۱۳۹۲/۱۱/۱۱

آنچه ما درباره ى رشد زبان مادرى مى دانيم

نویسنده: سردار داغچی
تحقيقات نشان مى دهد كه زبان مادرى كودكان دوزبانه در رشد شخصيتى و آموزش آنها نقش بسيار مهمى ايفا ميكند. جرئيات بيشتر درباره ى يافته هاى اينتحقيق چنين است:
دوزبانگى تاثير مثبت بر فرايند زبانى و رشد تحصيلى دانش آموزان دارد. وقتى دانش آموزان در دوره ى ابتدايى توانايى هايشان را در دو يا چند زبان بپرورانند، شناخت عميق ترى نسبت به زبان و چگونگى استفاده ى مؤثر از آن را كسب مى كنند. اگر آن ها در فرايند يادگيرى هم زمان هر دو زبان را بيشتر تمرين كنند، مخصوصا وقتى سطح سواد را در هر دو مورد رشد دهند، در حقيقت مى توانند هر دو زبان را نظم داده كنار هم گذاشته و با هم مقايسه كنند. بيش از 150 تحقيق انجام شده در طول 35 سال گذشته بر آنچه فيلسوف آلمانى، گوته، اظهار داشته است صحه مى گذارد: كسى كه فقط يك زبان مى داند، در واقع با آن زبان آشنايى كامل ندارد. همچنين تحقيقات نشان مى دهد كه دانش آموزان دو زبانه، از طريق زبان هاى مختلف، در پردازش اطلاعات انعطاف پذيرى بيشترى از خود نشان مى دهند.
ميزان رشد زبان مادرى دانش آموزان، مسلما باعث رشد بيشتر زبان دوم آنها مى شود. دانش آموزانى كه با پايه ى قوى در زبان مادريشان وارد مدرسه مى شوند، در يادگيرى دروس زبان مدرسه توانايى بيشترى از خود نشان مى دهند. والدين و سرپرست هاى كودكان ( مثلا پدر بزرگها و مادر بزرگها) اوقاتى را با بچه ها مى گذرانند، داستان تعريف و يا با آنها درباره ى موضوعات مختلف بحث مى كنند، در نتيجه دايره ى لغات و مفاهيم زبان مادرى كودكان تقويت شده و وقتى با آمادگى كامل براى يادگيرى زبان دوم وارد مدرسه شوند، از نظر آموزشى موفق تر هستند. دانش و قابليت هاى آنها در زبان مادرى كه در خانه ياد گرفته اند به زبانى كه در مدرسه مى آموزند، منتقل مى شود. از نقطه نظر رشد آنها در مفاهيم و مهارت هاى انديشه، هر دو زبان لازم و ملزوم يكديگرند. انتقال زبان مى تواند به دو صورت انجام گيرد: در مدرسه از زبان مادرى حمايت شده (به طور مثال در برنامه ى آموزشى دو زبانه)، مفاهيم، زبان و مهارت هاى يادگيرى كه كودكان از زبان اكثريت آموخته اند به زبان خانه منتقل شود. در نتيجه وقتى محيط آموزشى به كودكان اجازه ى دسترسى به هر دو زبان را دهد، دو زبان همديگر را حمايت مى كنند. 
حمايت از زبان مادرى در مدرسه نه تنها زبان مادرى كه توانايى هاى دانش آموزان را در يادگيرى زبان مدرسه رشد مى دهد. اين يافته با توجه به يافت ههاى قبلى غافل گير كننده نيست، يافته هايى مانند: الف- دو زبانگى دانش آموزان را با اصول زبان شناسى آشنا مى كند. و ب- قابليت هاى هر دو زبان به طور چشم گيرى به هم مربوط و يا لازم و ملزوم يكديگرند. در صورتى كه زبان مادرى در مدرسه به طور موثر تدريس شود، عملكرد دانش آموزان دو زبانه بهتر شده و سطح سواد آموزى در آن زبان افزايش مى يابد. بر عكس، وقتى براى ناديده گرفتن زبان مادرى شان تشويق شوند، رشد آنها كند و شالوده ى ذهنى و شخصيتى شان نيز براى يادگيرى خدشه دار مى شود.
