دستیابی و اعمال حقوق خویش که در این اعلامیه شناخته شده اند خواهد بود.
دوم 
این اعلامیه تشکیل "کمیسیون جهانی حقوق زبانی" را٬ نهادی غیر رسمی و مشاوره ای مرکب از نمایندگان سازمانهای غیر دولتی و دیگر تشکیلات فعال در زمینه قوانین زبانی٬ توصیه و تشویق می نماید 
بارسلون٬ ژوئن٬ ١٩٩٦
حال باید پرسید:
براستی کدام یک از بندهای اعلامیه جهانی حقوق زبانی در مورد ملت های محکوم در ایران علی الخصوص ملت ترک به اجرا گذاشته شده است؟ آیا حتی 1 بند از اعلامیه جهانی حقوق زبانی در مورد ملت ترک محقق گشته است؟
کتمان وجود هویت ترک، زبان ترکی در سیستم های سیاسی پس از سلسله ترک و آزربایجانی قاجار تابه اکنون نه تنها متضاد با حقوق شهروندی و سیاسی قوانین ناقص و تاریخ مصرف گذشته موجود ایران بلکه اوج تضاد و تقابل با قوانین حقوق بشر جهانی و کنوانسیون های حقوق بشری را به یدک می کشد. سیاسیت سیستماتیک کتمان، تحقیر، آسیمیلاسیون، ژنوساید زبانی و ... دول ایران نسبت به ملت ترک در عین حال زیرپا گذاشتن تمامی کنوانسیون ها و اعلامیه هائی می باشد که تاکنون به امضاء دولت ایران رسیده است. عدم آموزش زبان مادری ترکی در تمامی سطوح آموزشی، عدم وجود مدیا به زبان ترکی، عدم وجود فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی، تحمیل زبان بیگانه، اسعتماری و اجباری فارسی، عدم رسمیت زبان ترکی، تداوم سیاسیتهای آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی، ژنوساید زبانی و .. از جمله مهمترین اعمالی میباشد که بر علیه زبان ترکی در ایران صورت گرفته و می گیرد. زیرپا گذاشتن تمامی بندهای اعلامیه جهانی حقوق زبانی توسط دولت ایران از نظر حقوقی قابل پیگیری در مجامع حقوق بشر جهانی بوده و باید فعالین مرتبط  در این حوزه به جد پیگیری اعاده حقوق پایمال شده میلیونها انسان ترک باشند.
منبع اعلامیه جهانی حقوق زبانی:
http://tinyurl.com/bqa5ez9

۱۳۹۱/۹/۱۰

اجرا و انقلاب سیستم آموزشی چند زبانه در بولیوی

اومود اورمولو
سازمانهائی غیردولتی و جهانی که ارائه دهنده مدل آموزش و تحصیل دوزبانه و ارتباط مابین فرهنگ های مختلف سیستم های آموزشی که بر مبنای زبان مادری جوامع چند ملیتی و چند فرهنگی میباشند را حمایت می کند.
در آمریکای لاتین و در بولیوی که صاحب یکی از متعددترین تنوعات ائتنیکی می باشد سیستم آموزشی و تحصیلی دانش آموزان اقلیت های ائتنیکی به چه ترتیبی می باشد؟
بنا به آمار رسمی بیش از دوسوم شهروندان بولیوی ترکیبی از ائتنیک های Quechua و آیمارا می باشند که خود این دو گروه بزرگ ائتنیکی به 34 زیرشاخه تقسیم می گردند. تا سال 1982 تمامی دانش آموزان منتسب به ائتنیک های مذکور در حین آموزش و تحصیل در صورت تکلم به زبانی به غیر از اسپانیائی با شدیدترین تنبیه ها مواجه می شدند. به همین سبب داشته های بسیاری از ائتنیکهای مغلوب در طول زمان اععم از آداب ، رسوم، زبان، فرهنگ و باور و ... متوجه ضربات سخت و غیرقابل بازگشتی شدند.
شروع تغییرات در بولیوی و سیستم آموزش چندزبانه
با شروع آموزش و تحصیل چندزبانه در بولیوی که بر مبنای سه زبان ائتنیکی اکثریت آیمارا، Quechua و Guaraní شکل گرفت هدف گذاری مبتنی بر حفظ و گسترش زبانهای متفاوت ائتنیکی در بولیوی و در کنارش آموزش زبان اسپانیائی به عنوان زبان دوم پایه ریزی گشت.
سیستم های آموزشی و تحصیلی که بر پایه زبان مادری برنامه ریزی شده باشند سبب ایجاد حس اعتماد به نفس در دانش آموزان، رشد خلاقیت، میزان موفقیت بیشتر، اشتراک اجتماعی، افزایش قدرت خیال و ... در دانش آموزان می گردد، دانش آموزان با زبان مادری خویش می توانند داشته های خود را بروز دهند. در بولیوی و پس از تصویب قانون حفظ و گسترش زبانهای دیگر ائتنیکهای مغلوب که در سال 1994 صورت گرفت بسیاری از زبانهای ائتنیک های مغلوب نیز در سیستم آموزشی و تحصیلی جای گرفته و سبب دقیقتر شدن بحث های مرتبط با الفباهای متعدد هر یک از این زبانها گشت، به طوریکه 14 زبان محلی دارای الفبای استاندارد شدند.
بر اساس تحقیقات متعدد صورت گرفته در بولیوی میزان موفقیت دانش آموزان منتسب به زبانهای مغلوب قبل و بعد از دوران اجرای سیستم آموزشی و تصحیلی چند زبانه قابل قیاس نمی باشد به طوریکه قبل از اجرای برنامه های آموزشی و تحصیلی چندزبانه میزان تکرار کلاس ها به صورت قابل توجهی افزایش را نشان می دهد ولی با شروع برنامه های آموزشی و تحصیلی چندزبانه میزان موفقیت دانش آموزان زبانهای ائتنیک های مغلوب به صورت قابل توجهی افزایش یافته است.. 
حفظ هویت فرهنگی
در سیستم های آموزشی و تحصیلی که بر پایه زبان مادری برنامه ریزی شده اند در کنار افزایش اعتماد به نفس، افزایش میزان موفقیت ها و ... در دانش آموزان سبب ایجاد شعور برای حفظ میراث فرهنگی نیز به صورت قابل توجهی رشد می یابد. در اغلب اوقات به سبب نوع نگرش سیاسی به زبانهای مغلوب، فرهنگ ملل مذکور نیز در تقابل با فرهنگ زبان غالب همیشه نقش پست تر و حقیرتری را ایفا می کنند چون به سبب بسیاری از مسائل سیاسی و غیرسیاسی نمی تواند رقابتی را با زبان و فرهنگ غالب ایفا کنند و رفته رفته به وادی فراموشی سپرده می شوند. با آموزش و تحصیل زبان مادری زبانها و فرهنگ های مغلوب نیز با فرصتی که برای ایفای خود به صورت آفرینش آثار نوشتاری ایجاد می کنند می توانند زوایای مختلف فرهنگی و زبانی خود را به دیگر ملل دنیا بشناسانده و خود سعی در حفظ و گسترش میراث خویش باشند.  . 
دلایل و نتایج تحقیقات نشان می دهد که:
- تکرار و اجراء در ائتنیک های هم زبان و هم هویتی که در جغرافیای نزدیک به هم پراکنده شده اند بسیار مهم میباشد. پس از رفرم های متعدد زبانی که در پرو صورت گرفت و مشاهده نتایج موفقیت آمیز این رفرم ها در پونو نیز ادامه یافت. 
- در سیستم های آموزشی و تحصیلی که بر پایه زبان مادری کشورهای چند زبانه – چندملیتی شکل می گیرد تربیت معلم و کادر آموزشی از اهمیت بسزائی برخوردار می باشد. تربیت معلم و کادر آموزشی برای سیستم های آموزشی چند زبانه به شکل سنتی نبوده و بلکه با سیستم ها و مدل های متعدد و جدیدی که در دنیا مورد بهره برداری واقع شده انجام می گیرد. 
- سازمانها، ان جی او ها و نهادی های جهانی به مانند سازمان یونسکو در تغییر نوع نگرش دولت ها به زبانهای مغلوب بسیار متاثر بوده و هر کدام از نهاد در اجرای سیستم های آموزشی و تحصیلی مبتنی بر زبان مادری نیز راه کارهائی ارائه می دهند.
برای افزیش میزان موفقیت:
- افزایش ارتباطات و هماهنگی مابین وزیر آموزش و پرورش کشور و خرده سیستم های آموزشی و تحصیلی از ارجحیت بسزائی برای همراهی برخوردار می باشد.
- آموزش زبانهای مغلوب در سیستم آموزشی بولیوی سبب ایجاد آفریش نهای متعدد ادبی در این جغرافیا شده و از زاویه ای دیگر حاصلاتی نیز برای کشور به ارمغان آورده است.
- در بولیوی اشخاصی که به زبان غالی اسپانیائی تکلم دارند با تشویق و راه کارهای مناسب به زبان مادری خویش گرویدند. حتی برای اهمیت موضوع قانون های متعددی برای این امر نیز در مجلس بولیوی به تصویب رسید.
- در سیستم های آموزشی و تحصیلی مبتنی بر زبان مادری تربیت معلم و کادر آموزشی از اهمیت بسزائی برای پیشبرد این سیستم ها برخوردار می باشد. 
- استراتژی زیست مسالمت آمیز فرهنگ ها و زبانهای متعدد نیز در دستور کار سیستم آموزشی گنجانده شود، این امر به خودی خود سبب افزایش شناخت و ارتباط جوامع مختلف می گردد.
- چند زبانگی یک جغرافیای به صورت رسمی مورد قبول حاکمیت واقع شده و ضمانت اجرائی برخورداری از تمامی حقوق زبانی و فرهنگی ائتنیک و زبان مغلوب نیز توسط قوانین اساسی دولتها تامین گردد.
منبع مقاله: آقای Xavier Albó
www.cipca.org.bo
www.unicef.org/bolivia/resources_2245.htm

۱۳۹۱/۸/۵

مفهوم و اهمیت آموزش و تحصیل به زبان مادری

اومود اورمولو
آموزش به زبان مادری یکی از مهمترین مسائل مرتبط با احقاق حقوق ائتنیک های غیرفارس ساکن ایران می باشد که سالهاست از سوی روشنفکران و جوامع غیرفارس برزبان آورده شده ولی حاکمان ایران و ملت اقلیت حاکم نیز تحت عناوین مختلفی هم چون تمامیت ارضی، تجزیه‌طلبی و .. سعی در نفی، ترویج و تداوم سیاست امحاء زبانی- فرهنگی ملل محکوم داشته و دارند به طوریکه اکنون نیز مسئله ای به نام ائتنیک ها و یا ملل غیرفارس به طور کلی از سوی سیستم و ملت حاکم، اپوزوسیون فارسی‌زبان، مدیای فارس زبان و ... نادیده گرفته شده و حتی به طور کلی کتمان می گردد. 
زبان تنها یک ابزار ارتباطی مابین انسانها نبوده بلکه در خود تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، گذشته و آینده اجتماعی را در بر می گیرد. زبانهای بشری به علت انتقال از نسلی به نسلی دیگر میراث داران انسانی محسوب می گردند. بر اساس آمار رسمی ارائه شده از سوی سازمان یونسکو بسیاری از زبانها در دنیا به علت عدم جایگیری در سیستم های آموزشی و تحصیلی و عدم رسمیت با مرگ زبانی مواجه می باشند. 
سه مشخصه عمومی زبان به صورت زیر بیان می گردد:
1- زبان ابزاری برای انتقال احساسات، عواطف، افکار و خواست ها می باشد.
2- زبان ذخیر‌ه‌گاه فرهنگ هست. آثار هنری و آفرینش های میلیونها انسان با ابزار زبان ذخیره گشته و به نسل بعدی منتقل می گردد. در ذخیره‌گاه شفاهی زبان به مرور زمان بعضی از موارد به فراموشی سپرده شده و یا دچار تغییر می گردند، ولی در ذخیره‌گاه نوشتاری زبان بدون شک نقصان های ذکر شده اتفاق نمی افتد. از مهمترین علل عدم رسمیت و عدم استفاده از زبان ملت های محکوم در جوامع مستمعره و دولت های کولونیالیست نیز همین موارد می باشد. تحت این شرایط ملتی که سرزمین اجدادیش مورد استعمار داخلی واقع شده قادر به آفرینش ارزش های جامعه خویش نخواهد شد و بدین صورت نیز هرگز جامعه مذکور نخواهد توانست ارزش ها و داشته های خویش را به نسل های بعدی منتقل سازد، این عمل سبب استمرار مستعمرگی ملت و جغرافیای ملی خواهد گشت.
3- زبان نقطه اشتراک میلیونها انسان از نکته نظر احساس و تفکر بوده و می تواند به جامعه ای مفهوم ملت و یکی بودن را ببخشاید. زبان با این خاصیت خود می تواند جامعه را از سرگردانی نجات داده و سمت و سوی معینی را به جامعه بخشیده و مفهوم ملت را به اجتماع مذکور ببخشد.
هر زبان دارای ویژگی های خاصی به مانند هارمونی، گرامر، ساختار، تفکر، مفهوم  و .. میباشد. تمامی انسان هائی را که به یک زبان مشترک تکلم میکنند، ناخواسته حول مسائلی گرد هم می آورد، برای مثال آلام، شادی ها، اعیاد ملی، اعیاد دینی و ... اجتماعی که به یک زبان مشخصی سخن می گویند ناخواسته و یا خواسته جامعه مذکور را از نطر احساسی، افکاری، باوری و ... گرد هم می آورد. 
زبان از جمله مهمترین عناصر در روند ملت شوندگی می باشد، به طوریکه اجتماع پراکنده ای با زبان یکسان می توانند حول بسیاری از مسائل گرد هم بیایند. ممنوعیت، عدم رسمیت و هجمه به زبانی دقیقاً  بر اجتماع متکلم نیز تاثیر گذاشته و میراث مادی و معنوی یک اجتماع را مورد هدف قرار می دهد به طوریکه با شدت و ضعف سیاست های آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی نسل‌کشی زبانی و فرهنگی جامعه محکوم نیز شکل می گیرد.
امروزه در دنیا بیش از 5 هزار زبان و لهجه در 180 کشور مختلف دنیا ثبت گردیده است، رقم فوق نشان از وجود و بهره گیری از چند زبان در بسیاری از کشورهای دنیا می باشد، در بسیاری از کشورهای چندملیتی نیز چندین زبان رسمی میباشد.
شاید و یا به یقین علت نام گذاری زبان مادری شروع به تکلم این زبان از رحم مادر می باشد. بر اساس تحقیقات علمی کودک 4 ماهه در شکم مادر قادر به درک صدا و آواها می باشد. یافته های علمی از احساس آرامش کودک در رحم مادر بر اساس تپش قلب مادر خبر می دهند، حتی نوع حرکات کودک نیز متاثر از صدای تپش قلب مادر می باشد. به همان مقدار نیز از احساسات، فیزیک، ذهن، عواطف و .. مادر نیز کودک متاثر می گردد.
پس از تولد نیز کودک بیشترین زمان خود را با مادر می گذارند. آهنگ، سیستم صوتی، نوع تکلم، ملودی و ...زبان مادر نیز تشکیل دهنده زبان کودک بوده و از مادر به کودک منتقل می گردد. شاید بدین سبب باشد که ملتها زبان خاص خویش را زبان مادری می نامند. 
کودک زبان را چگونه فرا می گیرد؟ بر اساس نتایج یافته های علمی کودک 1 ساله قادر به تکلم 3 کلمه می باشد. به همین صورت در سنین 2 سالگی به 230، 3 سالگی 900، 4 سالگی 1500، 5 سالگی 2000 و در 6 سالگی 2500 کلمه را به دایره لغاتی خود می افزاید. اگر کودک در یک محیط فرهنگی – اجتماعی سطح بالا و از خانواده ای که پدر و مادر دارای زبان متفاوتی باشند ببار آید کودک دارای دایره لغاتی 500 کلمه میباشد. هر کودک بدون آثار سوئی می تواند بیش از 1 زبان را بیاموزد و بر اساس یافته های زبان شناسان کودکانی که به زبان مادری خویش آموزش می بینند قادر به یادگیری سریع و بی عیب چندین زبان دیگر می باشند.
