نویسنده: سردار داغچى
جغرافيا:
روسيه با نام رسمى فدراسيون روسيه (راسيسكايا فدراتسيا) پهناورترين كشور جهان است كه در شمال اوراسيا قرار دارد. اين كشور در آسياى شمالى و اروپاى خاورى واقع است و با اقيانوس آرام شمالى و اقيانوس منجمد شمالى و نيز با درياى خزر، درياى سياه و درياى بالتيك مرز آبى دارد. روسيه با 14 كشور آسيايى و اروپايى مرز زمينى دارد و با كشورهاى پيرامون درياى برينگ، درياى ژاپن، درياى خزر، درياى سياه، و درياى بالتيك ارتباط دريايى دارد. روسيه با 17075400 كيلومتر مربع وسعت، پهناورترين كشور جهان است. مساحت روسيه دو برابر مساحت كانادا يا چين يا ايالات متحده آمريكا است. اين كشور در عرض هاى بالاى جغرافيايى واقع شده است و بيشتر مناطق كشور سردسير و كم بارش است، به همين دليل بيشتر مناطق اين كشور (به ويژه سرزمين بزرگ سيبرى) خالى از سكنه هستند و كشاورزى در اين مناطق ميسر نيست. پايتخت روسيه شهر مسكو است كه در غرب و بخش اروپايى كشور است.
روسيه 141378000 نفر جمعيت دارد. تراكم جمعيت روسيه 8.3 نفر در هر كيلومتر مربع است كه از پايين ترين نرخ هاى تراكم جمعيت در جهان است. همچنين نرخ رشد جمعيت در اين كشور منفى است. بيشتر جمعيت روسيه در غرب اين كشور (بخش اروپايى) زندگى مى كنند. كشور روسيه داراى 21 جمهورى خودمختار، 46 منطقه، 9 قلمرو و دو شهر خودمختار مسكو و سنت پترزبورگ است. در شهر مسكو پارلمان و دوماى كشورى و مجلس سنا و شوراى فدراسيون فعاليت دارند. علت اينكه اين دو شهر خودمختار هستند اين است كه از نظر مساحت و جمعيت با ساير مناطق قابل مقايسه نبوده و از آنجا كه اين دو شهر در دوران مختلف پايتخت بودند از اهميت خاصى برخوردار هستند و به عنوان مناطق خودمختار معرفى شده اند. شهر مسكو با جمعيت 8,4 ميليون نفر پايتخت فعلى روسيه است.
دين و زبان:
دين رسمى اين كشور مسيحى ارتدوكس و اديان رسمى در اين كشور مسيحيت، اسلام، يهوديت و بودايى مى باشند. از لحاظ جمعيتى، دين اسلام بعنوان دومين دين در كشور فدراتيو روسيه محسوب مى گردد. حدود 20 ميليون نفر مسلمان در روسيه زندگى مى كنند كه اكثرا در نواحى شمال قفقاز و شمال درياى خزر ساكن هستند. حدود 80 درصد از مردم روسيه از ائتنیک روسى هستند و ساير ائتنیک های اين كشور عبارتند از: تاتار، اوكراينى، چوواش، چچنى، ارمنى، ترك، داغستانى، مغول، آوارى، اينگوش، چركس، بالكار، اوستيايى، آزربايجانى، گرجى، و. . . است. زبان رسمى روسيه، روسى است. ولى 27 زبان رسمى ديگر نيز در جمهورى ها و مناطق خودگردان اين كشور وجود دارد. روسيه فرهنگ پربارى دارد و نويسندگان معروفى مانند تولستوى و داستايوفسكى روس بوده اند.
برخى از اصول قانون اساسى روسيه:
اصل 66 : وضعيت يك جمهورى بايد توسط قانون اساسى فدراسيون روسيه و قانون اساسى آن جمهورى تعيين شود.
اصل 68:
1) زبان روسى بايستى در كل قلمرو فدراسيون روسيه زبان رسمى باشد.
2) جمهورى ها بايستى حق استفاده از زبان ملى خود را داشته باشند. در اين جمهورى ها، در هيئت هاى دولت ملى، در هيئت هاى خود گردان محلى و موسسات دولتى، زبان محلى بايد در كنار زبان رسمى فدراسيون روسيه (روسى) استفاده شود.
3) فدراسيون روسيه بايد حق تمام مردمش براى حفظ زبان محلى و ايجاد شرايط براى تحصيل و گسترش آن را تضمين كند.