صرف اوقات آموزشى براى زبان اقليت در مدرسه هيچ آسيبى به رشد آكادميك دانش آموزان در زبان اكثريت نمى رساند. تنى چند از متخصصين تعليم و تربيت و والدين به برنامه هاى آموزشى دو زبانه يا تدريس زبان مادرى شك داشتند، زيرا نگران بودند كه در اجراى اين برنامه ها زمان بسيارى صرف شود. براى مثال، در برنامه ى دو زبانه كه 50 درصد وقت صرف تدريس به زبان مادرى و 50 درصد به زبان اكثريت است، به يادگيرى زبان اكثريت لطمه وارد مى شود؟ يكى از يافته هاى بديهى تحقيقات آموزشى كه در بسيارى از كشور هاى جهان اجرا شده، نشان مى دهد كه برنامه هاى عملى كارآمد دو زبانه مى تواند سطح سواد و آگاهى را در زبان اقليت بدون هيچ تاثير منفى در پيشرفت زبان اكثريت دانش آموزان افزايش دهد. براى مثال در اروپا، در بلژيك، برنامه ى فوير كه توانايى هاى آموزشى و تكلم دانش آموزان را به سه زبان (زبان مادرى، هلندى و فرانسه) در دوره ى ابتدايى شكوفا كرده، بيانگر مزيت هاى آموزش به دو يا سه زبان است.
از يافته هاى تحقيقاتى مذكور، مى توان متوجه چگونگى رخ داد آن شد. وقتى در مدرسه دانش آموزان دروس را به زبان اقليت هم ياد بگيرند (براى مثال زبان مادرى)، فقط اين زبان را در سطح محدود فرا نمى گيرند. آنها مفاهيم و مهارت هاى عقلانى را كه كاملا به توانايى آنها در كاركرد زبان اكثريت مربوط است ياد مى گيرند. دانش آموزانى كه مى توانند ساعت را به زبان مادرى شان بگويند، مفهوم زمان را به خوبى درك كرده اند و براى گفتن ساعت به زبان دوم ديگر نيازى به يادگيرى دوباره ى مفهوم زمان ندارند؛ آنها براى قابليت عقلانى كه قبلا فرا گرفته اند، كافى است به سادگى قالب هاى جديد و يا « ساختار هاى ساده » را جايگزين كنند. همچنين در مراحل  پيشرفته تر، مهارت هاى آموزشى و آكادميك مانند تشخيص ايده ى اصلى از جزئيات فرعى يك داستان يا مقاله، شناختن علت و معلول، تمييز حقيقت از نظريه، تنظيم توالى حوادث يك داستان يا روايت تاريخى از طريق زبان منتقل مى شود.
زبان مادرى آسيب پذير است و به آسانى در اوايل دوران مدرسه خدشه دار مى شود. براى بسيارى از مردم شگفت انگيز است كه كودكان دو زبانه در اوايل دوران مدرسه چقدر سريع مهارت هاى گفتارى را از زبان اكثريت « جذب مى كنند » (ولى براى كسب  مهارت هاى آكادميك پروسه زمانى بيشترى طول مى كشد). متخصصين تعليم و تربيت اغلب از اين كه دانش آموزان چقدر سريع مى توانند تواناييشان را در به كارگيرى زبان مادرى شان، حتى در محيط خانه، از دست دهند، آگاهى كمترى دارند. ميزان و سرعت از دست دادن اين توانايى بستگى به تجمع خانواده در گروه زبانى خاص دارد. اگر در بيرون از مدرسه زبان مادرى به طور گسترده اى استفاده شود، اين زبان در ميان بچه ها كمتر از بين مى رود. و يا اگر جايى براى ارتباطات زبانى متمركز و مناطق خاصى براى « اسكان » وجود نداشته باشد، آنها توانايى ارتباط با زبان مادرى شان را در طول 2 يا 3  سال بعد از مدرسه از دست مى دهند. آنها ممكن است مهارت هاى ادراكى را حفظ كنند اما هنگام صحبت با همسالان و خوهران و برادران و در جواب دادن به والدين شان از زبان اكثريت استفاده كنند. وقتى آن بچه ها بزرگ شوند، جدايى زبانى بين والدين و فرزندان به شكاف عميق عاطفى تبديل مى شود. با نتايج قابل پيش بينى دانش آموزان نسبت به هر دو فرهنگ مدرسه و خانه بيگانه خواهند شد- بحران هويت.
براى كاهش ميزان از دست دادن زبان، والدين بايد تدابير زبانى خانگى قوى اعمال كنند تا فرصت هاى زيادى براى وسعت بخشيدن به كاربرد زبان مادرى براى بچه ها فراهم آيد. مواردى همچون ارتباط با زبان مادرى، بازى هاى گروهى، رفتن به كشور مبدا و. . . .
معلم ها مى توانند به دانش آموزان در حفظ و رشد زبان مادرى شان كمك و ارزش دانستن يك زبان بيشتر را به آنها منتقل كنند. براى مثال برنامه هايى همچون موارد زير در كلاس اجرا كنند: 
الف- با ارزيابى و تجليل از دانش آموزان دو زبانه در كلاس، آگاهى آنها را نسبت به اهميت زبان بالا برند.
ب- هر روز يك دانش آموز لغت خاصى را از زبان مادرى اش در كلاس مطرح كرده و تمام دانش آموزان حتى معلم آن لغت را ياد گرفته و درباره ى آن در كلاس صحبت كنند- مشاركت زبانى.
بى اعتنايى به زبان كودك مساوى است با ناديده گرفتن خود كودك. وقتى اين  پيام، چه تلويحى و چه آشكار، كه « زبان و فرهنگ خودت را پشت در كلاس بگذار»  به دانش آموزان منتقل شود، آنها همراه با اين پيام هويتشان را نيز پشت در كلاس جا مى گذارند. آنها وقتى احساس كنند كه طرد شده اند، در فعاليت هاى كلاسى غيرفعالانه و با اعتماد به نفس كمترى شركت مى كنند. اين كافى نيست كه معلم با بى اعتنايى زبان و تفاوت فرهنگى دانش آموزان را در مدرسه قبول كند بلكه بايد ابتكار عمل را براى تاييد هويت زبانى آنها در دست گرفته، با انجام كارهايى همچون نصب پوستر از زبان هاى مختلف و تشويق براى نوشتن هم به زبان مادرى و هم به زبان اكثريت فضاى آموزشى پديد آورند كه زبان و مهارت فرهنگى تمام دانش آموزان به طور فعالانه، تاييد و پذيرفته شود.
ساختن هويتى پويا براى آينده
متخصصين تعليم و تربيت تدابير زبانى را در مدرسه رشد داده، برنامه درسى و آموزشى را طورى سازمان دهى كنند كه زبان و فرهنگ دانش آموزان در تمامى روابط متقابل در مدرسه رعايت شده، مدرسه نيز نگرش هاى منفى و عدم بى اطلاعى درباره ى تنوع موجود در جامعه را كنار گذارد. با به چالش طلبيدن ساختار قدرت جبرى، مدرسه از دانش آموزان دوزبانه حمايت كرده و نگرش مثبتى به آنها دهد تا بدانند چه كسى هستند و در آينده در جامعه چه نقشى خواهند داشت. دانش آموزان چند زبانه در ساختن جامعه و در مقياس وسيع تر در جامعه جهانى نقش مهمى دارند، اگر ما متخصصين تعليم و تربيت هر آنچه كه به آن اعتقاد داريم و به صلاح آنهاست به مرحله ى عمل در آوريم:
- فرهنگ دانش آموزان و مهارت زبانى آنها در خانه، پايه ى يادگيرى آتى آنها را مى سازد. و ما بايد آموزش آنها را بر روى پايه هاى قبلى بسازيم نه بر روى خرابه هاى آن.
- هر دانش آموزى حق دارد استعدادهايش كشف شده و در مدرسه شكوفا شود. خلاصه اين كه به تفاوت هاى زبانى و فرهنگى به عنوان « معضلى كه بايد حل » نگاه نكنيم و به جاى آن چشم هايمان را باز كرده و منابع عقلانى، فرهنگى شود و زبانى آنها را ببينيم كه چطور از وطنشان به مدرسه و جامعه ى ما به همراه آورده اند. اگر چنين كنيم، آنگاه سرمايه عقلانى، زبانى و فرهنگى جامعه مان به طور چشم گيرى افزايش خواهد يافت.

۱۳۹۲/۱۰/۱۲

اهميت زبان مادرى در حيات انسان

نویسنده: سردار داغچی
هنگامى كه انسان چشم به عالم هستى مى گشايد، اولين صدايى كه به گوشش مى رسد، صداى گريه هاى خود اوست و پس از آن صداى شيرين مادر است كه او را به خود مى خواند. مادر مهربان فرزند عزيزش را در آغوش مى گيرد و با مهر و عطوفت خود با جملاتى شيرين و كودكانه با او سخن مى گويد و او را نوازش مى كند. اين جملات و سخن ها در ضمير ناخودآگاه كودك ثبت و ضبط مى شود و به مرور زمان، زبان مادرى اولين عامل در شكل گيرى شخصيت و فرهنگ و هويت فرد مى شود. در اينجا مى خواهم به اهميت زبان مادرى از چند ديدگاه بپردازم تا برهمگان روشن شود كه آنجا كه زبان مادرى مى ميرد، شخص نيز وجود حقيقى خود را از دست مى دهد و در كلام ساده از هويت خويش فاصله مى گيرد تا آنجا كه خود را در ورطه ى نابودى مى بيند و. . .
1- جنبه ى شخصى و شخصيتى
همه ى روانشناسان و جامعه شناسان بر اين باورند كه زبان مادرى اولين و مهمترين عامل در شكل گيرى شخصيت انسان است. از نظر روانشناسى اولين و مهمترين وسيله ى برقرارى ارتباط با افراد همين زبان مادرى است. انسان به زبان مادرى خود با ديگران رابطه ى عاطفى برقرار مى كند و خواسته ها ونيازها و آرزو هاى او ابتدا بر زبان مادرى جارى مى شود و مادر اولين شخصى است كه انسان با او چنين رابطه ى گرم و صميمى برقرار مى كند. همانگونه كه انسان به زبان مادرى سخن مى گويد، در قالب زبان مادرى نيز فكر مى كند و مى انديشد. تصميم ها، آمال و آرزوها و. . . هر فرد در ارتباط مستقيم با زبان مادرى در ذهن او شكل مى گيرد. يادگيرى هر زبان در چهار مرحله صورت مى گيرد اول: شنيدن دوم: صحبت كردن سوم: خواندن و چهارم:
نوشتن. طبيعى است كه زبان مادرى اولين زبانى است كه بايستى در اين چهار مرحله آموخته شود. چنانچه در فرايند يادگيرى زبان اين چهار مرحله طى نشود و يا نيمه كاره طى شود و يا به جاى زبان مادرى، زبان ديگرى آموخته شود، مشكلات زيادى براى فرد و جامعه به وجود مى آيد به عنوان مثال ممكن است چنين فردى دچار ضعف در يادگيرى و آموزش شده و از درك حقايق آنگونه كه هست باز بماند يا دچار ضعف شخصيتى شده و خصوصيات اخلاقى مانند ترس، كم رويى، خجالتى بودن، منزوى بودن و. . . در وجود او شكل گيرد. چنين فردى در برقرارى ارتباط سالم و مفيد با پيرامون خود دچار مشكل شده و خود را از جامعه اى كه در آن زندگى مى كند جدا مى يابد، جامعه نيز چنين فردى را يك فرد غير عادى و بيگانه به حساب آورده و در نتيجه بين فرد و جامعه فاصله مى افتد.
2 جنبه ى مكتبى و مذهبى
خداوند حكيم در قرآن كريم مى فرمايد همانا ما قرآن را به زبان عربى نازل كرديم و در نزول آن به زبان عربى براى آنان كه مى انديشند حكمتهايى وجود دارد. همه مى دانيم كه قرآن در يك سرزمين عرب زبان نازل شده است. بديهى است كه يك فرد عرب زبان بايد به زبان عربى آموزش ببيند چرا كه به زبان عربى تسلط دارد و آن را بهتر از همه ى زبانها مى فهمد و درك ميكند. اين امر نشان دهنده ى آن است كه براى درك مفاهيم دينى و. . . بهترين راه آموزش، آموزش به زبان مادرى است. چرا كه انسان با زبان مادرى بهتر و سريع تر مى فهمد و درك مى كند. آيا اگر قرآن كريم به زبانى غير از زبان عربى نازل شده بود مى توانست در عربستان طرفدارانى پيدا كند!!؟ آيا اصلا اعراب آن را مى فهميدند !!؟ حال چه رسد كه آن را حفظ و صيانت كنند و در سراسر جهان گسترش دهند!!! از طرفى ديگر اگر قرار بود همه ى انسانها براى درك قرآن و مفاهيم اسلام عربى بياموزند در اين صورت چه لزومى داشت كه اين همه ترجمه به زبان هاى مختلف دنيا از قرآن كريم صورت گيرد!!؟ موارد ياد شده نشان مى دهد كه براى فهم و گسترش يك فكر و دين و مذهب و. . . بايد آن را به زبان هركس به او فهماند و مفاهيم آن را اشاعه داد. خداوند حكيم در قرآن مى فرمايد ما انسان ها را با تنوع ائتنیکی و زبانى آفريديم و همانا در آفرينش آن براى خردمندان درسهايى است. اين امر نشان دهنده ى توجه و احترام خداوند به همه ى ائتنیک ها و زبانها است.
3- جنبه ى تاريخى، اجتماعى و فرهنگى
اولين و بهترين راه براى تحريف تاريخ يك ملت و نفوذ در فرهنگ و اجتماع آن از بين بردن زبان مادرى آن ملت است. پايه و اساس تاريخ يك ملت و فرهنگ و هويت او زبان مادرى اوست. ملتى كه تاريخ خود را نداند همانند فردى است كه شناسنامه ندارد و از كجا آمدن و به كجا رفتن او معلوم نيست. اگر زبان مادرى از بين برود رفته رفته تاريخ ملت نيز به فراموشى سپرده شده و سوء استفاده كنندگان به تحريف تاريخ آن پرداخته و ذهن و فكر يك ملت را بيمار خواهند نمود. با مرگ زبان مادرى رفته رفته همه ى ابعاد وجودى يك ملت مانند تاريخ، آداب و رسوم، موسيقى، ادبيات و. . . نيز از بين خواهد رفت.
4- جنبه ى سياسى
هيتلر مى گويد اگر مى خواهيد يك ملت را از بين ببريد ابتدا زبان مادرى او را از بين ببريد. اين حرف آن هم از زبان شخصى كه زمانى جهان را به لرزه در آورده و يكى از بزرگترين جنايتكاران جهان است، نشان دهنده ى اهميت زبان مادرى است. زبان مادرى علاوه بر اينكه نقش اساسى در شكل گيرى هويت شخصى فرد دارد، در شكل گيرى هويت ملى نيز مهمترين نقش را ايفا مى كند. استعمارگران و استثماركنندگان با ازبين بردن تدريجى زبان مادرى يك ملت راه را براى استعمار و استثمار سياسى و فكرى و فرهنگى و دريك كلام استعمار و استثمار تمامى وجود يك ملت باز مى كنند. مستبدين و استعمارگران پس از، از بين بردن زبان مادرى يك ملت اقدام به ساخت هويت جعلى براى ملت مى كنند و تمام هستى آن ملت را در دست مى گيرند. چنين ملتى مانند كشتى است كه سكان آن در دست استعمارگران و مستبدين است.