خصوصیات شخصیتی کودک مابین سنین 0-6 سالگی شکل می گیرد. کودک در زمان 6 سالگی قادر به تکلم و درک ملودی زبانی، عواطف ، ساختار، ویژگیها و تفکر زبان مادری خویش می باشد. کودک در این سن قادر به آموزش و یادگیری بسیاری از موضوعات با زبان مادری خود میباشد، حتی پنجره دیدش نسبت به دنیا نیز از زبان مادریش نشئت می گیرد. کودک در این سن قادر به ارائه و ایفای خویش به بهترین شکل ممکن با زبان مادری خویش میباشد.
اگر کودکی را به زور تحت سیستمی به غیر از آموزش زبان مادری قرار دهیم کودک به مانند نوزادی 0 ساله می باشد که گوئی به ناچار دوباره باید متولد گردد. زمانیکه ویروسی به کامپیوتر وارد می شود تمامی محتویات داخلی کامیپور اعمم از رم، سی پی یو، هارد و ... را تحت تاثیر قرار داده و به هم میرزد تحمیل زبانی به غیر از زبان مادری کودک نیز در سیستم آموزشی و تحصیلی نیز دقیقاً ذهن و دنیای کودک را به هم می ریزد. حتی بر اساس یافته های علمی ذهن کودک دچار تضاد شدیدی در تفهیم و درک امور می گردد که زبانشناسان این موضوع را سکته ذهنی می نامند. کودکی که به زور  در سیستم آموزشی که بر مبنای زبانی به غیر از زبان مادری خود قرار می گیرد دچار کابوسی بزرگ گشته و از نظر روحی، جسمی، ذهنی و احساسی دچار عدم توازن می گردد به طوریکه یافته های علمی از مرگ خلاقیت در چنین کودکانی سخن به میان می آورد.
هر زبان به علت ویژگی های ذاتی و اکتسابی که دارد دارای منطق خاصی با توجه به آواها، ساختار زبان و ... خود نیز می باشد که این منطق نیز تفکر، نگرش، رفتار، سیستم روانی و .. انسان متکلم به زبان مذکور را شکل می دهد. یعنی به طور ساده تر یک شخص دارای هویت ترک با تکلم به زبان ترکی رفتارهای نزدیک و بعضاً متشابه به شخص دیگری که زبان مادری وی زبان ترکی می باشد را به معرض دید عموم قرار می دهد. حتی تحقیقات صورت گرفته در دنیا نشان از شکل دهی اساس بیولوژیک انسان نیز تحت تاثیر زبان مادری میباشد، بر این اساس ارگانهای تکلم زبانی و حس شنوائی بر اساس ملودی و ساختار زبان مادری شکل می گیرند. اصوات زبانی، آواها، شیوه های گفتاری، نوع تلفط کلمات، سیستم ادای لغات در صورت – زبان و لب ها، تنها و ... همگی در ارگانهای شنوائی و گفتاری انسان متاثراند. علت عدم تطابق آوائی با بعضی از زبان های بیگانه نیز نشئت گرفته از این موضوع می باشد.
قسمتی از نتایج تحقیقی در مورد زبان و اجتماع صورت گرفته در دنیا به صورت زیر بیان گردیده است:
در سال 2010 تحقیقی در 500 کودک آلمانی و 500 کودک فرانسوی صورت گرفت. در تمامی پروسه تحقیق گریه های تمامی نوزادان مذکور ثبت گردیده و توسط چندین موزیسن، آرانژور، مهندس کامپیوتر، آهنگ ساز تمامی گریه های نوزادان مذکور شنیده شد و به صورت نوت ثبت و منتشر گردید. در پایان بر اساس نوت های منتشر شده از هر دو گروه کودکان مشخص گردید که آهنگ و ملودی گریه در 2 گروه کودک بسیار متفاوت از هم می باشد. علت این تفاوت را زبان شناسان هارمونی زبانی متفاوت این دو گروه تحت آزمایش معرفی می کنند.
تحقیق مذکور و صدها تحقیق علمی متعدد همگی نشان از تاثیر بسزای زبان مادری در شکل گیری اساس اجتماعی انسان میباشد. 
منطقه جغرافیائی ایران به علت میراث داری سلسله های و امپراطوری های متعدد به صورت بافت چند ملیتی، چند زبانی، چند باوری و ... شکل گرفته و می باشد. اکنون در ایران دهها زبان و لهجه متفاوت از زبان غالب در حال تکلم و استفاده توسط ائتنیکهای محکوم میباشند. بسیاری از زبانها و لهجه های ائتنیکهای ایران به علت تداوم و شدت سیاسیت های نسل کشی زبانی سالهاست که با پدیده مرگ زبانی روبرو می باشند. زبانهائی به مانند زبان ترکی علارغم مکتلمین میلیونی در جغرافیای ایران امروزه قادر به تولید آثار فاخر ادبی نظم و نثر نمی باشد و به شدت در هجمه کلمات زبانهای بیگانه واقع شده است به طوریکه زبان ترکی دچار بیماریهای متعدد زبانی گشته است. شاید اگر سیاسیتهای انکار، کتمان و آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی در ایران پس از سلسه ترک قاجار شکل نمی گرفت منطقه جغرافیائی ایران امروزه دارای رنگین کمانی از ادبیات فاخر و متنوع، هنر های متعدد و ..می بود. تداوم سیاستهای انکار هویت ترک و زبان ترکی بدون کوچکترین شبه ای تیشه به ریشه هویت ترک و زبان ترکی می باشد با توجه به قوانین بین المللی و حقوق بشری در زمره جنایت علیه بشریت باید قرار گیرد.

۱۳۹۱/۷/۱۶

جنسیت ، زبان و اشتراک اجتماعی

اومود اورمولو
سیستم آموزشی و تحصیلی که بر مبنای گروه های غالب برنامه ریزی شده باشد گروههای مغلوب را طرد می کند. طرد گروههای مغلوب در سیستم های آموزشی و تحصیلی بیشترین تاثیر را در دختران بهمراه دارد، به طوریکه اغلب کودکان دختر به علت مسئولیت پذیری مختلف در خانواده و اجتماع از گزند تاثیرات طرد شدگی در سیستم آموزشی در امان نمی مانند.
تحقیقات چند ساله اخیر که بر روی دختران در نواحی مختلف چند زبانه و چند ملیتی دنیا صورت گرفته نشان از تاثیرات منفی سیستم های آموزشی که بر مبنای زبانی به غیر از زبان مادری دختران پایه ریزی شده است را منعکس می کند، به طوریکه فارغ از نوع ائتنیک، سیستم طبقاتی و ... عدم آموزش به زبان مادری تاثیرات متعددی منفی را در دختران بروز می دهد در دیگر سو بر پایه نتایج همین تحقیقات نیز تاثیر مثبت سیستم های آموزشی و تحصیلی دوزبانه در دختران بسیار فراگیرتر از پسران می باشد. بر اساس تحقیقاتی که در گینه بیسائو، نیجریه و موزابیک صورت گرفته دختران در این مناطق برای ادامه تحصیل بیشتر مدارس دو زبانه و یا مدارس مرتبط با زبان مادری خویش را انتخاب کرده اند و نتایج این انتخاب نشان از موفقیت دختران بیشتر از پسران در مدراس دوزبانه می باشد به طوریکه تعداد رفوزه شدگان دختر و تکرار کلاس ها بسیار پائینتر از سطح پسران می باشد، علاوه بر این دخترانی که در مدارس دو زبانه به تحصیل و آموزش پرداخته اند در کنار آموزش زبان مادری به زبان دوم دیگری روی آورده و در یادگیری زبان دوم نیز به مراتب موفق تر از پسران بوده اند. در مناطق مختلف دنیا تحقیقات متعددی صورت گرفته و در شرف انجام می باشد که نتایج اکثریت این تحقیقات نشان از اهمیت آموزش به زبان مادری در دختران و تاثیر مثبت زبان مادری در دختران و تاثیرات متعدد منفی در عدم آموزش به زبان مادری را نشان می دهد.
بر اساس تحقیقاتی که از سوی دانشگاه باغچه شهیر ترکیه و توسط دکتر صفی الدین گورسه ل و دکتر گوکچه اویسال صورت گرفته نتایج سیستم آموزشی ترکیه در شهروندان دارای هویت کرد ترکیه ای مورد بررسی واقع شده است. یکی از مهمترین نتایج این تحقیق عمق تمایز و تاثیرات سیستم آموزشی ترکیه در بین دختران دارای زبان مادری کردی و ترکی میباشد که قابل تامل می باشد. این تحقیقات در سه گروه سنی 15-29، 30-44 و +45 ساله صورت گرفته است. بر این اساس بیشترین تاثیرگذاری زبان مادری باتوجه به جنسیت در سنین مابین 15 تا 29 مشاهده شده و با افزودن سن در گروه های مورد مطالعه تاثیرات عدم آموزش زبان مادری با توجه به جنسیت کاهش یافته است. در دیگر سو اشخاصی که دارای زبان مادری ترکی بوده اند پس از سال 1980 و رفرم های آموزشی وسیعی که برای سواد آموزی در ترکیه صورت گرفته بر تعداد باسوادان افزوده شده ولی در عین حال این پروسه در مناطق کردنشین ترکیه مشاهده نمی گردد.
باتوجه به نتایج تحقیق تفاوت سواد آموزی با توجه به جنس بسیار وخیم مشاهده می شود، به طوریکه زنانی که دارای زبان مادری ترکی بوده و در رده سنی 45 به بالا میباشند تنها 27% دارای سواد ابتدائی بوده در حالیکه این رقم در زنانی که دارای زبان مادری کردی بوده اند برابر با 85% مشاهده و ثبت گردیده است که تفاوت 58% خود شاهد این شکاف می باشد. این تفاوت سواد آموزی در زنان کرد مابین سنین 30-44 حدود 65% و در سنین 15-29 حدود 55% ثبت گردیده است. سواد آموزی در زنان ترک جوان بسیار توسعه یافته و تنها 4% اجتماع بی سواد تلقی می گردد در حالیکه آمار بی سوادی 55% در جامعه زنان جوان کرد بی شک رقم بسیار تامل برانگیزی می باشد. بر اساس همین تحقیق میزان موفقیت زنان کردی که در سیستم آموزشی ترکیه بوده اند بسیار دارای نوسان می باشد، حدود یک سوم جامعه زنان کرد هیچ آموزش تحصیلی ندیده و بسیاری حتی زبان ترکی را نمی دانند، برای سواد آموزی بی شک دانستن زبان ترکی در سیستم ترکی پیش شرط تلقی می گردد. در ترکیه بیش از 76% قشر بی سواد جامعه را زنان کرد تشکیل می دهند. در مردان کرد وضعیت متفاوت از زنان کرد میباشد، چون مردان کرد هم باید دارای آموزش ابتدائی را بگذرانند و هم در اثنای 2 سال خدمت سربازی آموزش لازم زبان ترکی را می آموزند، البته ناگفته نماند در کنار عدم آموزش به زبان کردی نوع نگاه سنتی جامعه کرد به موضوع زن، چند همسری و ...خود نیز یکی از عمده ترین دلایل این تمایز می باشد.(1).           
منطقه جغرافیائی ایران نیز در خود مردمان- ائتنیک ها، زبانها و فرهنگ های مختفی را جای داده است، ولی علارغم این چندملیتی – چند فرهنگی وجود تمامی این ائتنیکها در ایران به انواع راه ها، شیوه ها، نگرش ها و... کتمان می گردد. متاسفانه سیستم آموزشی ایران نیز بر پایه زبان اقلیت حاکم شکل گرفته و دیگر زبانهای غیرفارس محکوم در ایران از هیچ جایگاهی در سیستم آموزشی و تحصیلی برخوردار نمی باشند. بنا به آمار دولتی سال 1390 که چندان قابل استناد و موثق نیست دولت ایران آمار ترک تحصیل کردگان را 37% و آمار افت تحصیلی را 25% کل دانش آموزان اعلام کرده، البته جمع این دو رقم خود حاکی ازمیزان موفقیت سیستم آموزشی ایران می باشد. بر اساس آمارهای دولتی بیشترین افت تحصیلی در دوره ابتدائی صورت می گیرد و آقای حاجی بابائی علت این موضوع را در مصاحبه ای که با خبرگزاری فارس انجام داده زبان مادری عنوان کرده و می گوید:
بیش از 70% دانش آموزانی که وارد سیستم آموزشی ابتدائی می شوند دارای زبان مادری به غیر از فارسی میباشند و زبان مادریشان به فارسی تبدیل نشده و تنها 30% کودکان دارای زبان مادری فارسی در هنگام ورود به دوره ابتدائی اند(2). 
فارغ از تاثیر زبان مادری در جنسیت که هیچ آمار قابل استنادی در ایران وجود ندارد تا بتوان به موضوع از زاویه علمی نگریست، متاسفانه در ایران آمار افت تحصیلی با توجه به جنس، سن، مناطق ملی غیرفارس تاکنون ارائه نشده و نمی توان بدون ذکر آمار به کمیت  و کیفیت تحصیل در زنان غیرفارس اشاره داشت. ولی آنچه که به صورت عمومی می توان بیان داشت خطر مرگ زبانی – فرهنگی گروهای مغلوب می باشد که روندش سالهاست آغاز شده به طوریکه اغلب زبانهائی به مانند ترکی و ... امروزه دچار انواع بیماریهای زبانی گشته اند.   
آثار سیستم آموزشی و تحصیلی بر پایه زبان مادری 
دختران بیشتر در مدارس ثبت نام کرده اند
بر اساس تحقیقاتی که در آفریقا صورت گرفته خانواده ها و دختران به مدارسی که بر مبنای زبان مادری شکل گرفته اهمیت بیشتری می دهند به طوریکه آموزش و تحصیل به زبان مادری در میان دختران به عنوان حفظ میراث فرهنگی و احترام به تفاوت ها بیان می گردد. در عین حال سیستم آموزشی و تحصیلی که بر مبنای چند زبانگی شکل گرفته باشند اعتماد به نفس بیشتری را برای فردای دختران به عنوان عضو پذیرفته شده ای از اجتماع ببار می آورد، در دیگر سو نوع نگرش های قدیمی به دختران نیز با توجه به سیستم های چندزبانگی و سیستمهای مبتنی بر عدم آموزش زبان مادری نیز متفاوت بوده و برای مثال در سیستمهای آموزشی چندزبانگی دختران با تحصیل به زبان مادری و رشد فکری سوالات متعددی را در اذهان تفکرات قدیمی بوجود می آورند. بر اساس تحقیقی که در بسیاری از کشورهای آفریقائی شکل گرفته است نوع نگاه سنتی جامعه به دختران پس از تحصیل و آموزش در مدارس چندزبانی به کلی دچار تغییر نگرش شده است به طوریکه اجتماع مذکور دیگر جنس دختر را پس نزده و بلکه برعکس به علت وجود اعتماد به نفس قوی دختران را به عنوان جزء مهمی از جامعه پذیرفته اند. 
حمایت والدین از دختران
خانواده های دختران در بسیاری از کشورها دنیا کودکان خود را به آموزش و تحصیل در مدارس چندزبانه ترغیب می کنند، در نظر آنان تحصیل در مدارس چند زبانه فرصت مناسبی را برای ایجاد ارتباط با جامعه برای دختران بوجود آورده و دختران می توانند در جایگاه واقعی خویش در اجتماع اشتراک داشته باشند. برای مثال در موزامبیک والدین کودکان دختران برای رفع نقصانهائی که در مدارسی به هر نوعی بوده است اشتراک و میل فراوانی نشان داده اند.
کاهش استعمار کودکان دختر
معلمین که دارای اشتراک زبانی و فرهنگی با کودکان دختر می باشند به علت نزدیکی فرهنگ ها و درک متقابل از هم و دنیای خویش بهتر می توانند همدیگر را درک کرده و در نظر والدین نیز به عنوان معلمی قابل اعتماد تلقی گردند ، برای مثال در جوامع غربی و آفریقائی تعداد استثمار جنسی نسبت به کودکان دختر در مدارس چند زبانه و یا معلمین هم زبان با کودکان دختر آمار بسیار نازلی را نشان می دهد. در موزامبیک معلمین دو زبانه از سوی دانش آموزان دختر با عناوینی نظیر داعی و عمو و ...صدا زده میشود در دیگر سو معلمین چند زبانه نیز نسبت به معلمین تک زبانه غالب پرتغالی با دانش اموزان و والدینشان رابطه بسیار صمیمی و قابل اعتمادی برقرار می کنند. بر اساس تحقیقات روانشناسانه علمی صورت گرفته کودکان دختر در صورت آموزش در سیستمی دوزبانه که بر پایه زبان مادری کودک پایه ریزی شده است قرار گیرند تاثیرات بسیار مثبتی در روانشان بوجود می آید. کودکان دختر در این گونه مدارس به درجه بالائی از اعتماد به نفس و خلاقیت دست می یابند که بی شک در آینده شان تاثیرات فراوانی دارد. 
منابع مقاله: 
1- http://aksam.medyator.com/2100/00/00/yazar/14767/deniz_gokce/index.html 
2- http://www.edunews.ir/index.php?view&sid=23573
تحقیقی از کارول بنسون استاد دانشگاه استکهلم سوئد
 Girls, Educational Equity and Mother Tongue-based Teaching, by Carol Benson, UNESCO, Bangkok, 2005 www2.unescobkk.org/elib/publications/Girls_ Edu_Equity

مقاله فوق در شبکه بین المللی مبارزات زنان ایران نیز درج گردیده است
http://www.iran-women-solidarity.net/spip.php?article2533

۱۳۹۱/۷/۷

چند زبانگی استثناء نیست، تحمیل آموزش زبانی دیگر به جای زبان مادری استثناست

اومود اورمولو
در حالیکه در بعضی از جوامع به مانند ایران که تاکنون هیچ کدام از حقوق زبانی، اجتماعی، فرهنگی، شهروندی و .. ملیت ها محقق نشده و بلکه هنوز هم در مرحله کتمان، تحقیر و نادیده گرفتن از سوی سیستم حاکم و ملت حاکم می باشند، در دنیا و در نزدیکی ایران نیز روندهای قابل تاملی در رابطه با تحقق حقوق ائتنیکها صورت گرفته و می گیرد. بسیاری از زبانهای ائتنیکی در کشورهای چند ملیتی دنیا و منطقه به سرعت در حال رسمی شدن می باشند ولی در ایران هنوز هم سیستم و ملت حاکم علارغم جامعه چندملیتی ایران بر اجباری بودن آموزش و تحصیل به زبان اقلیت حاکم فارسی‌زبان که به گفته آقای حاجی بابائی وزیر آموزش و پرورش تنها زبان مادری 30% دانش آموزان وارده به سیستم تحصیلی اند اصرار می ورزند. چند زبانگی و چند فرهنگی در بسیاری از کشورها به مانند جوامع اروپائی فرصتی ایده آل تلقی می گردد ولی در جوامع عقب مانده از هر لحاظ چندزبانگی و چندفرهنگی بلای جان سیستم های بسته و قرون وسطی می باشد. در بسیاری از کشورهای منطقه که سالها با حکومتهای دیکتاتور، توتالیتار، دینی افراطی و ... اداره می شدند اکنون در راستای تحقق حقوق ائتنیکی ملیت ها قدمهای قابل تاملی برداشته شده است. در این مقاله به بررسی چندین کشور چند زبانه خواهیم پرداخت:
کانادا:
کانادا یکی از کشورهائی می باشد که در حوضه تحقق حقوق ائتنیکی در زمره کشورهای چند ملیتی و چند زبانی دست آوردهای بزرگی را بدست آورده است. در سال 1969 با تصویب قانونی زبانهای انگلیسی و فرانسوی به عنوان دو زبان رسمی کانادا تصویب شدند. بر اساس قانون مذکور دولت کانادا ملزم به بجا آوردن تعهداتی در قبال تمامی شهروندانش در حوزه آموزش این دو زبان شد. ایالت های نیوبرانزویک (New Brunswick) به صورت رسمی چند زبانه بوده و در دیگر سو در ایالت کبک نیز زبان فرانسوی زبان رسمی می باشد. در مناطقی که دارای یک زبان رسمی اند در صورت درخواست مردم منطقه قوانینی برای بسط و گسترش زبان مذکور نیز در قانون اساسی کانادا در نظر گرفته شده است. در سال 2006 بر اساس پرسشهای عمومی که برای سرشماری صورت گرفته کانادا متشکل از مردمانی با 62 زبان مختلف می باشد.   
بولیوی:
بر اساس دومین ماده قانون اساسی بولیوی که در سال 2008 به تصویب رسیده است در کنار رسمیت زبان اسپانیائی 36 زبان منطقه ای نیز مورد قبول و رسمیت واقع شده و قانون اساسی بولیوی نیز ملزم به حفظ و بسط این زبانها گشته است.
مکزیک:
زبانی به مانند ناهواتل (Nahuatl) که زبان 1.5 میلیون نفر و در دیگر سو زبان Aquacatec که زبان تنها 27 نفر می باشد در کنار 62 زبان دیگر به عنوان زبان های رسمی مکزیک مورد قبول دولت واقع شده اند. در مکزیک هیچ زبانی در سطح فدرال رسمی نبوده ولی به صورت گذرا زبان اسپانیائی زبان ارتباط دولت و مردم می باشد.
آمریکا:
در آمریکا هیچ زبان رسمی به صورت فدرال وجود نداشته و فقط به صورت گذرا بعضی ایالت ها دو زبانه اند. برای مثال در ایالت لوئیزیانا زبانهای انگلیسی و فرانسوی مورد استفاده قرار می گیرد. در ایالت هاوائی زبان هاوائی یائی و انگلیسی به صورت فعلی مورد قبول می باشد. در ایالت های کالیفرنیا، تگزاس و فلوریدا به علت وجود اکثریتی انگلیسی و اسپانیائی زبان شهرداری ها خدمات خود را به دو زبان انگلیسی و اسپانیائی عرضه می کنند. 
هندوستان:
در هندوستان علاوه بر زبان هندوئی و انگلیسی 23 زبان رسمیت یافته است. دانش آموزان دوره متوسطه هندوستان در کنار آموزش زبان محلی خود زبان انگلیسی را نیز می آموزند. در منطقه Puducherry هندوستان زبان رسمی فرانسوی می باشد.
استرالیا:
دولت استرالیا زبان آلمانی را به عنوان زبان رسمی پذیرفته است. در کنار زبان آلمانی زبانهای گروه‌های ائتنیکی به مانند هندی، مجار، اسلاو و ... نیز بر اساس قوانین فدرال مورد حمایت و گسترش واقع شده اند. 
بلژیک:
بلژیک که به علت اوضاع زبانی - ائتنیکی دارای موقعیتی موزائیک وار می باشد به علت بسیاری از مسائل سیاسی و شاید تعلل در احقاق حقوق زبانی سالهاست که با بحث های تجزیه مواجه شده است، بلژیک دارای 3 زبان رسمی آلمان، فرانسوی و فلامن می باشد. در بروکسل پایتخت بلژیک 2 زبان فلامن و فرانسوی به عنوان دو زبان رسمی شناخته می شود.
فنلاند:
در فنلاند دو زبان فینی و سوئدی به عنوان زبان رسمی پذیرفته شده اند ولی در عین حال دولت زبانهای سامی و رومنی را نیز تحت ضمانت قانون اساسی قرار داده است.
لوکزامبورگ:
در لوکزامبورگ 3 زبان لوکزامبورگی، فرانسوی و آلمانی به عنوان زبانهای رسمی مورد قبول واقع شده اند. در 4 سال اول سیستم آموزشی زبان لوکزامبورگی و در مراحل بعدی زبانهای آلمانی و فرانسوی به دانش آموزان آموزش داده می شود. در عین حال دانش آموزان زبان انگلیسی و یک زبان اروپائی را نیز یاد می گیرند.  
هلند:
در هلند دو زبان فلامنی و فریزی رسمیت دارند، زبان فریزی زبان 300 الی 700 هزار نفر می باشد.
سوئد:
در سوئد پس از سال 2009 هیچ زبانی رسمیت ندارد. در حالیکه زبان اکثریت مردم زبان سوئدی میباشد ولی زبانهای فینی، رومنی، یئدیشی و ... تحت ضمانت قانون اساسی سوئد واقع شده اند.
آفریقای جنوبی:
پس از ساقط شدن رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و ظهور جمهوری آفریقای جنوبی در کنار رسمی بودن زبان انگلیسی 11 زبان دیگر نیز جزء زبانهای رسمی و آموزشی گشتند. در زمان رژیم آپارتاید در آفریقا دو زبان انگلیسی و یکی از لهجه های زبان هلندی مورد تکلم بوده و زبان رسمی شمرده می شدند. پس از سقوط رژیم آپارتاید در سال 1994 و برگزاری اولین انتخابات آزاد که در جلوداری نلسون ماندلا با تشکیل حکومت ملی شکل گرفت تمامی زبانهای ریشه دوانده آفریقائی دارای موقعیت رسمی گشتند.

۱۳۹۱/۶/۳۰

مثالهائی از سیستم آموزشی و تحصیلی کشورهائی چند زبانه - چندملیتی

اومود اورمولو - در بسیاری از کشورهای جهان به علت بافت ائتنیکی جوامع و احقاق حقوق اولیه متکلمین به زبانهای متفاوت از زبان غالب در سیستم آموزشی و تحصیلی دولت ها سعی می گردد از مدل های آموزش چندزبانگی بهره برده شود، به طوریکه در بسیاری از کشورهای جهان امروزه سیستم آموزشی چندزبانه با توجه به ترکیب ائتنیکی – جمعیت متکلمین کشور مذکور تحقق یافته و در حال تداوم می باشد. در زیر به نمونه های مختلفی از این کشورها پرداخته شده است.  
اسرائیل:
بیش از 82% جمعیت اسرائیل را یهودی ها تشکیل می دهند و تنها 18% جمعیت متشکل از اعراب میباشد، ولی در کنار رسمیت زبان عبری، زبان عربی نیز رسمی بوده و در سیستم آموزشی نیز مورد بهره برداری واقع می گردد. دانش آموزان عرب تا اواخر دوران راهنمائی مکلف به آموزش زبان عربی و پس از آن دوران ملزم به یادگیری زبان عبری به عنوان زبان دوم می باشند.   
آلمان:
در آلمان طرحی با نام "طرح ملی سازش زبانی" جهت اجرای برنامه های چند زبانگی مورد قبول واقع شده و در حال اجرا می باشد. در بعضی از ایالتهای آلمان از کلاس های اول ابتدائی و در هفته به صورت 3 الی 5 ساعت به صورت اجباری زبان مادری تدریس خواهد شد در دوره راهنمائی نیز مدل مترادف زبانی برای آموزش زبان مادری به همراه زبان آلمانی اجرا می گردد. در عین حال در سیستم آموزشی آلمان هر دانش‌آموز ملزم به یادگیری اجباری 3 زبان هست.
چین
در چین گروه‌های ائتنیکی متعددی ساکن اند به طوریکه برای اساس آمارها بیش از 140 زبان و لهجه مورد تکلم واقع می شوند. در سال 1984 قانونی با نام "قانون خودمختاری منطقه ای اقلیت‌ها" به تصویب رسیده است، در این قانون دولت چین حفاظت و گسترش از زبان منطقه‌ای را به رسمیت شناخته است. سیستم خودمختار مناطق قابلیت تشخیص و بهره‌برداری از زبان منطقه برای سیستم آموزشی را در اختیار دارند. دانش آموزان مناطق خودمختار در کنار زبان مادری خود ملزم به یادگیری زبان چینی نیز می باشند.
آفریقای جنوبی:
پس از تغییر رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و تصویب قانون اساسی به سال 1993 زبان به عنوان "حقوق انسانی" شناخته شده و چندزبانگی به عنوان میراث معنوی کشور تلقی گردید. در قانون اساسی آفریقای جنوبی در کنار زبان انگلیسی و زبانهای آفریقائی 9 زبان دیگر قومی / قبیله ای نیز رسمیت یافته‌اند. پنج سال اول سیستم آموزشی و تحصیلی در آفریقای جنوبی بر اساس زبان مادری کودک و در ان اثنا نیز زبانهای انگلیسی، فرانسوی و پرتغالی تدریس می گردد.
بولیوی:
کشور بولیوی با رفرمهائی که در سال 1994 در سیستم آموزشی و تحصیلی خود انجام داده، آموزش و بسط دیگر زبانها را نیز به عنوان هدف برگزیده است. در قانون اساسی بولیوی در کنار زبان اسپانیائی که زبان غالب 80% مردم می‌باشد، 36 زبان دیگر نیز به صورت زبان رسمی منطقه‌ای تعریف شده و در سیستم آموزشی و تحصیلی مورد استفاده واقع می گردند.
سوئد:
کشور سوئد در سال 1976 رفرمهائی با نام "زبان خانگی" در قانون اساسی خود انجام داده است. در رفرمهای زبانی قانون اساسی سوئد آموزش زبان سوئدی به مهاجرین ملزم دانسته شده ولی در عین حال حق آموزش و تحصیل به زبان مهاجرین را نیز در صورت خواست گروه‌های مهاجر به رسمیت شناخته است. هدف کشور سوئد از رفرمهای زبانی، ترویج دوزبانگی در نوشتار و گفتار بیان شده به طوریکه میراث فرهنگی در دو سو قابل رشد گردد. سوئد به علت نوع نگاه و سیستم آموزشی‌اش به مسئله زبان جزء کشورهای نادر در اروپاست. در سیستم و طرح زبان خانگی در صورتیکه اجتماعی حاصل از 5 نفر درخواستی مبنی بر آموزش زبان مادری را به دولت سوئد ارائه کنند شهرداری های منطقه ملزم به جای آوردن زیرساختهای آموزش زبان مادری گروه 5 نفره می باشند.       
هلند:
کشور هلند در سال 1980 قانون پذیرش مهاجرین را به تصویب رسانده و در سال 1983 دیدگاه های رسمی دولت هلند را طی بیانیه‌ای رسمی به عموم مردم هلند رسانده است. هدف دولت هلند ببارآوری نسلی باسواد بیان شده و بدین جهت حقوق تمامی گروه‌های ائتنیکی و اقلیت‌های مختلف به عنوان شهروندان یکسان هلند در قانون اساسی تضمین شده است. سیاست های هلند بر مبنای کاهش قبول مهاجر و انتگراسیون حقوق اقلیت ها پایه ریزی شده است. در سال 1980 دولت هلند قانون آموزش زبان مادری را به تصویب رسانده است.
آمریکا:
زبان اسپانیائی که در اکثر مناطق ایالات متحده آمریکا متکلمین بی‌شماری دارد به عنوان زبان دوم سیستم آموزشی و تحصیلی آمریکا مورد بهره برداری واقع می گردد. در آمریکا مدارس مخصوص آموزش زبان اسپانیائی برای کودکان اسپانیائی زبان وجود دارد که در مدارس یادشده دو زبان اسپانیائی و انگلیسی تدریس می گردد. کلاس های دوزبانه در آمریکا توسط دو معلم هم زمان به انجام می گیرد.
کانادا:
کانادا به صورت رسمی دوزبانه بوده و دارای 2 زبان رسمی انگلیسی و فرانسوی می‌باشد. در ایالت کبک (Quebec) زبان غالب فرانسوی هست. در کنار دو زبان رسمی انگلیسی و فرانسوی در صورت خواست آموزش و تحصیل به زبان مادری نیز دولت کانادا ملزم به ایجاد زیرساختهای لازم جهت آموزش زبان مادری گروه‌هیا خواستار می باشد و دولت کانادا حق آموزش به زبان مادری را به رسمیت شناخته است. در قانون اساسی کانادا حقوق اقلیتها به رسمیت شناخته شده و به علت ذکر شدن در قانون اساسی ضمانت اجرائی دارد. در کانادا بیش از 20 زبان مورد تکلم واقع می گردند. مدارس فرانسوی زبان کانادا با سه مدل اداره می شوند.
فرانسه:
در فرانسه مدارس چندزبانه‌اند. اکثر زبانهای اقلیتها در مدارس خصوصی و یا رسمی قابل تدریس و آموزش میباشد. آموزش به زبان مادری اقلیتها از دوران ابتدائی قابل تحقق هست. برای مثال در مناطق باسک، آلاسکا و .. در صورت خواست مردم منطقه برنامه کلاس های ابتدائی بر اساس زبان مادری مردم منطقه صورت می‌پذیرد در دوره راهنمائی نیز وضعیت مشابه می باشد و دولت فرانسه نیز ملزم به کمک‌های مالی جهت اجرای سیستم فوق را بر عهده دارد. برای مثال در ایالت باسک 70% هزینه آموزش و تحصیل به زبان باسکی  توسط دولت و 30% توسط والدین دانش آموز تامین می گردد. در مدارس دولتی دروس زبان مادری به صورت 2 ساعت در هفته تدریس می شود. در مدارس دوزبانه نیز زبان فرانسوی در کنار زبان مادری دانش آموزان تدریس می گردد.
بلژیک:
بلژیک که به صورت دولت فدرال اداره می شود دارای 3 زبان رسمی فرانسوی، فلامن و آلمانی می باشد. عمده جمعیت بلژیک از فلامن و فرانسوی زبان‌ها تشکیل می گردد. در بلژیک مرزها بر اساس زبان تعیین گردیده است و در واقع بلژیک به سه منطقه زبانی تقسیم شده است. در کلاس های بروکسل برای فرانسوی زبانها آموزش زبان فلامنی و برای فلامن زبانها نیز تدریس زبان فرانسوی صورت می گیرد.
هندوستان:
هندوستان از 22 ایالت و 9 منطقه وابسته به دولت مرکزی تشکیل شده است. بیش از 83% جمعیت هندوستان از هندوها و حدود 17% از دیگر اقلیتهای دینی (مسلمان، مسیحی، بودیست و..) تشکیل شده است. در هندوستان 872 زبان و لهجه ثبت گردیده است. در تمامی ایالت های هندوستان زبان انگلیسی و هندی در کنار زبان محلی مردم منطقه رسمیت دارند. هندوستان جزء کشورهائی می باشد که در خود متفاوت ترین زبانها و فرهنگ ها را جای داده است.
ایران:
و برای مقایسه بد نیست به وضعیت منطقه جغرافیائی ایران بپردازیم. به گفته آقای حاجی بابائی وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران حدود 70% دانش آموزانی که وارد سیستم آموزشی و تحصیلی می گردند دارای زبان مادری به غیر از زبان فارسی می باشند و تنها 30% دانش آموزان هنگام ورود به سیستم آموزشی دارای زبان مادری فارسی می باشند. ولی نکته قابل توجه و تامل تحمیل زبان 30% از دانش آمزوان فارس زبان به 70% دانش آموزان غیرفارس زبان در سیستم آموزشی ایران می باشد که بی شک جزء نادرترین سیستم های آموزشی در دنیا می باشد که علارغم چندملیتی بودن و تنوع ملل و فرهنگ ها اکنون نیز بر تدام سیاست های ملت سازی و هویت تراشی اصرار می ورزد. در ایران هیچ یک از زبانهای ترکی، عربی، بلوچی، لری، کردی، گیلکی و ... در سیستم آموشی کوچکترین جایگاهی ندارند و حتی سیاست رسمی دولت ایران کتمان و نادیده گرفتن تمامی ائتنیک ها و زبانهای غیرفارس پایه ریزی شده است، به طوریکه سالهاست وجود هویت و زبانی به مانند زبان ترکی در ایران کتمان گردیده و به انواع راهها سعی در ریشه تراشی و تاریخ سازی برای این زبان و هویت می گردد.