سيستم آموزشى روسيه
سياست اتحاد جماهيرشوروى از سال 1917 تا پيش از تجزيه كشور، عمدتا بر افزايش نرخ سواد كلى جمعيت كشور تاكيد داشت. بطور سنتى آموزش و پرورش كشور شوروى از نظام با ارزش اجتماعى بهره برده و از پيشرفت قابل توجه در اين زمينه برخوردار گرديده بود. از جمله عمده ترين سياست هاى آموزش سنتى روسيه پيش ازاصلاحات مى توان از موارد ذيل نام برد:
- تقويت ساختار نظام آموزش پيش دبستانى
- افزايش سطح سواد همگانى
- تدارك و توزيع كتب رايگان درسى
- ارائه برنامه هاى آموزش آزاد در سطحى گسترده
- ارائه برنامه هاى فوق برنامه به دانش آموزان به ويژه دانش آموزان تيزهوش در دروس فيزيك و رياضى
- فراهم سازى تنوع وسيعى از برنامه هاى آموزش تكميلى
- اجراى طرح تغذيه رايگان كودكان خانواده هاى كم درآمد در مدارس سراسر كشور
- سياست هاى آموزشى دوره گذار
- حفظ يكپارچگى فضاى آموزشى كشور
- تبيين و تدوين مقررات واحد فدرال آموزشى
- توسعه استاندارد هاى آموزش ايالتى
- ايجاد مكانيسم واحد اعتبار بخشى به تاسيسات آموزشى وكنترل كيفيت بر خدمات آموزشى
- نظارت بر رعايت ضمانت حقوق شهروندى در برخوردارى از آموزش پايه
- كاهش روند خصوصى سازى نظام تاسيسات آموزشى ايالتى و فراهم سازى و ارائه خدمات آموزش پايه
- تهيه سرمايه مالى اختصاصى مورد نياز براى مدارس فعال و پيشنهاد آموزش عمومى اجبارى
سياست هاى آموزشى حال حاضر
اولياى امور روسيه به اين موضوع پى برده اند كه آموزش و پرورش از نقش هدايتگر در دوره انتقال براى آموزش نسل فعلى و آتى جهت زندگى در جامعه جديد برخوردار است. از اين روى سياست اصلى بخش آموزش روسيه، ايجاد تغييرات وسيع و پايه اجتماعى به منظور ساماندهى روسيه جديد است. در چنين شرايطى، همبستگى پيچيد هاى ميان تغييرشكل سيستم آموزشى و محتواى آن وجود دارد. ساختار همبستگى چند جانبه است. به نحوى كه آموزش از يك سو بعنوان عامل نوسازى ارتباطات اجتماعى و از سوى ديگر بعنوان نيروى محرك توسعه جامعه مطرح میگردد. اتخاذ فضاى آموزشى واحد كه از يك سو بر سنت هاى آموزشى روسيه مشتمل گرديده و از سوى ديگر از همسويى با تمايلات جهانى برخوردار باشد، نيز از جمله سياست هاى اصلى آموزشى روسيه میباشد.
بند 8 قانون فدرال در زمينه آموزش و پرورش، نظام آموزشى روسيه
- ارائه برنامه هاى آموزشى منسجم و تبيين و تدوين معيار هاى آموزشى در سطوح مختلف آموزشى
- اهميت دهى به مراكز آموزشى بدون توجه به شكل سازمانى و حقوقى، نوع و قسم آن
- مديريت بركادرآموزشى و تقويت وابستگى آنان به نهادها و سازمان هاى آموزشى
- گسترش آموزش اجتماعى معلمين
- آماده سازى شغلى كودكان و افراد بزرگسال
- آماده سازى برنامه فدرال توسعه آموزشى روسيه
- توسعه آموزش تكميلى كودكان نواحى شهرى
- افزايش بودجه تاسيسات تكميلى كودكان تا سقف 129 ميليون روبل
- تشكيل صندوق مالى جهت خريد كتب آموزشى طى سال 1998
- تخصيص 27.7 ميليون روبل از بودجه فدرال جهت انتشار كتب درسى كودكان نابينا
استراتژى هاى آموزشى
از جمله مهمترين استراتژيهاى آموزشى روسيه مى توان از موارد ذيل نام برد:
- توسعه دمكراسى آموزشى
- اتكا به خويشتن ملى، هماهنگى ارتباطات بين المللى، حذف تنش هاى اجتماعى و توسعه قدرت اقتصادى روسيه در شرايط جديد به واسطه طراحى و اجراى سياست هاى مدرن آموزشى
- تضمين حقوق شهروندى جهت برخوردارى از برنامه هاى آموزش با كيفيت بالا برخوردارى كليه شهروندان روسى از حق انتخاب برنامه ها و امكانات آموزشى مطابق با تمايلات طبيعى، قابليتها و منافع ملى
- ابقاء فضاى يكپارچه و منسجم آموزشى
- اصلاح محتواى آموزشى
- طراحى نظام آموزشى وهدايت تحصيلى دانش آموزان در زمينه انجام تحقيقات آموزشى
- تفكيك موسسات آموزشى
سياست هاى تبعيض آميز و ضد انسانى در دوران حاكميت بلشويكها:
از جمله اعمالى كه دولت شوروى پس از استقرار رژيم بلشويسم براى محو هر گونه آثار اسلامى و هويت ملى در مناطق زير سلطه ى خود در روسيه انجام داد عبارتند از:
1- خراب كردن مساجد در شوروى:
پس از استقرار بلشويسم در روسيه، نيرو هاى بلشويكى در نواحى مسلمان نشين به هر شهرى مى رسيدند اول مساجد آن شهر را خراب مى كردند و بقيه را نيز اشغال كرده و به اداره، گاراژ، تماشا خانه و حتى به اصطبل، تبديل مى نموند، شبيه اين اعمال وحشيانه را در سال هاى نه چندان دور ارمنستان با اراضى اشغالى قره باغ و مردم مسلمان آن منطقه انجام مى داد. تعداد زيادى از مساجد، در جريان جنگ ميان مسلمانها و نيرو هاى بلشويكى خراب شد. به موجب يك آمار رسمى در زمان تزار هفت هزار مسجد در روسيه وجود داشت ولى در سال 1949 بنا به گفته ى مجله ى اخبار جنگ شوروى بيش از 1312 مسجد در روسيه وجود ندارد. به نقل از مجله ى ملا نصرالدين چاپ تفليس تا قبل از انقلاب روسيه فقط در شهر باكو 34 مسجد وجود داشت اما در سال 1949 تنها يك مسجد موجود بود ! آن را هم دولت شوروى به اين دليل خراب نكرده بود كه به عنوان آزادى دين به رخ مسلمانها بكشند و بگويند: مسلمان هاى شوروى آزادند !
2- دستگيرى و تبعيد رهبران مسلمان:
از اقدامات ديگر شورويها براى از بين بردن دين اسلام و هويت ملى و دينى مردم سرزمين هاى زير سلطه ى شوروى، دستگيرى پيشوايان دينى مسلمان بود. شورويها در هر كشورى كه رژيم بلشويك را مستقر مى كردند، كليه پيشوايان مذهبى را دستگير و به محاكمه مى كشيدند. در اين محاكمه هر كس را كه از مذهب خود دست كشيده و مرام كمونيسم را قبول مى كرد آزاد مى نمودند و بقيه را كه در تعصبات مذهبى پا بر جا و حاضر به همكارى با كمونيستها نمى شدند، محاكمه و سپس به اعدام يا حبس و تبعيد محكوم مى كردند.
3- محاكمه ى تاريخى تاشكند و اعدام سلطان گاليوف رهبر مسلمانان تاتار:
در سال 1929 محاكمه معروف تاشكند شروع شد. در اين سال عده ى زيادى از مسلمانان بنام پيشوايان نهضت پان تورانيسم و پان اسلاميزم محاكمه شدند. اتهام اين عده اين بود كه با اجراى توطئه هاى پان اسلاميزم فعاليت هاى ضد شوروى در بين مردم ترك زبان اتحاد شورى بعمل مى آوردند. اين محاكمه با شورش نيروهاى باسماچى در تركستان نيز ارتباط داشت و ماجراى آن از اين قرار بود كه در تركستان و ازبكستان و قسمتى از نقاط آسياى مركزى، عده اى از مسلمانان ترك به مخالفت با رژيم شوروى شورش كرده و به هيچ وجه تسليم كمونيستها نمى شدند. در محاكمه تاشكند صرفنظر از افراد عادى مسلمان چند تن از افراد برجسته ى دولتى نيز محكوم شدند كه از آن جمله بايد سلطان گاليوف رهبر مسلمانان تاتار را نام برد. گاليوف در اين محاكمه به جرم قيام عليه دولت شوروى و فعاليت براى تشكيل يك حكومت اسلامى در آسياى مركزى محكوم به اعدام گرديد و بلا فاصله نيز از طرف مامورين دولت شوروى تيرباران شد. گاليوف در ميان مردم مسلمان تاتار نفوذ و محبوبيت فوق العاده اى داشت و در سال 1917 فريب بيانيه ى حقوق ملل روسيه را خورد و به تصور اينكه مطابق اعلاميه ى لنين و استالين خطاب به دولت « به كارگران مسلمان » جديد شوروى اجازه ى تشكيل يك حكومت ملى مذهبى را به ملت تاتار خواهد داد حاضر شد با دولت موقت لنين همكارى كند. به همان دليل بود كه استالين در سال 1922 وى را به همكارى در كميسيارياى مليت ها كه خود در راس آن بود دعوت كرد. گاليوف بعد ها كم كم مشاهده كرد كه نظر استالين و لنين در باره اقليت هاى مذهبى و ملى مردم آسياى مركزى جز يك مشت الفاظ تبليغاتى چيز ديگرى نمى باشد به همين دليل ناچار شد در خفا برخلاف روش دولت شوروى نهضت هاى اسلامى را در تركستان، ازبكستان و تاتارستان تقويت نمايد و در نهايت به جرم داشتن همين تمايلات ملى و مذهبى به اعدام محكوم گرديد.
4- تبعيد دسته جمعى مسلمانان و كوچاندن روسها به نواحى مسلمان نشين آسياى مركزى:
شورويها براى برهم زدن آخرين مظاهر ملى و مذهبى مردم مسلمان آسياى مركزى دست به يك جنايت وحشيانه عظيم ديگر زدند كه در تاريخ بربريت نيز نظير آن ديده نشده است. اين عمل عجيب جنايت بار، تبعيد دسته جمعى مسلمانان آسياى مركزى به سيبرى و نقاط ديگر روسيه بوده است. شورويها مليونها نفر از مردم مسلمان را به زور سر نيزه ى ارتش سرخ، از خانه و كاشانه آبا و اجدادى خود بيرون كرده، هزاران كيلومتر آنها را پياده برده و در نواحى روس نشين تقسيم مى نمودند. دولت شوروى بجاى اين عده مسلمان تبعيد شده به نقاط مختلف من جمله سيبرى، عده اى ديگرى از روسها را نيز از نواحى ديگر كوچانده در آسياى مركزى مستقر مى كرد تا بدين وسيله هم نقشه ى روسى كردن آسياى مركزى را عملى نموده و هم مسلمانان را بى خانمان و در بدر نموده باشد.
5- تصويب قوانين بر ضد مسلمانان:
دولت بلشويكى شوروى در مورد ترك هاى مسلمان تنها به موارد فوق اكتفا نكرد بلكه براى محو و از بين بردن هر گونه مظاهر دين اسلام، دست به وضع يك رشته قوانين نيز زد كه هر يك از مواد آن مغاير با بند 3 فرمان شوروى مبنى بر آزادى عقايد مذهبى بود.
6- تغيير خط مسلمانان يا آخرين مرحله روسى كردن نواحى مسلمان نشين روسيه:
قبل از انقلاب اكتبر خط كليه مسلمانان روسيه خط عربى بود. مسلمانان هر ناحيه، نوشتجات خود را به زبان محلى منتها به خط عربى قرآنى مى نوشتند، شورويها پس از تصرف هر ناحيه مسلمان خط آن ناحيه را به لاتین تبديل مى نمودند. پس از اجراى اين نقشه آخرين مرحله روسى كردن مناطق مسلمان نشين روسيه در سال 1939 اجرا شد بدين معنى كه خط تمام جمهورى هاى مسلمان نشين از لاتين به روسى تبديل گرديد.
تبعيض هاى موجود در فدراسيون روسيه
با وجود پيش بينى بعضى از حقوق ملى و مذهبى براى مليت هاى غيرروس در قانون اساسى روسيه، سياست هاى تبعيض آميز از طرف دولت هاى حاكم بر روسيه در زمان هاى مختلف بر اين مليتها اعمال شده است كه ريشه بسيارى از اين تبعيض ها به زمان حكومت تزارها و بخصوص شوروى سابق برمى گردد. در حال حاضر سياست هاى تبعيض آميز به اشكال مختلف ادامه دارد كه باعث نارضايتى هاى گسترده در جمهورى هاى غيرروس و عمدتا مسلمان و ترك نشين شده است. قفقاز شمالى كه در حال حاضر كانون بحران و درگيريها در روسيه فعلى به شمار مى آيد، شامل چند جمهورى خودمختار است كه به ترتيب از شرق به غرب عبارتند از داغستان، چچن، اينگوش، اوستياى شمالى، كاباردا- بالكار، قره چاى - چركس و آديغه (آديگه) است. تراكم اصلى جمعيت مسلمانان روسيه نيز در اين منطقه است و به رغم جمعيت بالا از نظر سازمانى هيچ نهاد يا جامعه فراگير اسلامى در روسيه وجود ندارد و مسلمانان در مجلس روسيه فاقد كرسى هاى ويژه هستند.
بسيارى از اختلافها و كشمكش هاى كنونى در قفقاز ريشه در نوع تقسيمات ارضى بين اقوام و مليت هاى مختلف توسط زمامداران سابق دارد. بسيارى از اين تقسيم بندى ها بدون توجه به گروه هاى ائتنیکی ساكن منطقه و خواسته هاى آنها انجام گرفته است. در سايه چنين تقسيماتى، مردمانى يكسان، خود را در واحد هاى متفاوت و نيز ائتنیک های متفاوت خود را درون يك واحد خودمختار يافته اند. اين وضعيت خطر بروز درگيرى هاى ائتنیکی را افزايش مى دهد. عوامل مختلفى مانند تبعيض هاى سياسى، ملى و اقتصادى سبب بروز درگيريها در اين منطقه مى شود بطوريكه دراين جمهورى ها، استاندارد هاى زندگى در سطوح بسيار پايينى قرار دارد. بيكارى شديد و فساد و جرم و جنايت بسيار گسترده شديداً موجب نارضايتى مردم گرديده است. علاوه بر اينها حس نفرت در ميان مردمان منطقه (در ميان تمام جمهورى هاى قفقاز شمالى) نسبت به روس ها چنان شديد است كه همواره و در هر فرصتى موجب بروز شورش بر عليه دولت مركزى مى شود. يكى از دلايل تاريخى نفرت مردم منطقه از روسها را بايد در سياست هاى كوچ اجبارى در زمان شوروى جست وجو كرد كه به عنوان نمونه در فاصله اكتبر 1943 تا جولاى 1944 ، شش گروه ائتنیکی كوچك به اتهام خيانت، به آسياى مركزى و سيبرى كوچ داده شدند كه جمعيت آنان به بيش از يك ميليون تن مى رسيد. (براساس آمارسال 1939 : چچنها 690,407 ؛ اينگوشها 92.470؛ قره چايها ,. 134 ؛تاتار هاى كريمه بيش از 200 هزار , 42 ؛ كوميكها 271 , 75 ؛ بالكارها 666 ,737 و آلمان هاى ساكن ولگا 380 هزار نفر).
در سال هاى ابتداى سقوط شوروى موج استقلال طلبى ملل قفقاز شمالى را نيز دربر گرفت كه روسيه با اقدامات خشونت بار آنها را سركوب كرد كه شديدترين آنها در سال 1994 و 1999 در دو جنگ با استقلال طلبان چچن صورت گرفت. استقلال طلبان نه تنها در چچن بلكه در ساير جمهورى ها همچون داغستان، اوستياى شمالى و كاباردينو- بالكار نيز فعال بوده و از هر فرصتى براى انتقام از روسيه استفاده مى نمايند. قفقاز در كل و بويژه قفقاز شمالى همواره مستعد درگيرى و بى ثباتى است زيرا ريشه چنين منازعاتى بسيار عميق و در هم تنيده است و تا وقتيكه خواسته هاى مليت هاى معارض و چالشگر منطقه در شكل قابل قبولى از طرف دولت مركزى روسيه تامين نشود، نمى توان آينده مشخصى براى اين منطقه از نظر رشد و شكوفايى متصور شد . به همين خاطر كارشناسان منطقه قفقاز شمالى را به دليل وجود نارضايتى هاى ملى و مذهبى از حكومت مركزى، پاشنه آشيل و نقطه ضعف روسيه مى دانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر