اومود اورمولو
زبان آینهی فرهنگ است. واسلر
بیتردید زبان چه از بعد فردی و یا اجتماعی یکی از اساسیترین منابع بلکه مهمترین رفرنس بشمار میآید، چونکه زبان در شکلگیری هویت فردی نقش بسزائی ایفا نموده و هم در یکپارچهسازی– تاثیر مثبت یا منفی- اجتماع کاربرد مهمی را دارد. در تاریخ بشریت استفاده ابزاری از زبان در جهت اهداف سیاسی از دوران مدرن آغاز گردیده و روند کاربرد زبان بر اساس اهداف سیاسی پارالل با ظهور ملیگرائی میباشد. به سبب اهمیت بسزای زبان، ایدئولوژی ملیگرائی جهت شکلدهی به فضای اجتماعی در زبان مداخلاتی نموده است.
ملیگرائی و دولت – ملت که مدل دولت آن می باشد به زبان مشترک اهمیت بسزائی قائل می شود. زبان دارای ۲ ویژگی است:
۱- قبل از هر چیز زبان یک سمبل میباشد؛ زبان در ملتسازی سمبل مشترک هست، در عین حال زبان سمبل ما شدن و گذر از من شدهگی هست. شعور ما شدهگی در دولت- ملت و پذیرش آن از سوی جامعه تنها با کاربرد یک زبان در داخل مرزها ممکن میباشد. زمانیکه انسانهای متکلم به یک "زبان محلی" تکلم و کاربرد یک "زبان ملی" را آغاز نمایند شعارها و پرنسیبهای ملیگرائی در طبقههای اجتماع به راحتی گنجانده میشود. زمانیکه برگزیدهگان و گروههای جمعی به کاربرد زبان یکسانی روی بیاورند، رفتهرفته احساسات و عواطف یکسانی را به اشتراک گذاشته و خواهند توانست حول مفاهیم مشترکی گردهم آمده و به صورت متفق به حرکت درآیند. زبان مشترک تنها از ابعاد سیاسی و فرهنگی مهم نمیباشد بلکه در عین حال در عمل نیز لازمه یک اقتصاد ملی هست چونکه برای ظهور و تداوم اقتصاد ملی در داخل مرزهای دولت، لزوم کاربرد یک زبان در داخل مرزها جزء ملزومات می باشد.
۲- زبان یک ابزار هست؛ زبان ابزاری برای تغییر زبان در گروههای ائتنیکی مختلف در جهت تعلق خاطر به "ملت" مشترکی می باشد. زمانیکه استفاده ابزاری از زبان فزونی یابد تفاوتها زدوده شده و ظهور زبان و فرهنگ استاندارد بر پایه اصول ملیگرائی ناگزیر میگردد. در دورههای اول در دولت- ملتها مابین شهروندی و زبان پیوندهائی برقرار میگردد که ارتباط مابین ملیگرائی و شهروندی در سخنان جان استوارت میل به خوبی قابل درک می باشد:
"وجود نهادهای آزاد در کشوری که از ملتهای مختلفی تشکیل شده غیرممکن می باشد. ظهور احساس شهروندی مابین انسانهائی که دارای زبان متفاوتی میباشند بسیار سخت بوده و برای تشکیل حکومت تمثیلی لزوم افکار عمومی یکپارچه جزء ملزومات می باشد."
سخنان میل در حالی ابزار گردیده که در ۳ کشور بزرگ اروپائی زبان مشترکی وجود نداشت و زبانهای متعددی بکار بسته میشدند. زمانیکه ایتالیا موفق به تامین وحدت سیاسی کشور شد تنها ۲% مردم ایتالیا به زبان ایتالیائی تکلم داشتند اسناد در دست حاکی از عدم تکلم نیمی از مردم به زبان فرانسوی به سال ۱۷۸۹ می باشد که حتی آمارها حاکی از آن هست که نیمی از مردم فرانسه حتی یک کلمه فرانسوی نیز نمیدانستند. در سال ۱۷۹۴ باریر رئیس کمیته امنیت عمومی با چنین سخنانی وضعیت زبانی فرانسه را به تصویر میکشد:
"ای شهروندان! یک خلق آزاد باید دارای یک زبان باشد...همانطور که مشاهده نمودیم باس- برتون که همانا لهجه باسک می باشد سبب حاکمیت آلمانیها و ایتالیاییها گردید...و مانع انقلاب شده و در عین حال برای فرانسه دشمنتراشی نموده است... با فراگیری زبان فرانسوی به امپراطوری روحانیون خاتمه دهید... بیخبری شهروندان از زبان ملیشان خیانت به وطن هست."
در همان دوره نیز امپراتوری آلمان سیاست آلمانیزه کردن متکلمین زبانهای لهی، فرانسوی و دانی را در برنامههای اساسی خود قرار داده بود. تخمینها حاکی از آن هست که در پروسه وحدت سیاسی آلمان تنها ۱۷% شهروندان آلمان قادر به تکلم به زبان آلمانی بودهاند. بر اساس گفتههای هابسباون آلمانها و ایتالیائیها در قیاس با دیگر دولت- ملتها بر اهمیت زبان تاکید بیشتری داشتهاند، او معتقد است که آنها بر زبان ملیشان – برای مثال بیش از ارزشی که انگلیسیها به زبان انگلیسی قائل میشدهاند- ارزش بسیاری قائل می شدند. "در چشم طیف متوسط آلمان و ایتالیا زبان یکی از آرگمانهای تشکیل دولت ملی و اساسهای آن بوده است."
زبان به علت سمبل و ابزار بودنش هر دولت- ملت برای استانداردیزه- واحد کردن تغییرات اجتماعی از زبان بهره برده است. زبان جهتدهی نموده، مدیریت میشود و حتی از نو پدید میآورد. برای کاربرد زبان ملی از سوی افراد یک جامعه مکانیزمهای مخلتفی بکار بسته میشود، به طوریکه دولت تمامی فعالیتهای خود را بر اساس یک زبان برگزیده به پیش برده و زبان برگزیده را بر دیگر گروههای ائتنیکی- زبانی تحمیل مینماید.
دولت بر اساس طرحهای متعددی شروع به تعریف ارتباط مابین زبانها نموده و از اول سلسلهمراتب زبانها را آنطور که بکارش میآید تعریف مینماید که در این صورت دولت گرامر و خزینه لغات زبانها را مشخص نموده و به آن قالب و محتوای ملی میدهد. دولت بعضی از کلمات را در زبانها ممنوع اعلام نموده و در جهت ترمیم و حفظ زبان برگزیده فعالیتهای علمی را آغاز کرده و نهادها مرتبط زبانی را تاسیس می نماید. تمامی موارد یاد شده جهت ایجاد تغییرات اجتماعی در پروژه دولت- ملت بکار بسته میشود.
زبان یکی از عناصر فرهنگی می باشد که برای شکلدهی ملیگرائی در افکار عمومی همیشه به عنوان هدفی تعریف گردیده و مورد مداخله واقع شده است. در ملتسازی زبان از یک سوی نشانه شعور "ما" شدن بوده و از دیگر سوی ابزاری اصلی برای تحقق دولت – ملت با توجه به تغییرات هدفدار اجتماعی در افراد منتسب به یک ملت بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر