نویسنده: سردار داغچى
جغرافيا:
كشور ايران با مساحت 1648195 كيلومتر مربع و جمعيت 71243000 نفر در نيمكره شمال شرقى و در جنوب آسيا و منطقه خاورميانه واقع شده است. اين كشور از شمال با تركمنستان، آزربايجان، ارمنستان و درياى خزر، از جنوب با خليج ، درياى عمان، از غرب با عراق و تركيه و از شرق با پاكستان و افغانستان همسايه است. بر اساس بخش بندى كشورى (مصوب 1286 شمسى ) ممالك محروسه ايران به 4 ايالت « آزربايجان »، « كرمان و بلوچستان »،« فارس » و « خراسان » تقسيم شد و هر ايالت به چند ولايت حاكم نشين و هر ولايت به چند نايب الحكومه نشين تقسيم شد. در سال 1287 اين تقسيمات شامل 4 ايالت، 38 ولايت و 137 بلوك تثبيت گرديده و از سال 1290 ولايات ايران به حكومت هاى درجه اول و دوم تقسيم و تا سال 1316 اين تقسيمات با دگرگونى هاى كوچكى به همين گونه ماند.
در سال 1316 خورشيدى با تصويب قانون جديد تقسيمات كشورى، ايران به 10 استان و 49 شهرستان تقسيم شد. به مرور زمان با ايجاد استان هاى جديد، تعداد استان هاى ايران افزايش يافت. براى مدت هاى مديدى پس از پيروزى انقلاب بهمن 1357 ، ايران همچنان داراى 24 استان بود. در سال 1372 استان اردبيل از استان آزربايجان شرقى جدا شد. همچنين استان قم در سال 1374 از استان تهران جدا شد و استان قزوين در سال 1373 از استان زنجان جدا و به استان تهران پيوست و در سال 1376 به استان قزوين مبدل شد. در سال 1383 استان خراسان به سه استان: خراسان جنوبى، خراسان شمالى و خراسان رضوى تقسيم شد. به اين ترتيب اكنون ايران از 30 استان تشكيل شده است. پايتخت كنونى ايران شهر تهران مى باشد.
دين و زبان:
اسلام دين رسمى و تشيع مذهب رسمى ايران است. اديان رايج در ايران عبارتند از: مسلمان: 99.43 درصد، مسیحی 16/ درصدد، زرتشتی 03/ درصد، بقیه 38/0 درصد (با وجود تلاش های فراوان آمار دقیقی از پیروان مذهب تشیع و تسنن بدست نیامد). زبان رسمى و آموزشى در ايران زبان فارسى است اما با وجود اين گروه هاى زبانى ديگرى نيز در ايران زندگى مى كنند كه با وجود داشتن جمعيت هاى چند ميليونى، زبان آنها در حد زبان محاره مورد استفاده قرار مى گيرد. بزرگترين گروه هاى زبانى ايران عبارتند از: فارسى، تركى، كردى، عربى، بلوچى و. . . طبق بررسى هاى بدست آمده در ايران حدود 75 زبان و گويش رواج دارد كه از ميان آنها تنها زبان فارسى به عنوان زبان رسمى پذيرفته شده است. لازم به ذكر است كه متاسفانه با وجود تلاش هاى فراوان براى بدست آوردن آمار متكلمين زبان هاى تركى، كردى، عربى، تركمنى و. . .، از هيچ يك از كتب دولتى و سايت هاى دولتى آمارى بدست نيامد حتى در كتاب«87- اطلس جامع گيتا شناسى 88 » كه به معرفى تمام كشورهاى جهان پرداخته و آمارها و درصدهايى از نژادها و گروه هاى زبانى كشورهاى مختلف جهان بدست داده، هيچ آمار و درصدى از گروه هاى زبانى و نژادى و مذهبى ايران در اختيار خوانندگان قرار داده نشده است.
سيستم آموزشى:
آموزش پيش دبستانى: مشتمل بر دوره آموزش اختيارى 1 ساله ويژه كودكان رده سنى 5 سال با هدف آمادگى كودكان جهت ورود به مراكز آموزش ابتدايى مى باشد.
آموزش ابتدايى: مشتمل بر دوره آموزشى 5 ساله ويژه كودكان رده هاى سنى 6 تا 11 سال مى باشد.
آموزش راهنمايى: مشتمل بر دوره آموزشى 3 ساله ويژه دانش آموزان رده های سنی 14 -11 سال مى باشد.
آموزش متوسطه، شاخه نظرى، شاخه فنى حرفه اى، شاخه مهارتى (كاردانش) و دوره پيش دانشگاهى، ديگر سطوح آموزشى تا ورود به دانشگاه مى باشند.
نهاد هاى مركزى آموزش رسمى:
در جمهورى اسلامى ايران مسئوليت اداره و نظارت بر امور آموزشى و پرورشى كشور بر عهده 3 وزارتخانه مى باشد كه عبارتند از:
1- وزارت آموزش و پرورش
2- وزارت علوم، تحقيقات و فن آورى
3- وزارت بهداشت و درمان
تاريخچه اى از مدارس و نظام آموزشى ايران:
در سال 1231 هجرى قمرى، 5 نفر دانشجو به انگليس فرستاده شد و نخستين چاپخانه سربى در سال 1227 هجرى قمرى در تبريز به كار افتاد. نخستين مدرسه به شيوه ى امروزى با همت ميرزا حسن رشديه در 1254 هجرى قمرى در اورميه و در سال بعد در تبريز كار خود را آغاز كرد. ميرزا حسن رشديه كتابى به نام « وطن ديلى » را به زبان تركى براى تدريس در مدارس آزربايجان تاليف نمود و اين كتاب براى آموزش زبان تركى آزربايجانى در مدارس آن روز به كار می رفت. دارالفنون مركز آموزشى دانش و فن نوين بود كه در سال 1231 هجرى شمسى با تلاش ميرزا تقى خان اميركبير در تهران بنيانگذارى شد. نخستين معلمان اين مدرسه، اروپايى و بيشتر اتريشى بودند. نخست صد نفر فراگير از ميان فرزندان اشراف و بزرگان دولتى براى تحصيل در دارالفنون انتخاب شدند كه در رشته هاى نظامى، پزشكى، دارو سازى، معدن و مهندسى به تحصيل مشغول شدند. در سال 1298 مسيونرهاى مذهبى و اقليت هاى دينى به احداث كودكستان ها و مركز آموزش پيش دبستانى در تهران مبادرت نمودند. در همان اثنا زنده ياد جبار باغچه بان در سال 1303 به احداث باغچه اطفال در شهرستان تبريز مبادرت نموده و چند سال بعد در سال 1307 كودكستان ديگرى در شهرستان شيراز داير نمود.
برنامه هاى آموزشى:
از جمله مهمترين برنامه هاى آموزشى مقطع آموزش پيش دبستانى عبارتند از:
آموزش زبان فارسى، رياضيات مقدماتى، مفاهيم ابتدايى علوم و اعتقادات مذهبى و. .
از جمله مهمترين برنامه هاى آموزشى مقطع آموزش ابتدايى مى توان به موارد ذيل اشاره نمود: علوم قرآنى و تعليمات دينى، انشاء و املاء فارسى، زبان فارسى (خواندن و درك مطلب)، تعليمات اجتماعى، رياضى و. . . از جمله مهمترين برنامه هاى آموزشى مقطع راهنمايى عبارتند از: زبان و ادبيات فارسى، زبان عربى، زبان خارجى، رياضيات، تعليمات دينى، تاريخ، جغرافيا، آمادگى دفاعى، علوم قرآنى و. . .
سيستم آموزشى ايران و كودكان دو زبانه:
از سال 1989 با توجه به مشكلات زبانى كودكان مناطق دو زبانه كشور حين ورود به مقطع آموزش ابتدايى، نرخ بالاى تجديد كودكان طى سال هاى اوليه آموزش ابتدايى، عدم تسلط كافى در برقرارى ارتباطات به زبان فارسى و مشكلات عديده اى همچون ترك تحصيل و فرار از مدرسه هر ساله كلاس هاى آمادگى يك ماهه قبل از شروع سال تحصيلى در مناطق غير فارس زبان تشكيل مى گردد. همچنين وزارت آموزش و پرورش به فراهم نمودن زمينه هايى جهت آمادگى كودكان ساكن مناطق مذكور جهت ورود به مقطع آموزش ابتدايى از طريق تعيين برنامه هاى مورد نياز و صدور بخشنامه هاى مربوطه اقدام مى نمايد. اما با اين وجود مناطق غير فارس زبان هنوز نتوانسته اند بر مشكلات آموزشى فائق آيند. (البته لازم به ذکر هست که کودکان مناطق ملی به ذاته دوزبانه نیستند و زبان فارسی به کودکان غیرفارس به عناوین مختلف به نام زبان دوم تحمیل می گردد، در حالیکه همین کودکان هنوز قادر به تحمیل به زبان مادری خود نمی باشند)
سياست هاى آموزشى:
از جمله مهمترين سياست هاى كشور ايران در جهت ارتقاء روابط علمى، منطقه اى و بين المللى در حوزه آموزش عالى پس از پيروزى انقلاب می توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- بازنگرى و اصلاح ساختار برنامه ريزى و برنامه هاى آموزشى
2- تقويت و توسعه دوره هاى تحصيلات تكميلى و ارتقاء كيفيت علمى آن در جهت تامين هيات علمى به مراكز آموزشى و پژوهشى، رفع نيازهاى تخصصى بخش هاى مختلف و كاهش اعزام دانشجو به خارج از كشور.
3- اهتمام به توسعه زبان فارسى و فرهنگ اسلامى و فارسى در منطقه خاورميانه و آسيا و تقويت كرسی هاى آموزش زبان فارسى در مراكز معتبر علمى جهان.
اهميت زبان فارسى در سيستم آموزشى ايران:
در اصل پانزدهم قانون اساسى آمده است:
زبان و خط رسمى و مشترك مرم ايران فارسى است. اسناد و مكاتبات و متون رسمى و كتب درسى بايد با اين زبان و خط باشد ولى استفاده از زبان هاى محلى و قومى در مطبوعات و رسانه هاى گروهى و تدريس ادبيات آنها در مدارس، دركنار زبان فارسى آزاد است.
در اصل شانزدهم قانون اساسى نيز آمده:
از آنجا كه زبان قرآن و علوم و معارف اسلامى عربى است و ادبيات فارسى كاملا با آن آميخته است اين زبان بايد پس از دوره ابتدايى تا پايان دوره متوسطه در همه ى كلاسها و در همه ى رشته ها تدريس شود.
آموزش زبان فارسى در كليه مقاطع تحصيلى از پيش دبستانى گرفته تا مقاطع عالى تحصيلى در دانشگاهها، جز درس هاى ضرورى و مهم محسوب مى شود. در اهداف كليه مقاطع تحصيلى، رشد و پويش زبان فارسى به چشم مى خورد. اهميت زبان فارسى در مقاطع مختلف به صورت زير نمايان است:
در اهداف مقطع آموزش پيش دبستانى مى بينيم كه:
1- رشد و پويش زبان فارسى
2- آموزش زبان فارسى در جهت تقويت ارتباطات و ابزار هاى آموزشى كودكان اعم از خواندن، نوشتن، شنيدن و حرف زدن از اهداف مهم به شمار مى روند. همچنين مهمترين هدف درمقطع ابتدايى، آشنايى فراگيران با الفباى زبان فارسى و تركيب حروف در جهت ساختن كلمات و جملات مى باشد. علاوه بر اين آموزش مهارت هاى سواد آموزى جهت كسب مهارت در قرائت و نگارش متون ساده فارسى نيز از اهم اهداف آموزشى مقطع ابتدايى به شمار مى رود.
اهتمام به توسعه زبان فارسى در منطقه خاورميانه و آسيا و تقويت كرسى هاى آموزش زبان فارسى در مراكز معتبر علمى جهان از جمله مهمترين سياست هاى كشور ايران در جهت ارتفاء روابط علمى، منطقه اى و بين المللى در حوزه آموزش عالى مى باشد. اعزام و پشتيبانى مدرسين زبان و ادبيات فارسى به دانشگاه هاى كشورهاى چين، بنگلادش، ژاپن، اردن، سوريه، اسپانيا، لهستان و يمن و همچنين پذيرش دانشجويان غيرايرانى رشته زبان و ادبيات فارسى و ايران شناسى جهت گذراندن دوره هاى كوتاه مدت آموزش زبان فارسى در كشور از مهمترين اقدامات كشور ايران در جهت ارتقاء روابط علمى، منطقه اى و بين المللى درحوزه آموزش عالى مى باشد.
زبان تركى و سيستم آموزشى ايران:
اگر نگاهى به وقايع انقلاب مشروطه بيندازيم خواهيم ديد كه زبان و ادبيات تركى نقش چشم گيرى در پيروزى انقلاب مشروطه داشته است. بزرگانى چون ميرزا حسن رشديه و جبار باغچه بان كه براى اولين بار در تاريخ ايران اقدام به تاسيس مدارس امروزى نمودند، آذربايجانى بودند. نويسندگان و روزنامه نگارانى چون ميرزا على اكبر صابر، صاحب اثر هوپ هوپ نامه و ميرزا جليل قلى زاده، مدير مسئول و سردبير نشريه ملا نصرالدين آثار ادبى و هنرى خود را به زبان تركى آزربايجانى آفريدند. كتاب وطن ديلى كه توسط ميرزا حسن رشديه تاليف شده بود در سال هاى مشروطه به عنوان زبان درسى در مدارس آزربايجان تدريس مى شد. اما با وجود اين، در طول نود سال گذشته (از زمان تشكيل حكومت پهلوى تا امروز) زبان و ادبيات تركى تنها 1324 هجرى شمسى در مدارس آزربايجان تدريس شد. در سال - در سال هاى 1325 - 1324 با روى كار آمدن حكومت ملى آزربايجان به رهبرى سيد جعفر پيشه ورى تغييرات و تحولات زيادى در آزربايجان به وقوع پيوست كه برخى از آنها عبارتند از:
1- رسميت تحصيل در تمام مقاطع تحصيلى به زبان تركى آزربايجانى با اين شرط كه در سه كلاس اول ابتدايى تدريس فقط به زبان تركى بوده و از آن به بعد زبان فارسى به عنوان زبان مشترك تدريس گردد. اقليت هاى زبانى از آن جمله كردها، ارمنى ها، آسورى ها و. . . كه در آزربايجان مقيم هستند حق دارند كه در سه كلاس اول ابتدايى به زبان مادرى خود تدريس كنند.
2- تنبيه بدنى ممنوع شد.
3- تفويض حق انتخاب كردن و انتخاب شدن به زنان در انتخابات مجلس، انجمن هاى ايالتى و ولايتى، انجمن هاى شهر و بخش و ده، با حقوقى برابر با مردان.
4- به موجب مصوبه مورخ 9/10/24 تاسيس دانشگاه ملى آذربايجان به مرحله اجرا درآمد. تاسيس دانشگاه ملى آزربايجان انحصار دانشگاه تهران را در ايران شكست و لزوم امكان تاسيس دانشگاه در ساير استان ها و نقاط كشور را به اثبات رساند.
5- به موجب تصويب نامه مورخ 16/10/24 حكومت ملى، رسميت زبان تركى آزربايجانى اعلام و به موقع اجرا گذاشته شد. كه به موجب آن علاوه بر تدريس در تمام مقاطع تحصيلى به زبان تركى، كليه مكاتبات ادارى، مذاكرات رسمى و رسيدگى ها در دادگاهها و تابلوى مغازه ها بايد به زبان تركى باشد.
6- قانون تقسيم اراضى خالصه و املاك مصادره شده مالكينى كه آزربايجان را ترك كرده و برعليه حكومت ملى توطئه چينى مى كنند.
7- تعديل روابط مالك و زارع بر حسب قانون خاص و با توافق و تراضى مالك و زارع و نظارت و اداره كشاورزى با موفقيت انجام گرفت.
8- احداث راديو تبريز.
1325 هنگامى كه در مورخه 26/1/1325 به طور آزمايشى و در تاريخ 6/2/1325 به طور رسمى جمله ى« دانيشير تبريز » از ايستگاه فرستنده راديويى تبريز طنين افكند، دل هاى همه ى آزربايجانيان آزادى خواه لبريز از شادى گرديد.
9- تاليف كتب درسى كلاس هاى ابتدايى درمدت كوتاه و چاپ و ارسال آنها به مدارس در سراسر آذربايجان، تاسيس چاپخانه آزربايجان، تشويق انتشار 50 روزنامه و مطبوعات در تبريز و شهرستان ها.
هم اكنون در هيچ يك از مدارس و دانشگاه هاى آزربايجان تدريس زبان تركى آزربايجانى صورت نمى گيرد و فرزندان آزربايجان از تحصيل به زبان مادرى و يادگيرى زبان مادرى محروم هستند. افت تحصيلى در مقاطع مختلف و مشكلات عديده ى تحصيلى، ترك تحصيل، فرار از مدرسه و دهها مشكل ديگر همگى از نتايج تدريس تك زبانه ى فارسى در مدارس آزربايجان است.
زبان هاى كردى، عربى، تركمنى، بلوچى و. . . و سيستم آموزشى ايران:
زبان كردى همچون زبان تركى آزربايجانى تنها در سال هاى 1325 اجازه تدريس در مدارس شهرهاى كردنشين را يافت. همچنين در شهرهاى عرب زبان كشور، زبان عربى تنها طبق اصل 16 قانون اساسى از مقطع راهنمايى تدريس مى شود كه متاسفانه با وجود تدريس زبان هاى عربى و انگليسى در مقاطع راهنمايى و متوسطه تا به حال ديده نشده كه دانش آموزى تحت تاثير اين كلاس ها موفق به يادگيرى زبان عربى يا انگليسى شود. ساير زبان هاى رايج در ايران نيز وضعيتى مشابه با زبان هاى تركى آزربايجان و كردى و عربى داشته و به استثناى زبان ارمنى هيچ كدام از آنها در مدارس ايران تدريس نمى شود.
زبان ارمنى و سيستم آموزشى ايران:
تا سال 1936 كليه مواد درسى در مدارس ارمنى زبان به زبان ارمنى تدريس مى شد. از سال 1941 زبان اصلى تدريس همان زبان فارسى گرديد و در كنار آن به طور كلى هفته اى 6 ساعت به مواد درسى ارمنى (زبان – ادبيات – تاريخ - دينى) اختصاص يافت و اين در حالى بود كه پيش از 1936 بطور كلى از 36 ساعت درسى نيمى به مواد ارمنى و نيمى ديگر به ساير مواد از جمله زبان و ادبيات فارسى، تاريخ، علوم، زبان خارجى، رياضيات و غيره اختصاص مى يافت. در سال 1946 با وساطت شوراى خليفه گرى ارمنيان تهران درس دينى به عنوان ماده درسى رسميت يافت.
وضع تدريس زبان و ادبيات و تاريخ و درس دينى به همين منوال ادامه يافت تا سال 1982 به دستور وزير آموزش و پرورش وقت كتاب دينى فارسى به عنوان ماده درسى رسمى در اين زمينه در مدارس ارمنى تعيين شد. ساعات تدريس ارمنى كاهش يافت و تدريس كتاب تاريخ ارمنيان از برنامه درسى حذف شد. تدريس كليه مواد درسى ارمنى در دبيرستان ها نيز از برنامه درسى حذف گرديد. در نتيجه سطح دانش ارمنى (زبان، دينى، تاريخ و ادبيات) در ميان دانش آموزان ارمنى به شدت تنزل يافت. از سال تحصيلى 80-1379 دگرگون ىهايى درمدارس ارمنى صورت می گيرد اكنون بتدريج مديران مدارس از ميان آنان منصوب میشوند. تعداد ساعات درسى ارمنى رو به افزايش است. عليرغم وجود اين مسايل ارمنيان ايران از نظر آموزش زبان مادرى همواره برتر از ارمنيان ساير كشورها (غير از ارمنستان) بوده اند كه اين امر خود گواه آزادیهاى نسبى بيشترى در زمينه حق استفاده از زبان ارمنى براى ارمنيان ايران میباشد.
برخى از اصول قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران
اصل 15 – زبان وخط رسمى و مشترك مردم ايران فارسى است. اسناد و مكاتبات و متون رسمى وكتب درسى بايد با اين زبان و خط نوشته شود ولى استفاده از زبان هاى محلى و قومى در مطبوعات و رسانه هاى گروهى و تدريس ادبيات آنها درمدارس دركنار زبان فارسى آزاد است.
اصل 19 – برابرى قومى: مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.
اصل 152 – سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران بر اساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى و حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاى سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل با دول غيرمحارب استوار است.
اصل 30 – دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان را براى همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات عالى را تا سرحد خودكفايى كشور به طور رايگان گسترش دهد.
اصل 23 – منع تفتيش عقايد: تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ كس را نمى توان به صرف داشتن عقيده اى مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
اصل 27 – تشكيل اجتماعات و راهپيمايى ها بدون حمل سلاح به شرط آن كه مخل به مبانى اسلام نباشد آزاد است.
اصل 37 – اصل برائت: اصل، برائت است و هيچ كس از نظر قانون مجرم شناخته نمى شود مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل 26 – احزاب، جمعيتها، انجمن هاى سياسى و صنفى و انجمن هاى اسلامى يا اقليت هاى دينى شناخته شده آزادند مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند. هيچ كس را نمى توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكى از آنها مجبوركرد.
آپارتايد و تبعيض نژادى در ايران:
پيدايش و رشد آپارتايد و تبعيض نژادى در ايران را مى توان همزمان با عصر مدرنيزاسيون و ظهور سلطنت پهلوى دانست. نگاهى به تاريخ معاصر نشان دهنده ى اين است كه به طور كلى آپارتايد و تبعيض نژادى در ايران در دوره ى متفاوت از هم قابل بررسى و تامل است:
ابتدا نگاهى اجمالى و كوتاه به پيدايش و رشد آپارتايد در مرحله ى اول داشته، سپس به طور اجمالى به بررسى روند روبه رشد آپارتايد و تبعيض نژادى در مرحل هى دوم خواهيم پرداخت.
مرحل هى اول: از ظهور سلطنت پهلوى تا انقلاب بهمن 1357 و سقوط رژيم شاهنشاهى
با روى كار آمدن سلسله ى پهلوى توسط كشورهاى استعمار گر چون انگليس و اعمال سياست هاى نژادپرستانه ى اين كشورها و حكومت مستبد رضا شاه، يكسان سازى فرهنگى و زبانى در ايران شروع شد و تبعيض هاى نژادى و زبانى در شكل هاى مختلف در جامعه نمايان شد و ائتنیک ها و ملل مختلف ايرانى چون ترك ها، عرب ها، كردها، بلوچ ها، تركمن ها و. . . زير سلطه ى حكومت مستبد مركزى قرار گرفته و متحمل وحشيانه ترين سياست هاى فاشيستى و نژادپرستانه شدند. مناطق ترك نشين ايران به خصوص آزربايجان كه پيش از اين وليعهدنشين بود از هم تجزيه شد و اسامى اصيل و تركى مناطق مختلف در ايران عوض شد. فرهنگ و زبان تركان سركوب و دستور ممنوعيت استفاده از زبان تركى و تحصيل و تدريس آن از سوى حكومت فاشيست پهلوى صادر شد. جوك سازى، جعل تاريخ، هويت سازى جعلى، تبعيض اقتصادى، فشار هاى سياسى و... در دستور كار حكومت فاشيست پهلوى قرارگرفت. فقر و فساد و بيكارى روز به روز در آزربايجان بيشترشد بسيارى از تركان براى بدست آوردن شغل و داشتن يك زندگى عادى، شهر و ديار خود را ترك كرده و راهى مناطق مختلف ايران شده و آواره ى شهر هاى بزرگ چون تهران شدند. تركان كه درمدت 1100 سال امپراطورى بر دنياى اسلام در ايران و عثمانى، خود پرورش دهنده و شكوفا كننده ى فرهنگ ها و تمدن ها و زبان هاى مختلف بودند و خدمات شايان توجهى به دنياى اسلام و فرهنگها و زبان هاى مختلف ازجمله زبان عربى و زبان فارسى انجام داده بودند اين بار خود در خطر حل شدن در فرهنگ و زبان فارسى و از دست دادن هويت واقعى و زبان مادرى خود قرارگرفتند. عوامل حكومت پهلوى با مطرح كردن تئورى يك زبان، يك ملت و يك حكومت، وحشيانه ترين ستم ها را در حق ائتنیک ها و ملل ايرانى روا داشتند. آنان عقيده داشتند كه براى رشد و پيشرفت جامعه بايستى تمامى ايرانيان تنها به يك زبان (زبان فارسى) بخوانند و بنويسند و ساير زبان ها (تركى، عربى و. . . ) كه به عقيده ى آنان غيرايرانى محسوب مى شد بايد به تدريج از بين مى رفت. عوامل ياد شده و بسيارى از عوامل مختلف كه فرصت پرداختن به آن نيست، موجب شكل گيرى حركت ملى و مردمى آزربايجان شد كه اين حركت تا به امروز ادامه داشته و هم اينك به حركت ملى آزربايجان معروف است. با تضعيف حكومت پهلوى درجنگ جهانى دوم و اشغال ايران درسال 1320 هجرى شمسى، مردم آزربايجان با الهام گيرى از مبارزات دوران مشروطه و قيام شيخ محمد خيابانى در شكل گيرى و گسترش فرقه ى دمكرات آزربايجان كه از مدت ها پيش فعاليت خود را آغاز كرده بود، كوشيدند تا اينكه در نهايت آزربايجانيان توانستند در 21 آذر سال 1324 هجرى شمسى فضاى استبداد و خفقان را شكسته و اداره ى امور آزربايجان را بدست گيرند و تحولات و اصلاحات بى نظيرى را در سراسر آزربايجان پديد آورند كه درتاريخ ايران بى سابقه بوده است. انسان هاى بزرگوارى چون سيد جعفر پيشه ورى، فريدون ابراهيمى، محمد بى ريا و. . . تمام تلاش خود را در عمران و آبادانى و سروسامان دادن به امور آزربايجان به كار بستند. سيد جعفرپيشه ورى، معلم، ژورناليست و فعال سياسى كه از سال 1309 تا 1320 هجرى شمسى در زندان رضاشاه به سربرده بود به عنوان نخست وزيرحكومت ملى آزربايجان انتخاب شد و اعلام داشت كه تلاش خواهد كرد تا آزادى و دمكراسى را درسراسرايران برقراركند و آزربايجان سردمدار اين حركت عظيم وملى خواهد بود. باسركارآمدن حكومت دموكراتيك درآزربايجان بسيارى ازفعالين سياسى و فرهنگى از نواحى مختلف كشور از جمله تهران و اصفهان به آزربايجان آمده و تحت حمايت حكومت ملى آزربايجان قرارگرفتند. برخى ازاصلاحاتى كه حكومت دموكراتيك آزربايجان درعرض يك سال انجام داد عبارتند از:
1- نخستين بار در تاريخ ايران زنان از حق راى برخوردار شدند.
2- كلا سهاى سواد آموزى، مدارس و دانشگاه به زبان تركى آزربايجانى تاسيس شد.
3- نخستين اصلاحات ارضى توسط حكومت ملى آزربايجان اجرا شد و زمينها از اربابان و خوانين ستانده شد و بين روستاييان و كشاورزان تقسيم شد.
4- درمانگاه هاى رايگان در اختيار مردم قرارگرفت.
5- قانون جامع كار به تصويب رسيد.
6- با گشودن فروشگاه هاى دولتى قيمت مواد غذايى ثابت ماند.
7- شوراهاى نظارت بركارهاى دولتى تاسيس شد.
8- خيابان ها آسفالت كشى شد و همچنين يك ايستگاه راديويى قدرتمند (راديو تبريز) تاسيس شد. و. . . .
پس از يك سال اصلاحات بى نظير و تحولات عظيم درآزربايجان متاسفانه در آذرماه سال 1325 هجرى شمسى با خيانتهاى روس، انگليس و آمريكا و زدوبندهاى دولت هاى استعمارگر با رژيم پهلوى و حمايت اين دولتها از رژيم شاهنشاهى، آزربايجان ازهوا وزمين مورد تجاوز ارتش شاهنشاهى قرارگرفت وجنايت هاى اسفناكى در آزربايجان رخ داد. دهها هزارنفركشته و آواره شدند و خاك و ناموس مردم بيگناه مورد تجاوز قرارگرفت و فجيع ترين جنايتها به وقوع پيوست و در نهايت حكومت ملى و دموكراتيك آزربايجان سرنگون شد. نسل كشى مردم آزربايجان و تجاوز بى شرمانه به ناموس و خاك مردم بى گناه آزربايجان هنوز هم در ياد و خاطر هى پيرمردان و پيرزنان آزربايجان باقى است.
پس از آذر سال 1325 ، حركت ملى آزربايجان ابعاد جديدى به خود گرفت و به مسيرخود ادامه داد و تا سال 1357 هزاران شهيد تقديم راه عدالت و آزادى نمود. نويسندگان سرشناسى چون غلامحسين ساعدى، محمد على فرزانه، على تبريزلى و انسان هاى بزرگوارى چون صمد بهرنگى و بهروزدهقانى و. . . نمونه هايى بى نظير از جانبازى و فداكارى در راه آزربايجان و به دست آوردن آزادى ومبارزه با ظلم و ستم هستند.
مرحله ى دوم: از انقلاب بهمن 1357 و شكل گيرى حكومت جمهورى اسلامى تا به امروز
با وقوع انقلاب بهمن 1357 ، تركان كه خود نقشى اصلى و محورى دراين انقلاب داشتند جانى دوباره گرفتند و بار ديگر با فرو ريختن ديوار استبداد بوى خوش آزادى به مشام رسيد. درهمان دوران، كتابها و نشريات زيادى به زبان تركى منتشر شد و اصول مختلفى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مبنى بر اداى حقوق اقوام و ملل مختلف ايران به تصويب رسيد و موجبات شادى و خرسندى تركان ايران على الخصوص ملت بزرگ آزربايجان را فراهم نمود. متاسفانه فضاى باز سياسى و چاپ و نشر كتب و روزنامه ها به زبان تركى تنها در 2 سال اول بعد از انقلاب يعنى تا سال 1360 ادامه داشت و پس از محكم شدن پايه هاى حكومت جمهورى اسلامى دوباره فضاى خفقان و سركوب بر آزربايجان حاكم شد. البته ذكر اين نكته لازم است كه قبل از اين، يعنى در همان اوايل شكل گيرى حكومت جمهورى اسلامى و رفتار قهر آميز حكومت با آيت الله شريعتمدارى مرجع تقليد عاليقدر دنياى اسلام كه آزربايجانى بود و سركوب طرفداران آيت الله شريعتمدارى و. . . مواردى است كه هيچ گاه از حافظ هى تاريخ ملت آزربايجان و ديگر تركان ايران پاك نخواهد شد. با حاكم شدن مجدد خفقان و استبداد در سال هاى اول پس از پيروزى انقلاب از طرفى و نيز آغاز جنگ ايران و عراق از طرف ديگر، فرزندان آزربايجان چون گذشته به ميدان هاى نبرد شتافتند و جان و مال خود را در راه دفاع از كشور تقديم نمودند. در مدت هشت سال دفاع مقدس مسئولين جمهورى اسلامى به بهانه هاى مختلف از جمله اوضاع و شرايط نابسامان جنگ، از اجراى اصول قانون اساسى شانه خالى كردند و وعده ى اجراى آن را در آينده دادند. اما پس از پايان جنگ نيز متاسفانه چون گذشته آزربايجان مورد بى مهرى مسئولين قرارگرفت و نه تنها اصول قانون اساسى اجرا نشد بلكه محروميت و تبعيض هاى زبانى وفرهنگى و اقتصادى و فشارهاى سياسى و. . . ازجوانب مختلف بر آزربايجان بيشتر شد. همزمان با پايان جنگ تحميلى دور جديدى ازحركت ملى آزربايجان شروع شد كه نشريات مختلف و انواع كتابهاى منتشرشده و نام ههاى مختلف كه ازجانب فعالين و نخبگان آزربايجانى به مسئولين لشكرى و كشورى از جمله مقام رهبرى، رياست جمهورى، رياست مجلس شوراى اسلامى، وزيرآموزش وپرورش و. . . در سالهاى اخير ارسال شده شاهدى براين مدعاست. به طور كلى می توان آپارتايد و تبعيض نژادى حاكم بر آزربايجان در دوران جمهورى اسلامى را از دو جنبه مورد بررسى قرار داد كه عبارتند از:
1- جنبه ى داخلى كه عبارت است از: آپارتايد و تبعيض نژادى حاكم بر آزربايجان و ترك هاى ايران
2- جنبه ى خارجى كه عبارت است از: سياست هاى تبعيض آميز جمهورى اسلامى در عرصه ى بين المللى در قبال ترك هاى مسلمان كشور هاى مختلف چون جمهورى آزربايجان، چين، روسيه وغيره.
بررسى جنبه ى داخلى سياست هاى تبعيض آميز جمهورى اسلامى:
منظور از جنبه ى داخلى، سياست هاى تبعيض آميز جمهورى اسلامى در قبال ترك هاى ايران مى باشد كه شامل آزربايجانيان، قشقايى ها، تركمن ها و. . . مى شود. هر چند جمهورى اسلامى در ظاهر با انجام اقداماتى چون راه اندازى شبكه هاى استانى و. . . سعى نموده تا نشان دهد كه درصدد احقاق حقوق اقوام و ملل ستمديده ى ايرانى است كه در دوران شاهنشاهى مورد تبعيض واقع شده اند اما از طرف ديگر با انجام اقداماتى چون در پيش گرفتن روند آسيميله كردن ملت آزربايجان از طريق همين شبكه هاى استانى، توقيف روزنامه ها و نشرياتى مختلف آزربايجانى از گذشته تاكنون، اخراج دانشجويان و ممانعت از ادامه تحصيل آنان، دستگيرى و شكنجه ى فعالان فرهنگى و مدنى آزربايجان چون سعيد متين پور و. . . و مهمتر از همه با عدم اجراى اصل 15 و اصول 19 و 48 قانون اساسى و دهها اقدام تبعيض آميز ديگر، عملا نشان داده در مسيرى گام بر مى دارد كه پيش از اين، سردمداران سلطنت پهلوى دقيقا در همان مسير گام بر مى داشتند. نمونه هايى زير دليل روشنى بر ادامه ى روند آپارتايد و تبعيض نژادى در جمهورى اسلامى است.
1- گردهمايى عظيم و با شكوه آزربايجانيان در قلعه بابك كه در نهايت با رفتار قهر آميز حاكميت مواجه شد و مورد سركوب واقع شد.
2- همايش باشكوه آزربايجانيان و ترك هاى تهران در بزرگداشت ستارخان و انقلاب مشروطيت در شاه عبدالعظيم كه آن هم در نهايت مورد بى مهرى حاكميت قرار گرفت و سركوب شد.
3- اقدامات توهين آميز رسانه ها و روزنامه هاى جمهورى اسلامى نسبت به ملت آزربايجان كه در ارديبهشت 1374 و ارديبهشت و خرداد 1385 به اوج خود رسيد و موجب بروز اعتراضات گسترده ى آزربايجانيان شد كه همين اعتراضات نيز با خشونت تمام سركوب شد.
4- همايش عظيم آزربايجانيان در حمايت از درياچه اورميه و اعتراض به عدم توجه حاكميت به مسايل زيست محيطى آزربايجان در سالهاى اخير كه آن هم در نهايت با رفتار قهر آميز و سركوب خشونت آميز حاكميت مواجه شد.
5- بزرگداشت 21 آذر سالروز تشكيل حكومت ملى آزربايجان، مراسم 21 فوريه (روز جهانى زبان مادرى) و دهها حركت مدنى و فرهنگى ديگر كه همگى سركوب و بايكوت شدند دلايل روشنى بر ادامه ى روند استبداد و آپارتايد و تبعيض نژادى و رفتار قهرآميز با آزربايجان است.
علاوه بر موارد ياد شده، ادامه ى روند جعل تاريخ و تحريف تاريخ آزربايجان چون پوشيده نگه داشتن واقعيت هاى موجود در سال هاى انقلاب مشروطه، قيام شيخ محمد 1324 و عدم محكوم كردن - خيابانى، حكومت ملى آزربايجان در سال هاى 1325 قتل عام مردم آزربايجان در آذر ماه سال 1325 كه توسط رژيم شاهنشاهى انجام گرفت و دهها عمل ناشايست كه فرصت پرداختن به آن نيست، همگى نشان دهنده ى آن است كه حكومت جمهورى اسلامى حتى نسبت به ظلم تاريخى به آزربايجان در دوران حكومت پهلوى نيز بى تفاوت است.
بررسى جنبه ى خارجى سياس تهاى تبعيض آميز جمهورى اسلامى:
طبق اصل 152 قانون اساسى:
سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران براساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاى سلطه گر و روابط صلح آميزمتقابل با دول غيرمحارب استوار است.
اما آنچه كه تاكنون در سياست هاى خارجى جمهورى اسلامى مشاهده شده كاملا در تضاد با اصل 152 قانون اساسى است. پس از فروپاشى شوروى و مستقل شدن آزربايجان شمالى و با وقوع جنگ بين آزربايجان و ارمنستان و اشغال منطقه ى مسلمان نشين قره باغ از سوى ارمنستان، جمهورى اسلامى به جاى اينكه به حمايت از كشور مسلمان و ترك جمهورى آزربايجان بپردازد عملا به حمايت از ارمنستان پرداخت و حتى مرزهاى شمالى را به روى پناهندگان آزربايجانى بست و مانع از ورود مردم جنگزده ى آزربايجان شمالى به آزربايجان جنوبى شد. در حاليكه ارمنی ها پس از اشغال قره باغ مساجد را يا ويران كرده و يا تبديل به اصطبل و طويله می كردند و وحشيانه ترين جنايت هاى تاريخ بشرى را در خوجالى و. . . مرتكب شدند، جمهورى اسلامى به جاى محكوم كردن اين اعمال وحشيانه، عملا به فراهم كردن امكانات اوليه چون خوراك، پوشاك و تهيه مواد سوختى چون گاز و. . . براى ارمنستان پرداخت، در حاليكه در همين دوران كليه ى كشورهاى مسلمان همسايه با ارمنستان مر زهاى خود را به روى ارمنستان بسته بودند، جمهورى اسلامى مر زهاى خود را به روى ارمنستان باز گذاشت و علاوه بر آن به فراهم كردن امكانات براى آنان پرداخت تا بيشتر به قتل و غارت بپردازند. جالبترين نكته در مورد سياست هاى داخلى و خارجى جمهورى اسلامى اين است كه ارمنی ها تنها گروه ائتنیکى هستند كه در ايران از حق تحصيل به زبان مادرى برخوردار هستند در حاليكه آزربايجانى ها، تركمن ها، اعراب و. .. از اين حق محروم هستند.
در كشتار مسلمانان تركستان شرقى به دست دولت چين كه در سال گذشته به وقوع پيوست، دولت جمهورى اسلامى عملا هيچ واكنشى نشان نداد و سكوت اختيار كرد و اين مسئله را يك مسئله ى داخلى خواند! با اينكه خبر جنگ ائتنیکی در تركستان شرقى از روز شروع درگيرى سر تيتر خبرها بود اما جمهورى اسلامى آنرا نديده گرفت زيرا دولت چين در صحنه بين المللى براى جمهورى اسلامى پوشش ديپلماتيك ايجاد می كند و در عوض از امتيازهاى اقتصادى در ايران بهره مند میگردد. هر دو دولت هماهنگى كاملى در تبليغات خود با يكديگر دارند و بدين جهت عليرغم اينكه تعداد زيادى مسلمان در اورومچى كشته شدند و حتى نخست وزير و رئيس جمهور تركيه وقايع شهر اورومچى را نسل كشى مسلمانان اويغور ناميدند، سران جمهورى اسلامى و مطبوعات تحت سانسور ايران با تمام ادعاهاى اسلام خواهى شان عملا درباره اين وقايع سكوت كامل اختيار كردند و با اين كار خود نشان داده اند كه دفاع از مسلمانان فلسطين تبليغات سياسى بيش نبوده و فاقد قصد و انگيزه سالم است. مرگ دسته جمعى مسلمانان اويغور ناديده گرفته میشود درعوض همزمان با آن براى مرگ يك زن مسلمان در اروپا، هياهو راه انداخته میشود. جمهورى اسلامى درگذشته نيز در چچن به روسها باج داد و عملا به جاى دفاع از مسلمانان روسيه به دفاع از دولت روسيه پرداخت. با اين وصف هيچ مسلمان واقعى، ديگر اسلامى بودن حكومت تهران را باور نخواهد كرد.
نتيجه
چيزى كه در تمامى صفحات اين كتاب خودنمايى ميكند وجود تنوع ائتنیکی، فرهنگى، نژادى و زبانى در تمامى كشورهاى مذكور است. همانگونه كه ديديم تنوع ائتنیکی، فرهنگى و زبانى در بسيارى از كشور هاى جهان از كم وسعت ترين آنها گرفته تا پهناورترين آنها، از كم جمعيت ترين آنها گرفته تا پرجمعيت ترين آنها، از فقيرترين آنها گرفته تا ثروتمندترين آنها امرى مشهود و طبيعى است. ليكن سياست گذارى ها و نحوه برخورد با اين تنوع از كشورى به كشور ديگر متفاوت است. بسيارى از كشورهاى جهان كوشيده اند تا با برقرارى نوعى عدالت سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و زبانى، زمينه ى رشد و توسعه ى تمامى زبان ها و فرهنگ هاى موجود در كشورشان را فراهم آورند. اما در اين ميان كشور ايران مسيرى كاملا متفاوت و متضاد با ساير كشورهاى جهان را پيموده است. هر چند كه اصولى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بر برابرى تمامى اقوام و ملل ايرانى تاكيد دارد و برقرارى عدالت سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى در بسيارى از اصول قانون اساسى به چشم مى خورد اما متاسفانه تا به امروز نظام حكومتى حاكم بر ايران نتوانسته است در اين زمينه موفق عمل كند و رضايت اقوام و ملل مختلف ايرانى را بدست آورد. در سياست گذارى هاى نظام حاكم بر ايران موارد ضد ونقيض، بسيار آشكار و مشهود است به عنوان مثال با اينكه جمعيت كمتر از صد هزار نفرى ارمنى زبان، از كليه امكانات تحصيل به زبان مادرى برخوردار است اما در مقابل جامعه ى حداقل بيست ميليونى ترك ايران از تحصيل و تدريس به زبان مادرى بى بهره بوده و حتى يك مهد كودك هم به زبان تركى به طور رسمى در ايران فعاليت ندارد. علاوه بر وجود تبعيض در امر آموزش به زبان مادرى، حوادث مختلف تاريخى چون 19 ارديبهشت سال 1374 (پخش پرسش نامه تبعيض آميز از سوى صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران در شهر تهران كه در آن موارد تبعيض آميزى عليه مردم آزربايجان مطرح شده بود)، وقايع ارديبهشت و خرداد سال 1385 (اعتراض همگانى مردم آزربايجان به چاپ كاريكاتور موهن در روزنامه دولتى ايران كه در آن مردم آزربايجان و زبان مادريشان مورد اهانت قرار گرفته بود)، اعتراض مردم آزربايجان به سياست خشكاندن درياچه اورميه در سالهاى اخير و ... نشان از وجود عوامل و افكار فاشيستى در برخى از نهاد هاى رسمى و سازمان هاى حكومتى دارد. به تبع تبعيض فرهنگى، تبعيض اقتصادى و سياسى هم در مناطق مختلف ايران به چشم مى خورد. در حاليكه در مناطق فارس زبان و مركزى ايران سرمايه گذارى هاى كلان براى توسعه ى صنعت، اقتصاد، . . . و در نهايت رفاه مردم اين مناطق صورت گرفته در مناطق ترك نشين، عرب نشين و. . . شاهد افزايش روز افزون بيكارى و مهاجرت هستيم، گفتنى است كه بنا بر اخبار خود حكومت، استان آزربايجان شرقى بالاترين نرخ مهاجر فرستى را داراست. علاوه بر موارد مذكور وجود سياست هاى پيچيده و سردرگم كننده در برخى موارد نيز باعث شگفتى وتعجب آدمى مى شود به عنوان مثال حكومت ايران در سال هاى اخير با احداث شبكه هاى استانى سعى در تقويت فرهنگ بومى برخى از مناطق كرده اما متاسفانه باز به دليل نگرش امنيتى و سياست يكسان سازى فرهنگى و زبانى تمام ايران كه ريشه در سياست هاى اشتباه دوران پهلوى دارد، شبكه هاى استانى نتوانسته اند آنگونه كه بايد و شايد به وظيفه خود عمل نموده و به توسعه ى فرهنگ بومى مبادرت ورزند. به عنوان مثال برنامه كودك شبكه استانى آزربايجان غربى به زبان فارسى است ! علاوه بر اين در طول شبانه روز چند مرتبه اخبار به زبان فارسى و زبان تركى آزربايجانى نيز پخش مى شود كه اخبار و برنامه هاى تركى زبان علاوه بر ضعف ادبى و ديالوگى به جاى تقويت فرهنگ و زبان آزربايجانى رفته رفته به تحريف و از بين بردن زبان و فرهنگ آزربايجانى كمك ميكنند. متاسفانه كيفيت و محتواى برنامه هاى شبكه هاى استانى در حد و اندازه هاى شبكه هاى ملى نبوده و نتوانسته اند آنگونه كه بايد و شايد مخاطبان پرشمارى را از جمله از طيف هاى كودك و نوجوان و جوان جذب كنند. جالبترين نكته در شبكه هاى استانى، مربوط به استان آزربايجان غربى مى باشد. اين استان تنها استانى است كه از دو مركز صدا و سيما برخوردار است (صدا و سيماى مركز اورميه و صدا و سيماى مركز مهاباد). وجود شهر هاى كرد زبان در قسمت هاى جنوبى استان آزربايجان غربى سبب شده تا اين استان از دو مركز صدا و سيما برخوردار باشد و علاوه بر آن برخى از برنامه هاى صدا و سيماى مركز اورميه نيز به زبان كردى است. اين مورد هر چند نشان از يك روند عادلانه و منصفانه در نحوه ارائه خدمات فرهنگى و. . . براى مردم استان آزربايجان غربى دارد اما اين سؤال را پيش مى آورد كه چرا با وجود اينكه بيش از 50 درصد مردم استانهايى چون تهران، قم و. . . ترك زبان هستند، شبكه هاى تهران و. . . هيچ برنامه اى به زبان تركى ندارند !!؟؟ يا چرا استان فارس كه مامن جمعيت حداقل يك ميليونى قشقايى هاست در امر سياست گذارى فرهنگى و زبانى متفاوت از استان آزربايجان غربى عمل ميكند!!؟؟ اگر واقعا قصد حاكميت ارائه ى امكانات فرهنگى و زبانى به تمامى اقوام و ملل ايرانى است بايستى شرايطى فراهم آورد كه تمامى اقوام و ملل ايرانى در سراسر ايران بتوانند به حقوق سياسى، فرهنگى، زبانى و. . . دست يابند. اعمال سياست هاى ضد و نقيض و گاها مشكوك علاوه بر ايجاد فاصله بين مردم و حاكميت سبب عقب افتادگى جامعه ايرانى شده و اقوام و ملل مختلف را از پيشرفت و توسعه بازميدارد. با نگرش به سياست گذارى هاى حكومت ايران، ما در آينده شاهد ادامه يكى از دو روند متفاوت زير خواهيم بود.
روند اول: ادامه ى سياست هاى گذشته
اگر حاكميت همچنان به سياست هاى گذشته در خصوص ائتنیک ها و ملل ايرانى ادامه دهد طبيعتا ما شاهد وجود اختلافات ائتنیکی و مذهبى و در نتيجه عدم پيشرفت ايران خواهيم بود. در اين صورت بين مردم و مسئولين فاصله افتاده و روز به روز بر نارضايتى مردم افزوده خواهد شد. به تبع اين شرايط حاكميت سعى در كنترل و مديريت و سركوب نارضايتى ها كرده و مردم نيز براى احقاق حقوق خود تلاش هاى بيشترى خواهند كرد. نتيجه اين امر آن خواهد شد كه نخبگان و روشنفكران ائتنیک ها و ملل مختلف ايرانى به جاى تلاش براى توسعه ى اقتصاد، فرهنگ و. . . در تلاش و مبارزه براى احقاق حقوق ابتدايى خود بوده و سياست گذاران و مسئولين حكومتى نيز با توجه به نگرش امنيتى حاكم بر ايران به جاى تصميم گيرى هاى صحيح سعى در توجيه و در نهايت سركوب نخبگان و ائتنیک ها و ملل مختلف خواهند كرد. ادامه چنين روندى نه تنها در داخل ايران بلكه در سطح جهانى نيز به ضرر هيئت حاكمه تمام شده و رفته رفته اعتماد داخلى و وجهه مثبت خارجى! خدشه دار شده و از بين خواهد رفت. عواقب ادامه سياست هاى غلط گذشته، سنگين تر و هزينه برتر از آنچه كه ذكر شد خواهد بود.
روند دوم: بازنگرى، اصلاح و اتخاذ سياست هاى صحيح
اگر حاكميت با نگرش صحيح و منطقى به جاى اينكه فعالان سياسى و فرهنگى ائتنیک ها و ملل ايرانى را تجزيه طلب بخواند، سعى در جذب آنان و استفاده از نظرات و افكار آنان بكند و خواسته هاى آنان را با كمال ميل گوش داده و فاصله بين خود و ائتنیک ها و ملل مختلف را كم كند، آنگاه به مرور زمان خواهد توانست علاوه بر اصلاح زود هنگام و سازنده ى جامعه ى ايرانى، رضايت ائتنیک ها و ملل ايرانى را نيز بدست آورد. اولين اقدام حاكميت در اين خصوص مى تواند احقاق حقوق فرهنگى و زبانى باشد. حاكميت مى تواند با اجراى اصل 15 قانون اساسى و تصويب قوانين جديد و استفاده از تجربيات و برنامه هاى سازنده كشور هاى جهان و مطالعه ى الگو هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و آموزشى كشورهاى كثيرالملله و چند زبانه جهان همچون كشورهايى كه در اين كتاب ذكر شد، اولين گام اساسى را در احقاق حقوق و ايجاد رضايت ائتنیک ها و ملل مختلف بردارد. حاكميت مى تواند با كنار گذاشتن نگرش امنيتى و استفاده از فعالان اقوام و ملل مختلف و به كار بردن نظرات و پيشنهادات آنان علاوه بر ايجاد ساختار صحيح و دموكراتيك، در جلب اعتماد تمامى مردم ايران نيز بكوشد. مطمئنا ادامه اين روند به پيشرفت زود هنگامى تمامى نقاط ايران خواهد انجاميد. حاكميت متيواند با فرهنگ سازى و معرفى فرهنگ ائتنیک ها و ملل مختلف ايرانى نه تنها به شناخت هر چه بيشتر ايرانيان از خود كمك كند بلكه اختلافات ائتنیکی و ملى را به كمترين حد خود برساند. مادامى كه شخصيت هاى منفى و كودن و احمق برنامه هاى تلويزيونى و راديويى از ميان ائتنیک ها و ملل مختلف به خصوص تركان انتخاب مى شود، و در كتاب هاى درسى و دانشگاهى و. . . فرهنگ و هويت تركان و ساير ائتنیک ها و ملل مورد تحريف واقع مى شود، نيمتوان انتظار پيشرفت و عدالت را در ايران داشت. تا زمانى كه واژه هايى چون اقليت، خرده فرهنگ و. . . در مورد جمعيت چند ميليونى تركان (تركان اكثريتى هستند كه اقليت واقع شده اند!!!) و ساير ائتنیک هاو ملل ايرانى به كار ميرود و با آزربايجانى ها و ساير اقوام و ملل ايرانى در حد و اندازه هاى شهروند درجه دوم رفتار مى شود، نمى توان انتظار ايرانى آباد و متحد را داشت. لازم به ذكر است كه حاكميت هميشه و در طول تاريخ از ائتنیک ها و ملل مختلف ايرانى به خصوص آزربايجانيان خواسته كه به دليل اتحاد در برابر عوامل مختلف به خصوص دشمن خارجى از حقوق خود صرف نظر كرده و سكوت كنند. ديگر ادامه چنين روندى نه تنها امكان پذير نيست بلكه خنده دار نيز هست چرا كه لازمه ى اتحاد، ايجاد عدالت سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و زبانى است نه سكوت يا سركوب! حاكميت بايستى مسئله ى تنوع ائتنیکی، فرهنگى و زبانى را جدى گرفته و با بررسى دقيق و اتخاذ سياست هاى صحيح و مديريت اصولى و علمى سعى در احقاق حقوق تمامى ائتنیک ها و ملل ايرانى داشته باشد. مادامى كه حاكميت به پاك كردن صورت مسئله و انكار مسايل مربوط به ائتنیک ها و ملل ايرانى ادامه ميدهد، نمى توان انتظار موفقيت در اداره ى امور كشور و ايجاد رضايت براى تمامى ايرانيان را داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر